قشنگ شد
بود . بیشتر شد :))

https://t.me/classiccityinFrance

- میدونی چرا بهت میگم فرشته ی بی بال؟
+ چرا ؟!
- چون فقط فرشته ها میتونن با کوچک ترین لمسشون کاری کنن که فکر کنی تو بهشتی.
من و آغوش گرمت ، دستای سردی که گرمی دستامو حس کرد همش بخش کوچیکی از بهشتی بود که با خودت برام آوردی و من حالا در معبدی که فقط تو از آن خبر داری ، پناهی میپرستمت.

و پایان قصه ی ما از ابتدا گفته شد
همانجا که میگفتند:
"یکی بود، یکی نبود..."

لبخندِ تو صلحِ پس از جنگه...

دوستش داری!
اونقدر زیاد که کل روزت با فکر کردن بهش و شب‌هات با دیدنش توی خوابت می‌گذره
قبل از خواب درحالی که به سقف تاریکه اتاقت خیره شدی سناریو های فرضیت رو باهاش میسازی و
کنار هر فعالیتی که انجام میدی تصور میکنی اگه اون کنارت بود روزت چطوری می‌گذشت
یه شخصی اومد توی ذهنت که دوستش داری
اما..
به نظرت دوست داشتن با عشق یکیه؟

(Liberosis) 해방؛
یعنی خواستارِ آزاد شدن از قضیه‌ای و رها کردن و اهمیت ندادن بهش تا که رنج کمتری بکشیم .

沉默的路过 .