𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 6 days, 2 hours ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months ago
📌هنگام تنگدستی، در عیش کوش و مستی
کاین کیمیای هستی، قارون کند گدا را
در این بیت، خواجه حکمتی دیگر را طرح میکند. میگوید: هنگام تنگدستی، در عیش کوش و مستی. فضای این حرف خیامی است. تو گویی، روح خیام به پوست حافظ رفته است. میگوید به هنگام فقر، ماتم نگیر و عزاداری نکن، بلکه در عیش کوش و مستی. در جایی ننشین و غصّۀ نداشتن نخور، بلکه تا جایی که میتوانی خوشی پیشه کن: کاین کیمیای هستی، قارون کند گدا را .
اگر بتوانی فرصتها را غنیمت بدانی، به گذشته فکر نکنی و از آینده هم نترسی و در «آن» زندگی کنی، صاحب کیمیای هستی خواهی شد. هستی یعنی همین! نه گذشته وجود دارد، نه آینده. هستی، همان «آن» است و این کیمیای هستی است که گدا را قارون میکند.
📘حافظ معنوی (غزلیات حافظ شیرازی به روایت دکتر دینانی)، ج1، کریم فیضی، نشر اطلاعات ص 315
📌چرا جسم، مظلم بالذات است؟ چون جسم، مرکب از اجزاست؛ اجزایی بینهایت؛ به هر جزء که برسیم، باز هم قابل تقسیم است. این تقسیمِ اجزا، نهایت ندارد.
📘خردِ گفتوگو، درسگفتارهای فلسفی، غلامحسین ابراهیمی دینانی، نشر هرمس، ص 70.
?هرچه آگاهی بیشتر باشد، عشق هم بیشتر است. یعنی میزان عشق براساس میزان آگاهی است.
بهتعبیری:
باده درد آلودتان مجنون کند
صاف اگر باشد ندانم چون کند
یعنی عشقهایی که صافِ صاف نیست، مجنونکننده است. اگر عشق، صاف باشد با انسان چه میکند؟ عشق الهی که صاف است و غلّ و غش ندارد، عشق حضرت ختمیمرتبت (ص) است.
آنجاست که دیگر عشق، باکی از هیچچیز ندارد. این عشقِ امام حسین (ع) است.
?خرد گفتگو(درسگفتارهای فلسفی)، غلامحسین ابراهیمی دینانی، نشر هرمس، ص۳۰۶
?سعدی
شخصِ من، با هر نَفَسی که میکشم، یک منم. در این نفسهایی که میرود و میآید، «من»های من تغییر پیدا میکند. سعدی علیهالرحمه فرموده است: هر نفسی که فرو میرود ممدّ حیات است و چون برمیآید مفرّح ذات. در این فرورفتنِ دم و برآمدنِ بازدم، بدون شک «من»های من عوض میشود.
?فلسفه و زندگی، غلامحسین ابراهیمی دینانی، به کوشش کریم فیضی، نشر اطلاعات، ص 63.
◼️ شب قدر
واژه ی «لیلة القدر» اشاره به قدر دارد. البته که انسان تا اندازه خود را نداند، قدر ندارد؛ که البته نه اندازه کمّی؛ چرا که قدر، گاهی به معنی قیمت و بهاست و گاهی به معنای اندازه ریاضی است. ما یک زمانی قدر را به معنای قیمت در نظر می گیریم که در واقع، ارزش و اندازه ای است که کمّی و ریاضی نیست. قاعده ی کلی اینست که هیچ چیز و هیچ موجود بدون اندازه ای در عالَم وجود ندارد؛ اما ما برای خداوند اندازه ای قائل نیستیم، بلکه او اندازه آفرین است؛ «وَمَا قَدَروا اللهَ حَقّ قَدرِهِ»
شما در این عالَم طبیعت، نمی توانید موجودی را تصور کنید که اندازه نداشته باشد و این اندازه ی کمّی است. اما گاهی منظور ما قدر و قیمت است و ارزش و بهای چیزی را در نظر می گیریم. ارزش هم، به یک معنا، همین اندازه است اما قدری بالاتر از آنست. مثلا ارزش معنوی و اخلاقی را فرض کنید. اخلاقیات، ارزش های انسانی هستند. صدق، خوبی، عدالت، امانت، وفای به عهد، همه ی اینها از یک ارزشی برخوردارند. اینها هم ارزش و اندازه هستند و قدر دارند؛ اما نه قدر کمّی هندسی. اینکه گفته اند انسان باید قدر خود را بیابد، بدن انسان از یک اندازه کمّی برخوردار است و به طور کلی، هر جسمی و بدن انسان به حکم اینکه یک جسم است، دارای ابعادی است و می توان با قطعیت ریاضی آن را اندازه گیری کرد. اما انسان، از یک اندازه ی معنوی هم برخوردار است که دیگر نمی توان آن را با متر اندازه گرفت و این همان قدر عَقول است. عقل، این اندازه را می سنجد. صدق، وفای به عهد، و زیبایی دارای ارزش و بهایی هستند که عقل آنها را اندازه می گیرد. انسان، همه ی اندازه ها را در خود دارد. انسان، هم اندازه ی مادی و هم اندازه ی معنوی دارد. ....
ارزش معنوی انسان بسیار بالاست. اما در سوره ی قدر که می فرماید: «إنّا أنزَلنَاهُ فِی لَیلَة القَدرِ»، این تنها قدر انسان نیست. البته هنگامی که انسان، قدر خود را بشناسد، می تواند قدر همه چیز را بداند. انسان، محیط بر عالَم است وصرفا یک موجودی در بین موجودات دیگر در عالَم نیست. این کلمه ی «القدر» با «ال» به این معناست که همه چیز در این شب، قدر و اندازه ی خودش را می یابد.
? {کتاب معرفت، صفای رمضان، ص55-56}
?بیانات دکتر ابراهیمی دینانی در برنامه معرفت
?@DrEbrahimiDinani
➖آه کردم، چون رسن شد آه من
گشت آویزان رسن در چاه من
آن رسن بگرفتم و بیرون شدم
شاد و زَفت و فربه و گلگون شدم
در بن چاهی همی بودم زبون
در همه عالم نمی گنجم کنون
➖استاد: به دو مسأله آه و گریه ی سحر اشاره شد. وقتی مولانا از آه صحبت می کند، ضجّه و نعره را نمی گوید و این عظمت وی را می رساند. در آه چه هست که در ضجّه، فریاد و دیگر انواع تضرّع نیست؟ به ظاهر، این کلام مولوی، کلام حضرت امیرالمؤمنین (ع) است که می فرماید: «فَتَنَفَّسَ السُّعَدَاء». این آه به معنای نفس عمیق است که از سرّ سُویدای درون و از عمق قلب تنفّس می شود و نفس به بالا می رود. آه، بالا رفتن است. آه، واژه ای نمادین و کنایه از این است که از قعر چاه طبیعت، (که مولوی اتفاقا واژه چاه را نیز در شعر خود به کار می گیرد)، و ظلمت عناصر به بالا برویم. آه، بالا برنده و تعالی دهنده ی معنوی، روحی و الهی است. و پس از آن می گوید که من گلشن هستم و همه چیز هستم. لذا، آه یعنی گرفتار تعلقات، نفسانیات و شهوات نبودن و شب قدر همین است.
? {کتاب معرفت، صفای رمضان، ص 58}
بیانات دکتر ابراهیمی دینانی در برنامه معرفت
? @DrEbrahimiDinani
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 6 days, 2 hours ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months ago