هميشه در سايه بود؛
هيچوقت نمی‌شد تماماً كشفش كرد٫ فقط مرزهاى بودنش قابل تشخيص بود.

نامت برای من؛ تمام من برای تو.

می‌شود «جان من» بخوانم‌ت؟

ء
منو اَسیرِ توجّه به “جزئیّات” کن!

نبودن و نداشتن رو به بودن و داشتنِ نصف نیمه ترجیح میدم.

من خسته‌تر از اینم که بخوام ابراز کنم.

کار کنید دوستان، از هیچ فرصتی برای اینکه خودتون رو سرگرم کنید و مشغول باشید دریغ نکنید، کار خیلی خوبه، بهتون فرصت تصمیم گیری میده، فرمون زندگیتون رو میده دستتون، از افکار پوچ و مزاحم نجاتتون می‌ده، کار کردن بهتون قدرت انتخاب و استقلالی میده که با هیچ چیز دیگه‌ای نمی‌تونید بدست بیارید.

یه بنده خدایی بهم گفت ۳۰ سالت بشه می‌شینی به نوشته‌هات می‌خندی!
نمی‌دونست همین الان یه زنی درون من زندگی می‌کنه که حتی به نفس کشیدنم می‌خنده؛ نوشته‌هام که جای خود دارن..