“Where is your star?

Description
- تعریف آن‌چنانی ندارم. من که خسته‌ام فقط گاهی ذهنم به شکل کلمه خودش رو به شما نشون می‌ده. “ب.م.فیضی”
- شاید نویسنده؟ @broidonthaveusername
Advertising
We recommend to visit

ترید شاهین 💸 | 🕋𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓
آموزش صفر تا 100 کریپتو 📊
❗️معرفی خفن ترین پروژه ها‌ در بازار های مالی به صورت رایگان🐳
سیگنال فیوچرز و اسپات (هولد) رایگان🔥
با ما باشی💯 قدم جلویی رفیق🥂
𝐈𝐍𝐒𝐓𝐀𝐆𝐑𝐀𝐌 :
www.instagram.com/trade_shahin

Last updated 5 days, 20 hours ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 2 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

Ads : @IR_proxi_sale

Last updated 1 month, 2 weeks ago

1 month, 1 week ago

بهم گفت شب می‌بینمت. گفتم کدوم شب؟ گفت شبی که غممون قبل از خفگی پرواز می‌کنه و تو آرامش وجودمون آزاد می‌شه.

1 month, 1 week ago

1:44

1 month, 1 week ago

وقتی روزهایی رو می‌گذرونیم که توانایی ادامه دادن نداریم، باید همه‌چیز رو رها کنیم؛ شکست‌ها و پیشرفت‌هامون رو رها کنیم. زندگی قبلی رو که ساختیم ترک کنیم تا دیر نشده خودمون رو برسونیم به تولدی جدید. اگه هم دیر شد و حال متولد شدن رو نداشتیم بخوابیم؛ چون بعد هر خوابی با یک ذره امید بیدار می‌شیم و می‌دونیم که بیدار شدن یک فرصتِ برای تولد دوباره. پس بهترِ فقط برای بیدار شدن بخوابیم. بخوابیم که بیدار بشیم زندگی رو به جریان در بیاریم.

1 month, 3 weeks ago

جلوی آیینه ساعت‌ها به خودم خیره شده بودم؛ آرام آرام مفهوم خود را از یاد می‌بردم. چشم‌هایم بیدار بود و نگاه می‌کرد اما در ته چشم‌هایم یک چیزی مثل روح بی‌پایان به خواب عمیقی رفته بود. سرد و خشک به نظر می‌آمد؛ این نظار‌ه‌های پر التماس و مبهمش را نه من می‌فهمیدم نه آیینه. شبیه طوفان بود؛ طوفان سکوت یافته. زجر و درد نیم بریان شده‌اش نیز شبیه سایه‌ی شب می‌ماند که انتظار طلوع خورشید را می‌کشید. آن‌ها سرگردان و آواره من بودند و به واسطه‌ی خشکی بیشتر مغزم، غرق خون شده بودند. انتظار اشک داشتم ولی برای خون باریدن تقلا می‌کردند. بلاخره گرد و غبارهای انسان‌ها که در ذهنم به راه افتاده بود و قصد رفتن نداشتند با باریدن خون رهایم کردند.
پاهایم را کشان کشان به سوی پنجره‌ی خسته و ساکت کشیدم. به آسمان لاجوردی که برای طبیعت دلبری می‌کرد نگاه کردم. فکر می‌کردم با وجود خون همه‌جا را قرمز خواهم دید اما رنگ‌ها پابرجا بودند و تار. دنیای بیرون مرا نفس‌گیر می‌کرد. حتی انسان‌های رهگذر که در زمان محو و پودر می‌شدند هم تمنا نمی‌کردند اندکی به خانه‌ام نگاهی بیاندازند؛ امیدی برای خودم نمانده بود؛ تنها امیدم همین خانه بود که دیگر حتی پرده‌ی پنجره‌هایم و گیاه‌های سبز و خاطرنواز که کنار دیوارش رویده بودند هم جلب نظر نمی‌کرد.
پاهای لرزان و سستم دیگر اقتداری برای سرپا وایسادن نداشتند و مدام برای نشستن ازم خواهش می‌کردند. به دیوار تکیه دادم و آرام سُر خوردم. کف زمین سرد و کنج خانه بی‌روح بود. آشناها که از این‌جا دست کشیده بودند حق جانب داشتند؛ من هم بودم از خودم و از اینجا دست نمی‌کشیدم، پا به فرار می‌گذاشتم.
از سرسختی و یک‌دندگی روح کهنم برای زنده بودن هیچوقت سر در نیاورده بودم، روحم همینطور شبیه درختی که خشک و پوک و ریخته شده، ولی با اصرار فراوان شاخه‌هایش را گسترده بود؛ می‌ماند. تمام تن من، به زحمت و سختی آن‌ را در این دنیا می‌کشاند ولی او حتی زحمت تشکر کردن هم به خودش خرج نمی‌‌داد. سردی زمین برایم یادآور شد که تنم از درون برای خاموش شدن فریاد می‌زد و زخم‌های ماندگار گذشته، فاصله به فاصله بهم نزدیک می‌شدند. به قدری نیاز به آرامش چند لحظه‌ایی داشتم که فقدانش ناآرامم می‌کرد. ناگهان صدای جیک‌جیک گنجشک سکوت طولانی خانه را شکست. ناخودآگاه لبخندی کنار لبم نقش بست. حس کردم گاهی استمرار روحم برای ادامه دادن، برایم دریافت و نمایان می‌شود اما منِ زجر دیده، طاقت‌فرسا شده‌ام.
اصلاً نمی‌دانم چرا این دنیا وجود دارد! این‌جا فرا گرفته از ناله‌های محبوس شده‌ها. تمام عمرم ناله‌کنان گذشت و خفگی چندین ساله، اجازه نفس کشیدن هم نمی‌دهد. از وقتی در این جهنم دره افتاده‌ام، هرروز سنگینی عجیبی مرا پذیرایی می‌کند.
مانده‌ام با این دنیا چِکار کنم؟ بروم یا بمانم؟ اگر بمانم چشم‌های خونینم را چِکار کنم؟ اگر بروم، تا زمانی که روحم نمی‌خواهد برود، من کجا را دارم که بروم؟

1 month, 4 weeks ago

ساده‌اس مثل خوابی که بلد نیستیم و خواب می‌رویم.

2 months ago

تو باشی و من سیراب حرف نباشم
خیره به چشم‌هایت دنبال رویا نباشم
تو باشی و من مست و سرخوش باشم
حرف‌ها مات بماند چو مستی دید تو باشم

2 months ago

4:44

2 months ago

رازم را گم کردم بیا و نشانم بده راهش را.

2 months ago

حرف‌هایم را شنیدی فکر کردی اقیانوسم؛ من صدای او را شنیدم و دیدم که قطره‌ای بیش نیستم. اقیانوسی درون قطره‌ام.

5 months ago

اون منو فهمید. کی؟ خودم! شاید دیگه حس تنهایی هم نکنم با خودم.

We recommend to visit

ترید شاهین 💸 | 🕋𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓
آموزش صفر تا 100 کریپتو 📊
❗️معرفی خفن ترین پروژه ها‌ در بازار های مالی به صورت رایگان🐳
سیگنال فیوچرز و اسپات (هولد) رایگان🔥
با ما باشی💯 قدم جلویی رفیق🥂
𝐈𝐍𝐒𝐓𝐀𝐆𝐑𝐀𝐌 :
www.instagram.com/trade_shahin

Last updated 5 days, 20 hours ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 2 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

Ads : @IR_proxi_sale

Last updated 1 month, 2 weeks ago