?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 8 months, 4 weeks ago
صبح دوشنبه هنگام رانندگی در انتهای جاده روستایی، یک صندلی ماشین نوزاد را در کنار جاده دیدم که پتویی روی آن کشیده شده بود. به هر دلیلی با وجود اینکه همه جور فکری توی سرم می چرخید به راه خود ادامه دادم.
وقتی به مقصد رسیدم با پلیس تماس گرفتم . آنها قصد کردند آن را بررسی کنند.
اما، این چیزی است که پلیس حتی قبل از اینکه برای بررسی به آنجا برود توصیه کرد ...
«چند چیز وجود دارد که باید از آنها آگاه بود... گروههای تبهکار و سارقان اکنون در حال طراحی راههای مختلفی هستند تا یک فرد (عمدتاً زنان) وسیله نقلیه خود را متوقف کند و از ماشین پیاده شود.
پلیس محلی گفت: مدتی است یک باند شروع به کار کرده است که ترفند آنها، قرار دادن یک صندلی ماشین در کنار جاده هستند ... با یک نوزاد جعلی در آن ... معمولا منتظر یک زن هستند تا بایستد و نوزاد رها شده را بررسی کند.
"توجه داشته باشید که محل این صندلی ماشین معمولاً در کنار یک منطقه جنگلی یا چمنزار است و مناسفانه فرد - زن - به داخل جنگل کشیده می شود، مورد ضرب و شتم و تجاوز قرار می گیرد. اگر مرد باشد، معمولاً مورد ضرب و شتم و دزدی قرار میگیرند.
به هیچ دلیلی متوقف نشوید!!! آنچه را که دیدید گزارش دهید، اما حتی سرعت خود را نیز آهسته نکنید.
«اگر در شب رانندگی میکنید و تخم مرغ به سمت شیشه جلوی شما پرتاب شد، برای چک کردن خودرو متوقف نشوید، برف پاک کن را به کار نیندازید و آب اسپری نکنید، زیرا تخممرغها با اب مخلوط شوند، بروی شیشه به صورت کف سفید در می آیند و دید شما را مختل می کنند. آنگاه مجبور می شوید که در کنار جاده توقف کنید
اگر دیدید تخم مرغ زدند
به رانندگی خود ادامه دهید
تخم مرغ ها خودشان جمع
می شوند /
از محل که کاملا
دور شدید آنرا بشویید ، تا قربانی این جنایتکاران نشوید.
این تکنیک هایی است که توسط مجرمان استفاده می شود، بنابراین لطفاً به دوستان و بستگان خود اطلاع دهید.
اینها افراد ناخوشایندی هستند که اقدامات ناامیدکنندهای را برای رسیدن به آنچه میخواهند انجام خواهند داد."
لطفا در این مورد با عزیزانتان صحبت کنید.
این اتفاق اخیرا افتاده است .
همین حالا شروع کنید -- این پیام را برای همه دوستان و عزیزان خود ارسال کنید تا مراقب همه چیز اطراف خود بوده و از آنها آگاه باشند تا قربانی نشوند.
این پست را به اشتراک بگذارید ممکن است امروز، یک انسان را نجات دهید»
این پست رو یکی از مخاطب ها ارسال کرده و خواست که منتشر شود
ببین دارن درباره دنیایی که میشناسی بهت دروغ میگن ، باور کن
امروز به این فکر میکردم که عملکرد یک گروه یا جمع (چه کوچک و چه بزرگ) میتواند منتقدی را به انزوا بکشاند. اما منتقد کیست؟ آیا کسی که حرفی برای بهتر شدن یک جریان دارد، حتی اگر پیشفرض کنیم که خصومتی در کار است، نمیتواند منتقد باشد؟
نقد و توهین، گرچه گاهی با یکدیگر اشتباه گرفته میشوند، تفاوتی بنیادین دارند. نقد، حتی اگر بیاساس باشد، شایسته شنیده شدن است، اما در سالهای اخیر شاهد بودهایم که افرادی با نقدهای سازنده، تنها بهخاطر بیان دیدگاهشان، برچسب خائن یا دشمن گرفتهاند. این اتفاق، بدون لحظهای تأمل بر ماهیت جوامعی که در جبر جغرافیایی خاورمیانه گرفتار هستند، رخ داده است.
افرادی که صدایشان شنیده نشد و با کمترین نقدی به جریانی که در ظاهر درست اما عاری از اشتباه نیست، مورد حمله قرار گرفتند. اینجا نیاز است عمیقتر بیاندیشیم.
ایراد کجاست؟
چرا چنین شده است؟
و چرا چنین میشود؟
آیا پاسخ به این پرسش که “ما محصول جبر جغرافیایی هستیم” کافی است؟ اینکه بپذیریم در این جبر رشد کردهایم، اینگونه تربیت یافتهایم و اینگونه رفتار میکنیم، آیا توجیهگر شرایط است؟
این پاسخ، هرچند شاید آسان باشد، اما راضیام نمیکند.
بیشتر استاتید آگاهی زندان بانان ماتریکس جدید هستند، کمی که جا بیفتند تفتیش عقاید دیگران را شروع خواهند کرد و اما فعلا با عشق در مرحله برچسب زدن به دیگران هستند.
#تامل
#تلنگر
@soozanbkhod
لطفا متن های پین شده را با دقت بخوانید، برخی شان حدود شش هفت سال پیش منتشر شده.
فکر کنید عمیق فکر کنید عمیق و سپس خودتان نتیجه گیری کنید.
@soozanbkhod
کدام بند توجهت را جلب کرد؟
کدام بند برای تو صادق میشده؟!؟
@soozanbkhod
? «گوسفندی را قربانی کن!»
به گمانم یک خطای اساسی در فهم و تفسیر داستان ابراهیم و اسماعیل رخ داده است، خطایی که هم دارای جنبه عقلانی و منطقی است و هم حِکمی و اخلاقی. طبق معمول در اینجا بحث ایدئولژیک نمیکنم بلکه بحثم منطقی و استدلالی است. میخواهیم صرفنظر از باورمندی یا ناباوری اعتقادی، تفسیری مفید از متون کهن به دست بدهیم یا دستکم تفاسیر سطحی و مخرب را نقد کنیم.
? از بعد اخلاقی و تعلیمی، به گمانم نمیتوان پذیرفت خدایی که به تأکید خود هرگز به بدی و زشتی امر نمیکند پیغمبر خود را ولو به اسم آزمایش و امتحان، به امری زشت و غیر انسانی یعنی سربریدن فرزند بیگناه دستور داده باشد. و این آن چیزی است که ابراهیم باید درباره آن تردید میکرد.
? به عبارت دیگر اینکه ابراهیم تصمیم به اطاعت از آنچه که دستور خدا میپنداشت، گرفت، بیآنکه در درستی و انسانی بودن آن شک کند و از خداوند بپرسد: چگونه برخلاف عقل و انصاف، به امری زشت فرمان میدهی؟ خطای ابراهیم بوده است نه فضیلت او.
? آزمایش ابراهیم این نبود که از دستور اطاعت میکند و فرزند بیگناه را به قتلگاه میبرد یا نه، بلکه این بود که آیا در درستی چنین حکمی تردید میکند یا اینکه نسنجیده و نپرسیده به یک دستور ظالمانه عمل میکند. چنانکه درباره زنده شدن مردگان از خداوند شاهد و نمونه خواست و خدا او را نهی یا سرزنش نکرد بلکه همدلانه شک او را پذیرفت و برایش شاهد آورد تا دلش محکم شود (آیه ۲۶۰ سوره بقره).
? اشکال دیگر، مسألهای منطقی و عقلانی است. اساسا انتظار اطاعت مطلق از انسان، توقعی نامعقول و متناقض است. اگر آفریدگار، خواهان اطاعت مطلق و ناسنجیده آدمی بود، به جای موجودی پرسشگر و مختار، رباتی فرمانبر و بیاختیار خلق میکرد.
? بشر موجودی متفکر و اندیشنده است و لازمه تفکر، امکان پرسش و تردید و سنجش و انتخاب و حتی انکار و سرکشی است.
اینکه خداوند موجودی را با قوه استدلال و پرسشگری خلق کند و بعد، او را تا حد یک ربات مطیع و بیشعور تنزل دهد و از وی اطاعت بیفکر و بیسوال طلب کند، هم با اخلاق و عدالت در تعارض است و هم با خرد و عقلانیت.
? بزرگداشت ابراهیم بهخاطر اطاعت مطلق تا حد ارتکاب قتل فرزند بیگناه، و جشن گرفتن و هلهله کردن برای این اطاعت، ناشی از یک پنداشت غلط است، نگاهی که فضیلت انسان را در اطاعت بیچون و چرا میداند. این در حالی است که فضیلت انسان در تعقل و تردید و پرسشگری اوست.
? در سرانجام داستان میبینیم که خداوند خطاب به ابراهیم می گوید: اکنون گوسفندی را قربانی کن. این از همان جاهایی است که تفسیر سطحی و ظاهری از داستانهای سمبلیک، معانی مضحک و بیخاصیتی تحویل میدهد.
? ابراهیم گوسفند نگونبخت را سرببرد که چه بشود؟ ما هرساله میلیونها حیوان بینوا را سلاخی کنیم که چه بشود؟ خداوند قادر بینیاز از این خونریزی جمعی قرار است چه بهرهای ببرد؟
به گمان من، آن گوسفند، این حیوانات بیگناهی نیست که ما میکشیم، صفت گوسفندی و گوسفند بودن است، گوسفندوار زندگی کردن و گوسفندانه اطاعت کردن است. این است که باید سر بریده شود.
✍️ ساسان حبیبوند
گاه مطالبی که میخوانم و به دل می نشیند را اینجا با نام نویسنده اش منتشر می کنم:
این یکی از آنها بود:
«سقوط و صعود همزمان»
از کودکی فکر میکردم که هرگز ۲۵ سالگیام را نخواهم دید. ۲۵ سالگی برایم خیلی بزرگ بود. به یک عمر کامل زیسته میمانست. تا واپسین لحظه ۲۴ سالگی با اعتقادی راسخ منتظر مردن بودم اما پگاه ۲۵ سالگی از راه رسید و من نمردم. همانجا فهمیدم که سن را اشتباه انتخاب کردهام. برای انتخاب سن شگفتانگیز بعدی خیلی وقت گذاشتم و در نهایت تصمیم گرفتم که باید تا ۴۰ سالگی آن اوج زندگی و نقطه اعلای انسانیت را کشف کنم. به خودم قول دادم که تا ۴۰ سالگیام یک کار بزرگ بکنم که البته میتوانست مردن هم باشد. مردن، یکی از بزرگترین و در عین حال راحتترین کارهای دنیاست. هیچ کار هم که نکنیم و در همه چیز شکست بخوریم بالاخره یک روزی میمیریم و آن کار بزرگ لاجرم محقق میشود.
۲۵ تا ۴۰ سالگی را با خیالهای خیلی بلند و آرزوهای خیلی بزرگ گذارندم تا اینکه پارسال ۴۰ ساله شدم بی آنکه کار خاص یا بزرگی کرده باشم یا حتی بمیرم. حالا دیگر نه هیچ عددی در ذهنم هست و نه هیچ کار خاصی. حالا عبور سالها و تولدها انگار خیلی مهم نیست. انگار هیچ چیزی دیگر خیلی مهم نیست. مثل یک سقوط و صعود همزمان میماند. خیلی چیزها اهمیتشان را از دست میدهند که باعث میشود زندگی ناگهان وزنش را از دست بدهد اما احساس سبکبالی این تجربه بی نظیر است.
نمیخواستم این پست را بنویسم. فکر کردم حالا به بقیه چه که من چند ساله شدهام؟! چه فرقی به حال دیگری میکند؟! چه فرقی به حال دنیا میکند؟! اما همهاش زیر سر مژگان است. مجبورم کرد متنی بنویسم که بتواند برای او انگیزهبخش باشد و هلش دهد. اما هر چه زور زدم هل دادنم نیامد. کلا روزهای تولد فرصت خوبی برای هل دادن نیست. برعکس زمانی است برای توقف کردن و نگاه کردن… این روزها فقط نگاه کردنم میآید… نه فقط این روزها، که دلم میخواهد برای باقی عمر فقط نگاه کنم….دلم میخواهد برای سالها و شاید ماه ها و حتی روزهای آینده که نمیدانم چقدر است زندگی را بیوزن، بیآرزو و بیمقصد نگاه کنم …
امروز فقط این کلمات آمدند و حالا که ته کشیدند دلم خواست «نگاه کردن امروزم» را با شما قسمت کنم…
هر روزتان نگاه کردنی!
رضوان پویا
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 8 months, 4 weeks ago