𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 2 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 1 week, 6 days ago
بچهها وقتی به زمین بازی میرن، با آشوب و بدیها مواجه میشن. ما بهشون میگیم که تطبیق پیدا کنن و اونها هم این کارو میکنن. این تطبیقپذیری در مقیاس کوچیک خیلی مهمه و میتونه به مقیاس بزرگتری هم ارتقا پیدا کنه. مثل داستان بودا که وقتی متوجه میشه دنیای محافظت شدهای که پدرش براش ساخته کافی نیست و با واقعیتهای سختی مثل مرگ و بیماری روبرو میشه. این تجربهها نشون میده که حتی والدین هم نمیتونن همیشه از بچههاشون محافظت کنن و اونها باید خودشون با این مشکلات مواجه بشن و یاد بگیرن که چطور توی این دنیای پیچیده عمل کنن.
یکی از راههای اصلی برای رشد شخصیت اینه که با حقیقت تلخ خودمون روبرو بشیم، مثلاً با خشم و کینهای که ممکنه داشته باشیم. این احساسات و افکار تاریک میتونن خیلی ترسناک باشن، ولی اگر اونها رو بپذیریم و در شخصیتمون ادغام کنیم، میتونن به ما قدرت و استحکام بدن. این که بتونیم خطرناک باشیم، خیلی مفیده، چون اغلب اوقات آدمهای ضعیف هستن که به خشونت رو میارن. وقتی که بتونیم خطرناک باشیم، معمولاً نیازی به خشونت نداریم. به همین دلیل، باید به خشم و کینهمون به طور صادقانه توجه کنیم و خودمون رو بشناسیم، حتی اگه بخشی از وجودمون شیطانی باشه.
به نظرم باید به ادبیات به عنوان ابزاری نگاه کنیم که ما رو به چیزهای مختلف حساستر میکنه. همهمون میدونیم که اگه پنج نفر مختلف بخوان یه صحنه رو توصیف کنن، هرکدومشون یه چیز متفاوت رو میگن. یکی نور رو توصیف میکنه، یکی به کاری که مردم میکردن توجه میکنه، یکی دیگه به مواد و شکل اتاق نگاه میکنه یا هر چیز دیگهای. یه نویسندهی بزرگ همون چیزهایی که مهمه رو برداشته و توصیف میکنه. انگار که رادارشون به مهمترین لحظات تنظیم شده. ادبیات در واقع یه جور ثبت آدمهایی با رادارهای خیلی پیشرفتهست که دارن چیزهای واقعاً مهم رو میگیرن.
نکته جالب اینه که این رادار نباید فقط وقتی داریم کتاب رو میخونیم، منفعلانه قبولش کنیم. باید ازش یاد بگیریم. مثلاً کتاب رو که بستیم، بگیم "خب، من الان جین آستن یا پروست یا شکسپیر رو خوندم، حالا میخوام برم مادرم رو ببینم یا با خالهام گپ بزنم یا با دوستام توی کافیشاپ حرف بزنم. و به جای اینکه مثل همیشه نگاه کنم، میخوام ببینم اگه جین آستن بود چی میدید؟ اگه پروست بود چی میدید؟ اگه شکسپیر بود چی میدید؟" یعنی، فقط نمیخوام دنیای شکسپیر یا جین آستن رو از دید خودم ببینم، میخوام دنیای خودم رو از دید اونا ببینم.
این فایده و قدرت هوشبخشی ادبیات بزرگه. کتابهایی که میخونیم، ما رو حساستر میکنن. هرچی کتابهای بیشتری بخونیم و درسهای عمیقتری ازشون بگیریم، عینکهای بیشتری داریم. و این عینکها به ما کمک میکنن چیزهایی رو ببینیم که ممکن بود از دست بدیم.
باید راههایی پیدا کنیم که شکست رو توی داستان زندگیمون جا بدیم، طوری که وقتی شکست میخوریم، همیشه احساس نکنیم که بازندهایم یا خودمون رو سرزنش کنیم. یکی از بزرگترین دشمنهای خلاقیت چه توی کار و چه توی زندگی شخصی، ترس از شکسته. همونطور که نیچه گفته، هیچ خلاقیتی نمیتونه بدون قبول شکست به وجود بیاد. اگه آماده نباشی که شکست بخوری، چه به عنوان یه مشتری، چه یه شرکت یا یه فرد، نمیتونی موفق بشی.
وقتی فهمیدم که از کوره در رفتن نشونه ضعف هست، تصمیم گرفتم دیگه این کار رو نکنم. وقتی بچه بودم، مثلاً ۱۳-۱۴ ساله، فکر میکردم که عصبانیت یه جور قدرت میده، چون وقتی کسی عصبانی میشد، همه میترسیدن و منم فکر میکردم این یعنی قدرت. اما وقتی بزرگتر شدم، مثلاً ۱۶-۱۷ ساله، فهمیدم که این کار قدرت نیست، بلکه ضعف هست. وقتی اینو فهمیدم، دیدم که کنترل داشتن روی خودم خیلی تاثیرگذارتر و قویتره.
وقتی تو تیمهای کاری بودم، فهمیدم که باید اون کسی باشم که همیشه خونسردی خودش رو حفظ میکنه، مهم نیست چه اتفاقی میافته. اگه دیگران اشتباه میکردن یا شرایط سخت میشد، باید اون کسی باشم که میگه: "باشه، بیاید دوباره انجامش بدیم." این خیلی بیشتر از کسی که از کوره در میره تاثیر داره. باید بتونی خودتو از وضعیت جدا کنی و خونسرد بمونی.
یکی از راههای مهم برای کنترل عصبانیت اینه که نشونههای از دست دادن کنترل رو بشناسی. مثلاً وقتی صدا بلند میشه، نفس عمیق میکشی یا بینیت رو باز میکنی. وقتی این نشونهها رو دیدی، بفهم که اینا ضعف هستن و اجازه نده اتفاق بیفته. نفس عمیق بکش و سرت رو به نشونه تایید تکون بده. این کار کمک میکنه خونسردیت رو حفظ کنی و تصمیمات بهتری بگیری. به بچههات هم یاد بده که وقتی عصبی میشن تا ده بشمرن یا هر راه دیگهای که کمک میکنه کنترلشون رو حفظ کنن. از دست دادن کنترل قدرت نیست، ضعفه.
وقتی شکست میخورم، ازش لذت میبرم، چون اگه شکستم یعنی دقیقاً محدودیتهایم رو پیدا کردم. تا وقتی محدودیتهام رو نشناسم، چطور میتونم بهتر بشم؟ وقتی میبینم و احساس میکنم که کجا شکست خوردم، میتونم به اون نقطه ضعف حمله کنم، تقویتش کنم و بهبودش بدم. هر بار که شکست میخورم، فرصتی برای قویتر، باهوشتر، سریعتر، مقاومتر و بهتر شدن هست.
هر گونه شکست، فرصتی برای نشون دادن واقعیت از چیزی که واقعاً هستی به دنیاست. پس اگر شکست خوردی، مبارزه هنوز تمام نشده. در واقع، اگر شکست بخوری، مبارزه به تازگی شروع شده. وقتی از جای تاریک و ناامید بلند میشی، پوشیده از خون، عرق، خاک و آلوده، و بالاتر از آچیزی که بودی میایستی، خودت رو میبینی که به شکلی که باید باشی بلند میشی و در همون عملی که میایستی و مبارزه میکنی، شکستناپذیر میشی و همیشه شکستناپذیر میمونی.
مل رابینز درباره عبور کردن از لحظات سخت زندگیش میگه: "من همینو هی به خودم میگفتم، مل، نمیتونی اینقدر سخت کار کنی و نتیجه نگیری. باید باور داشته باشی که این لحظه داره تو رو برای یه چیز فوقالعاده که هنوز اتفاق نیفتاده آماده میکنه. ادامه بده. و من اینو بارها و بارها تکرار میکردم، وقتی میخواستم از رسیدن به چیزی که همیشه رویاشو رو داشتم دست بکشم، وقتی خودمو سرزنش میکردم، وقتی دلم واسه خودم میسوخت، میگفتم نه، امکان نداره که باور کنم یه چیز فوقالعاده قرار نیست اتفاق بیفته. خیلی سخت کار کردم پس یه چیز فوقالعاده در راهه. وقتی خودتو تو این طرز فکر قرار میدی، یه حس مقاومت، حرکت و ارادهای پیدا میکنی که برای ادامه دادن وقتی اوضاع خرابه یا وقتی ناامید میشی یا زندگی داره بهت فشار میاره، بهش نیاز داری".
فرض کن هر بار که یه دوستی رو برای ناهار دعوت میکنی، دیر میاد یا اصلاً نمیاد. نه پیام میده، نه به قولش عمل میکنه. بعد از یه مدت دیگه بهش اعتماد نمیکنی، باهاش دوست نمیمونی و دیگه دعوتش نمیکنی. خودت همون دوست هستی برای خودت. چطور فکر میکنی میتونی کوهها رو جابجا کنی، از یه رابطه بد خارج شی، کشور عوض کنی یا شغلت رو تغییر بدی وقتی نمیتونی حتی از زنگ ساعت کوک کرده صبح رد نشی، با اینکه دیشب به خودت قول دادی که دکمه اسنوز رو نمیزنی و بیدار میشی؟
آدمهایی که کارای فوقالعاده انجام میدن از کارای خیلی کوچیک شروع کردن. مثل اینکه "من فقط دکمه اسنوز رو نمیزنم" یا "من تا قبل از ساعت ۹ صبح از گوشی استفاده نمیکنم". مارک منسون یه جمله داره که میگه: "شخصی که بیشتر از همه باید به حرفاش گوش کنی خودتی. سعی کن احترامشو از دست ندی." عزت نفس و اعتماد به نفس به نظرم بیشتر، از اینکه به قولت به خودت عمل کنی میاد.
کسایی که شمشیر دارن و بلدن چطور ازش استفاده کنن ولی اون رو در غلاف نگه میدارن، دنیا رو به ارث خواهند برد. باید هیولا باشی. همه میگن باید بیضرر و فضیلتمند باشی، نباید به کسی آسیب بزنی، باید غریزه رقابتیت رو غلاف کنی، نباید سعی کنی برنده بشی، نباید بیش از حد تهاجمی باشی، نباید بیش از حد جسور باشی، باید عقبنشینی کنی و از این قبیل حرفها. این اشتباهه!
تو باید یک هیولا باشی، یک هیولای مطلق، و سپس باید یاد بگیری چطوری کنترلش کنی. یه ضربالمثل هست که میگه "بهتره یک جنگجو در باغ باشی تا یک باغبان". این دقیقاً درستترین کاریه که میتونی بکنی.
قسمت دردناک اینجاست که تلاش زیادی برای شروع لازمه و آدمای بیشتری درست میگن راجع به "قرار نیست موفق بشی". ماه اول؟ موفق نیستی. اونا دیدشون ماهانهست و ۶ ماه بعد بازم موفق نیستی و اونا بازم میگن "دیدی گفتم موفق نمیشی" و یک سال بعد بازم موفق نیستی و بازم اونا درست میگفتن و هر روزی که تو موفق نشدی اونا فکر میکنن درست گفتن اما اونا اشتباه میکنن؛ چون اونا روزها رو حساب میکنن و تو دههها رو حساب میکنی و به برنامهریزی و فرآیند مسیر خودت باور داری.
اینجاست که تفاوت واقعی نمایان میشه. موفقیت واقعی در بلندمدت حاصل میشه و کسایی که فقط به نتایج کوتاهمدت نگاه میکنن، نمیتونن عظمت مسیری رو که طی میکنی درک کنن. هر روزی که بدون موفقیت میگذره، تو در واقع داری پایههای موفقیت آیندهات رو میسازی. شاید این موفقیت زود به دست نیاد، شاید حتی سالها طول بکشه، اما با هر قدم کوچکی که برمیداری، به هدف نهایی نزدیکتر میشی. موفقیت واقعی نیاز به صبر، استقامت و باور به مسیر خودت داره.
مغز انسان برای موفقیت طراحی نشده؛ مغز انسان برای بقا طراحی شده. بقا به معنی ذخیره کردن انرژیه و موفقیت برعکسه؛ موفقیت به معنی مصرف کردن انرژی برای کارهاییه که راحت نیستن. پس اگه درگیر اهمال کاری هستی، اگه تصمیمات اشتباهی گرفتی، معنیش این نیست که محکوم به شکستی؛ معنیش اینه که یه مغز کاملا کارآمد، سالم و نرمال داری اما موفقیت نرمال نیست. موفقیت چیزی نیست که عموم مردم تجربهاش کنن. اگه تلاش میکنی موفقیت رو تجربه کنی باید این واقعیتها رو درک کنی و بدون جنگیدن با خودت، فضای ذهنت رو برای مسیر سختی که در پیش داری، آروم و آماده کنی.
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 2 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 1 week, 6 days ago