ماهنامهٔ سینمایی فیلم امروز

Description
پیام برای بخش تبلیغات: @mfilm71
شماره همراه مدیر تبلیغات: ۰۹۱۲۵۰۴۳۸۰۸

filmemrooz.com
aparat.com/filmemrooz
Advertising
We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 4 months, 1 week ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 1 week, 3 days ago

3 weeks ago
3 weeks ago
3 weeks, 1 day ago

🎬🎅
ارسیا تقوا: می‌گویند آن‌ها که به فکر خودکشی هستند اگر چند دقیقه در دنیای بعد از نبودن‌شان زندگی می‌کردند، شاید قاطعانه مرگ را انتخاب نمی‌کردند. شهر و دیارمان آکنده از بوی تنگنا و ناامیدی است. زمین و زمان دست‌به‌دست هم داده‌اند تا کورسوی امید ملت را گل بگیرند. سال‌ها خستگی رمقی برای زانوها باقی نگذاشته است. هنگام بدبختی، مغز تنها نگاهی محدود به بخشی از رخدادهای زندگی دارد؛ در حالی که زندگی گستره پهناورتری از زیبایی‌ها و زشتی‌هاست، مغز انسان مایوس بیشتر تلخی‌ها را می‌بیند، داشته‌ها را نمی‌بیند و یا آن را بی‌اهمیت می‌شمارد. این نگاه معیوب فضیلتی در ادامه زندگی نمی‌بیند، خسته و درمانده می‌شود.

چاره‌ای نداریم باید ادامه بدهیم. و برای کم نیاوردن به چیزهایی احتیاج داریم که ما را سرپا نگه دارد. ابزار زیادی نداریم اما محصولات فرهنگی یکی از همین دستگیره‌ها است. «چه زندگی شگفت‌انگیزی» یکی از همین معجزه‌ها است. نزدیک هشتاد سال از تولید این فیلم می‌گذرد، حتی خیلی از بچه‌های کوچک فیلم اکنون زنده نیستند؛ اما فیلم زنده است و گمان می‌کنی آدم‌های این شهر کوچک هنوز در کنار هم ایام خوشی را سپری می‌کنند و ما هر وقت بخواهیم می‌توانیم با سر زدن به آن‌‌ها حال‌وهوایی عوض کنیم؛ کلارنس فرشته هنوز بالای سر ماست، هوای‌مان را دارد و ما فراموش نشده‌ایم. شاید دست‌‌وبال‌مان بسته باشد اما هنوز زمان و فرصت‌هایی برای انتخاب داریم. مرگ غیر از نیستی، امکان هرنوع انتخاب را از ما می‌گیرد. شاید مثل دنیای چه زندگی شگفت‌انگیزی جهان ما هم ارزشش را داشته باشد که به خودمان یک بار دیگر فرصت بدهیم تا مجموعه‌ای ببینیم از صفات شریف انسانی هم‌چون نوع‌دوستی، شرافت، مرام، که در زندگی روزمره گم کرده‌ایم یا آن را ناچیز می‌پنداریم.
اوج فیلم زمانی است که تماشاگر از مکاشفه فیلم بر می‌گردد و در خانه کهنه جرج، عظمت زندگی با آن‌ها که دوستشان داریم را می‌بینیم. تا نزدیک به پایان فیلم حس می‌کنی که یکی از ارکان فیلم پاتر پیرمرد ثروتمند و طماع است. وقتی در بازی تصور در موقعیت جرج قرار می‌گیریم دیگر برای پاتر شان و ارجی قائل نمی‌شویم. پاتر در مصاف با جرج حقیر می‌شود، حتی دیگر مهم نیست عاقبت پیرمرد بدنهاد را ببینیم؛ تماشاگر چیزی را می‌یابد که کیمیای زندگی است و این شعار نیست، ادراک عینی امری است که دیگر ذهنی نیست و در ذهن مخاطب قالبی واقعی و ماندگار به خود گرفته است. اگر وسط مشقت‌ها دنبال لحظه‌ای حال خوب می‌گردید، این عتیقه نفیس سینمایی سیراب‌تان می‌کند.

4 weeks ago
4 weeks ago

The Count of Monte-Cristo 2024

4 weeks, 1 day ago
ماهنامهٔ سینمایی فیلم امروز
1 month ago
1 month ago
1 month ago
1 month, 1 week ago

محمد میرشاهی: ‏فرامرز اصلانی خواننده شاخص و مشهور یکی از دوستان بیژن الهی در لندن بود؛ زمانی که دانشجوی روزنامه‌نگاری لندن بود که بعدتر همخانه‌اش هم شد. درباره بیژن الهی می‌گوید: «نام بیژن خاطرات دوران شیرینی از زندگی‌ام را زنده می‌کند. با دوست همخانه و همدلم زنده‌یاد بیژن الهی در چاپخانه‌ای در خیابان کنزینگتون لندن آشنا شدم. جایی که هرروز عصر ایرانی‌ها (که بیشترشان دانشجو بودند) در آن گردهم می‌آمدند. روزی جوانی را دیدم با موی بلند چین‌خورده که با یکی از دوستانش، بهمن شاکری، قهوه می‌خوردند. هر دو تازه به شهری آمده بودند که من دوسالی درش زیسته بودم. بهمن کتابی از ژان ژنه و بیژن جزوه‌ای از آپولینز را داشت می‌خواند و همین کنجکاوم کرد. آنان نیز دفتر الیوت را دیدند (آن زمان من سال اول دوره روزنامه‌نگاری را در لندن آغاز کرده بودم و کتاب از دستم نمی‌افتاد.) دیری نگذشت که هر سه دور یک میز نشستیم و گفت‌وگو آغاز کردیم. پس از زمانی کوتاه من و بیژن دریافتیم که هر دو در یک روز و در یک سال به دنیا آمده‌ایم.»
فرامرز و بیژن در سال‌های ۱۳۴۷ و ۴۸ در لندن همخانه بودند. از بیژن الهی خاطرهٔ شعرها و نوشته‌هایش و عاشقانه‌های زندگی شخصی‌اش به جا ماند و چند عکس تاریخی و مشهور. او در سال ۱۳۴۸ با غزاله علیزاده، نویسنده «خانه ادریسی‌ها» و «شب‌های تهران» ازدواج کرد؛ ازدواجی که حدود دو سال پایید. این ازدواج به توصیه درویش حاج مطهرعلیشاه خاکسار آخرین قطارکش درویشان خاکسار انجام شد؛ زیرا هم او و هم غزاله دست ارادت به درویش حاج مطهر داده بودند. در سال ۱۳۶۷ با ژاله کاظمی، نقاش، دوبلور، گوینده و مجری تلویزیون آشنا شد و ازدواج کردند، و در سال ۱۳۷۹ جدا شدند. سال‌های پس از ژاله را به انزوا گذراند و در نهایت بر اثر سکته قلبی درگذشت و در پیکرش بنا بر وصیتش به روستای بیجده‌نو از توابع مرزن‌آباد منتقل و در همان‌جا به خاک سپرده شد و بر سنگ گور او هیچ‌چیز جز امضایش حک نشد.

We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 4 months, 1 week ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 1 week, 3 days ago