گاهی وقت ها فقط میخواهم در کنج غربت خودم فرو روم..به اعماق تنهاییم سفر کنم و در گوشه مغزم تکیه بزنم و چندی بنشینم،صفحه مانیتور را روشن کنم و عکس های لحظاتم را با چشم های خودم ببینم،فیلم های بایگانی شده را چندین بار از اول پخش کنم و مدت مدیدی با مغزم به سخن…

فور‌کنین‌روی‌دو‌پستی‌ک‌میخاین‌ویو‌بگیره‌ریپ‌بزنین‌ازتون‌فور‌کنم؛

مردن در کتابخانه!
تصور کن
جایی شلوغ از سکوت
تنها در جمعیت و گمشده در کلمات..
درست لحظه ای که در دنیای خودت به سر میبری و کتاب مورد علاقه‌ات را با پایانِ دوست‌داشتنی‌ اش تمام می‌کنی،کتاب موردعلاقه‌ات صورتت را می‌پوشانَد،چشمانت فقط نورِ کلمات معجزه انگیز کتاب را می‌بینند و آرام آرام در دنیای عمیق تاریکی فرو می‌بندند،درست همانجا زندگیت هم تمام شود؛

وقتی نمیتونم حتی نقاشی هامم اینجوری نکشم..?

وقتی بعد چند صد سال هوس نقاشی میکنم..

حس میکنم زندگی هم نیاز به نسخه جدید داره..بری تو گوگل پلی و آپدیتش کنی و خیلی چیزا تغییر کنه..آدمای زندگی،رفتارات،کارات..
خیلی وقته دنبالشم‌..ولی فکر کنم پیداش کردم و اولین چیزی که بهم یاد داد ترک کردن بود

اول این که کسی که تمام شرایط مورد علاقت رو داره،الزاما نمیتونه همسر خوبی واست باشه.دوم اینکه کسی که حاضره همه کار واست بکنه،الزاما تا همیشه اونجوری نمیمونه.و سوم اینکه کسی که بی تفاوت میگذره میتونه یه برنده واقعی باشه!
|قهوه سرد آقای نویسنده

نویسنده ها آدم های تنهایی هستن.گاهی ساعت ها،روزها،ماه ها یا شاید هم سال ها توی یه اتاق میشینن و به ساختار داستانشون و شخصیت هاشون فکر میکنن،بدون اینکه حتی کلمه ای روی کاغذ بنویسن.این خیال پردازی گاهی تا جایی پیش میره که به واقعی بودن خاطراتی که خودشون تجربه کردن هم شک میکنن و همونجاست که تو اوج هنرمندی،پوچی دامنگیرشون میشه.
|قهوه سرد آقای نویسنده

بارون آدم رو به دیوونگی می رسونه،یه چیزی فراتر از الکل،خوب میتونه هواییت کنه تا از آشفتگی های زمین رها بشی.
|قهوه سرد آقای نویسنده

ما آمده ایم که با حضورمان، جهان را دگرگون کنیم،
نیامده ایم تا پس از مرگمان بگویند: از کرم خاکی هم بی آزارتر بود و از گاو مظلومتر،
ما باید وجودمان و نفس کشیدنمان، و راه رفتنمان، و نگاه کردنمان،و لبخند زدنمان هم مانند تیغ به چشم و گلوی بدکاران و ستمگران برود...
ما نیامده ایم فقط به خاطر آنکه همچون گوسفندی زندگی کرده باشیم که پس از مرگمان، گرگ و چوپان و سگ گله، هر سه ستایشمان کنند...
؛ابوالمشاغل؛
؛نادر ابراهیمی؛