تاریخ‌اندیشی ــ مهدی تدینی

Description
ایدئولوژی‌، اندیشه و تاریخ سیاسی

مهدی تدینی، مترجم، نویسنده و پژوهشگر

برخی کتاب‌ها:
عناصر و خاستگاه‌های حاکمیت توتالیتر (سه جلد)
فاشیسم و کاپیتالیسم
نظریه‌های فاشیسم
جنبشهای فاشیستی
لیبرالیسم
بوروکراسی

اینستاگرام
https://instagram.com/tarikhandishii
Advertising
We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 2 days, 2 hours ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 2 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

Ads : @IR_proxi_sale

Last updated 1 month, 4 weeks ago

3 months, 1 week ago

«مصدق و انحلال پارلمان»

یکی از مناقشه‌برانگیزترین تصمیمات مصدق انحلال مجلس بود. در این چند دقیقه یکی از وفادارترین یاران مصدق، کریم سنجابی، توضیح می‌دهد چرا این تصمیم غلط بود. فکر نمی‌کنم نیازی باشد جایگاه سنجابی را در جبهۀ ملی توضیح دهم.

انتخابات این مجلس (هفدهم) را دولت خود مصدق برگزار کرده بود، اما روزبه‌روز مخالفت‌ها با او در این مجلس شدیدتر می‌شد. برخی از همرزمان و یاران قدیمی او در این مجلس به مخالفان سازش‌ناپذیرش تبدیل شدند؛ از جمله حسین مکی و مظفر بقایی که طرح استیضاح دولت را هم در مجلس مطرح کردند. در این زمان بود که مصدق تصمیم گرفت با رفراندوم مجلس را تعطیل کند.

برخی از نزدیک‌ترین یاران مصدق ــ مثل سنجابی که اینجا  می‌شنوید یا دکتر معظمی ــ با این تصمیم او مخالف بودند و به او هشدار دادند این تصمیم غلط است. سنجابی شرح می‌دهد که برای مصدق توضیح می‌داده با تعطیلی مجلس زیر پای خود را خالی می‌کند. اما مصدق به سنجابی می‌گوید: «چرس کشیدی؟» (یعنی حشیش کشیدی؟). صحبت‌های او گویاست و شرح بیشتری نیاز ندارد.

منبع: تاریخ شفاهی هاروارد، گفتگو با کریم سنجابی، نوار یازدهم

@tarikhandishi  |  تاریخ‌اندیشی

3 months, 1 week ago

«زاهدی ــ مصدق: از دوستی تا دشمنی»

همۀ روایت‌های ضدونقیض دربارۀ سرنگونی مصدق و ۲۸ مرداد (حتی راویت رسمی پیش از انقلاب) در یک چیز اشتراک دارند: ناچیزانگاری نقش زاهدی. این مسئله را باید مفصل بشکافم که چرا روایت‌های مختلف طبق منافع خاص خود کوشیده‌اند نقش زاهدی را ناچیز نشان دهند؟ نقش زاهدی قطعاً مهمتر و اساسی‌تر از آن چیزی است که در همۀ روایت‌ها ترسیم می‌شود.

اما حتی شخصیت زاهدی هم در این روایات وارونه ترسیم شده. زمانی می‌توانیم سقوط دولت مصدق را بفهمیم که توضیح دهیم چرا ائتلاف بزرگی که حول او شکل گرفته بود متلاشی شد؟ یکی از مهم‌ترین شخصیت‌ها در این میان زاهدی بود. مگر زاهدی کسی نبود که مصدق را «امیرکبیر زمانه» می‌دانست و صمیمانه به او وفادار بود؟! پس چرا چنین شد؟

دقیقاً مسئله همین است! برای توضیح سقوط مصدق باید توضیح داد چرا متحدان مصدق که هر یک نمایندۀ بخشی از جامعه و الیت بودند از او جدا شدند؟ چنین روایتی می‌تواند منصفانه، غیرسیاسی و غیرایدئولوژیک باشد.

در این ویدئو، از مجموعه استوری‌های صفحۀ اینستاگرامم، با دو شاهد مطمئن، نگاه آغازین زاهدی به مصدق را نشان داده‌ام.

@tarikhandishi  |  تاریخ‌اندیشی

4 months, 3 weeks ago

⚫️طنز؛ نقد به انتخابات ?مهدی تدینی

مهدی تدینی، مترجم پرکار آثار ارنست نولته و هانا آرنت و فاشیسم‌پژوه، در ۱۲ استوری منتخب به نقد طنازانه‌ی انتخابات می‌پردازد

@cafe_andishe95

5 months, 2 weeks ago

«اصلاح‌طلبان و امید به پزشکیان»

با کمال بی‌میلی این مطلب را می‌نویسم و به خودم قول داده‌ام این واپسین نوشته‌ام دربارۀ انتخابات باشد؛ اما حقیقتاً نگفتن این حرف‌ها به روانم فشار می‌آورد. برخی حرف‌ها را هم در زمانش باید گفت و بیانش در آینده هیچ ارزشی ندارد.

متحیرم که اصلاح‌طلبان در حال ارتکاب همان اشتباه دوران روحانی به شکل حادتری‌اند. اصلاح‌طلبان در دور دوم روحانی به معنای واقعی کلمه آچمز شده بودند؛ نه راه پس داشتند نه راه پیش؛ نه در بالا گوش شنوایی داشتند و نه در پایین چشمی حاضر به دیدنشان بود و مقصر این وضع هم بیشتر خودشان بودند. آنها بدون هیچ تضمینی چک سفیدی به روحانی داده بودند و حالا هیچ فشاری نمی‌توانستند به روحانی بیاورند، جز اینکه نظاره‌گر اقدامات دولت باشند. این بی‌عملی اصلاح‌طلبان بدنۀ رأی‌دهنده‎شان را سال به سال عصبانی‌تر می‌کرد، اما کاری نمی‌توانستند بکنند، چون هیچ پیوند ارگانیک و سیستماتیکی میان روحانی و اصلاح‌طلبان وجود نداشت. بر اساس مصالح موقت انتخاباتی ائتلافی شفاهی میان افرادی شکل گرفته بود و دیگر هیچ! نتیجه این شده بود که تعدادی از اصلاح‌طلبان به کرسی‌های اداری میان‌رتبه رسیده بودند و اگر هم جامعه غر می‌زد و مطالبه‌ای داشت می‌گفتند هیس! روحانی هر کاری بتواند می‌کند.

دوباره همان آرایش پرهزینه و بی‌فایده در حال تکرار است: هیچ پیوند ارگانیکی میان پزشکیان و اصلاح‌طلبان وجود ندارد. دوباره چک سفیدی تحویل نامزدی می‌دهند و فردا آن نامزد هر چرخشی بخواهد می‌کند و دلیلی هم برای پاسخگویی ندارد. فردای پیروزی در انتخابات، اصلاح‌طلبان هیچ سازوکاری برای مشارکت در تصمیم‌ها و اِعمال نظرات خود درون دولت نخواهند داشت، جز اینکه دوباره شماری از اعضای منتسب به اصلاحات اینجا و آنجا مشغول کار شوند و دوباره جامعه لب فرو ببندد تا دولت کارش را بکند. اینکه شما یک اشتباه مهلک را دوبار می‌کنید تقصیر زور زیاد حکومت نیست، تقصیر ندانم‌کاری خود شماست.

از دیگر سو، می‌بینم امید بسته‌اند که برخی از هموطنان عزیز ترکمان به دلیل همذات‌پنداری و علاقۀ زبانی یا ولایتی به آقای پزشکیان رأی دهند. متر و معیاری ندارم که این عامل چقدر مؤثر است. اینکه هموطن عزیزی بخواهد به این دلایل به آقای پزشکیان رأی بدهد صاحب‌اختیار است و نظرش محترم ــ گرچه نظر مرا بخواهید، معیار قرار دادن چنین چیزهایی حرکت رو به جلو به شمار نمی‌آید؛ ترقی نیست؛ پسرفت است.

اما اینکه اصلاح‌طلبان چشمشان را به روی این واقعیت بسته‌اند یا اینکه بسیار بدتر، به چنین احتمالی دل بسته‌اند، سراسر تناقض است. اصلاح‌طلبی یک پروژۀ ملی‌ــ‌اجتماعی است (البته وجه اجتماعی بودن آن به مراتب بیشتر است). یعنی یک بدنۀ اجتماعی نیرومند باید وجود داشته باشد که با اهداف مدنی یکسان پشت یک کادر همصدا و قوی باشد تا بتوان رَه به جایی برد. اینکه عزیز هموطنی به دلایل زبانی و ولایتی به آقای پزشکیان رأی بدهد ارتباطی با ایده‌های پروژۀ اصلاح‌طلبی ندارد. این یعنی اصلاح‌طلبان خیال می‌کنند می‌توانند با اسب دیگران به نبرد بروند.

راهبرد اصلی اصلاح‌طلبان ــ روزگاری که در اوج بودند، نه در دورانِ بلاتکلیف و بی‌بخار روحانی ــ خلاصه شده بود در تئوریِ «چانه‌زنی از بالا ــ فشار از پایین». وقتی بخش بزرگی از بدنۀ رأی‌دهنده به جناب پزشکیان تابع دغدغه‌هایی متفاوت از اصلاح‌طلبان رأی داده باشد، یعنی آرمان مشترکی وجود ندارد. چگونه ممکن است فردای انتخابات این بدنۀ مردمیِ ناهمگن به اصلاح‌طلبان در جهت تحقق ایده‌هایشان کمک کند وقتی اصلاً دغدغه‌ها مشترک نیست!؟ این یعنی «پایۀ راهبرد شما می‌لنگد». اگر این لنگی را نمی‌بینید که وای بر شما، اگر می‌بینید و به روی خود نمی‌آورید که وای بر همۀ ما!

در دوران روحانی فشار از پایین وجود داشت و چانه‌زنی در بالا نبود، در این دوره نه فشار از پایین خواهد بود (فشار مورد نظر اصلاح‌طلبان... شاید فشارهای دیگری باشد که خدا می‌داند چیست) و نه چانه‌زنی در بالا! این نمایی از رویکرد نسنجیدۀ اصلاح‌طلبان است. اینک که ۲۷ سال پس از خرداد ۷۶ با سواد سیاسی و تاریخی ناچیزی به عقب می‌نگرم این حرکات هیجانی و نسنجیده را در رفتار کلی آنها می‌بینم ــ گرچه هرگز منکر تلاش‌های صادقانۀ برخی از آنها و لطماتی که متحمل شده‌اند نیستم.

اگر کسی در این برهه دغدغۀ اصلاح و بهبود وضع موجود را دارد، باید منتقد این سازوکار انتخاباتی باشد، باید بپرسد چه شد که این تأیید شد و آن نشد... داستان چیست، ما کجای کاریم و شما چه کاره‌اید؟ نه اینکه نسنجیده جفت پا بپرد در هر به زعم خودش روزنه‌ای. وقتی در روزنه گیر کردید و راهکاری نداشتید، یا سطح فهم جامعه را زیر سوال می‌برید یا با مظلوم‌نمایی از پاسخگویی می‌گریزید.

اما چنان‌که گفتم این آخرین حرف من با شما و کلاً آخرین حرف من در این انتخابات است.

مهدی تدینی

@tarikhandishi  |  تاریخ‌اندیشی

Telegram

تاریخ‌اندیشی ــ مهدی تدینی

ایدئولوژی‌، اندیشه و تاریخ سیاسی مهدی تدینی، مترجم، نویسنده و پژوهشگر برخی کتاب‌ها: عناصر و خاستگاه‌های حاکمیت توتالیتر (سه جلد) فاشیسم و کاپیتالیسم نظریه‌های فاشیسم جنبشهای فاشیستی لیبرالیسم بوروکراسی اینستاگرام https://instagram.com/tarikhandishii

**«اصلاح‌طلبان و امید به پزشکیان»**
5 months, 2 weeks ago

اصلاح‌طلبان گرامی!

کدام یک از مبانی قدرت مادی و معنوی شما در دهۀ اخیر تقویت شده است؟ چه ابزار جدیدی به ابزارهای ناکارآمد قبلی‎ خود افزوده‌اید؟ هیچ یک از داشته‌های پیشین شما تقویت که نشده، آشکارا دچار زوال و کهنگی هم شده است. شما همه‌چیز را به «نیت» فروکاسته‌اید، در حالی که بارها به چشم دیده‌اید و به جسم و جانِ یک ملت چشانده‌اید که «نیت» کافی نیست (تازه اگر بپذیریم این نیت اصلاً خیر باشد). تمام مبانی قدرت شما تضعیف شده و تمام مبانی قدرت حریفتان تقویت شده است. امید بازیچه نیست که آن را سرمایۀ قمار خود کنید. امید مرواریدی در دل آدم‌هاست، به جای اینکه با این امید مسئولانه رفتار کنید، مانند صیادان مروارید رفتار می‌کنید. امید را خرج لوکوموتیوی می‌کنید که ریلی ندارد. قافله‌سالار سراب نشوید.

یادتان هست مردمی را که هنوز چشم امیدی به تحلیل شما داشتند مشغول حذف «مثلث جیم» کردید؟! امروز حاضرید پاسخ دهید حذف آن مثلث چه رهاوردی برای مردم داشت؟ یادتان هست چک سفید امضا به روحانی دادید و در دور دوم نه گوش شنوایی در دولت داشتید و نه آبرویی در جامعه؟ دوباره چک سفید امضا کردید؟ دوباره «بریم ببینیم چه می‌شود» را جایگزین درک واقعیت‌ها کردید؟ کاری که شما با صندوق رأی می‌کنید، فقط مکمل کار اصول‌گرایان است، نه ناقض آن.

شما قافله‌سالاری هستید که فقط شروع مسیر را بلد است. برای پس از آن نه برنامه‌ای دارید، نه قدرتی، نه ایده‌ای. وقتی جنبش اجتماعی عظیمی حاضر به کمک کردن به شما بود، در گردنه‌ها گم شدید، امروز که خبری از آن نیروی عظیم نیست، فقط به تصادفات و حوادث دل خوش کرده‌اید. خسروان صلاح کار خویش می‌دانند که شما را به کار می‌گمارند، اما شما رعایای خودخسروپنداری شده‌اید که حتی صلاح کار خویش نمی‌دانید، چه رسد به صلاح کار ما. اینها را را هم گفتیم تا فقط به موقعش گفته باشیم.

مهدی تدینی

@tarikhandishi  |  تاریخ‌اندیشی

Telegram

تاریخ‌اندیشی ــ مهدی تدینی

ایدئولوژی‌، اندیشه و تاریخ سیاسی مهدی تدینی، مترجم، نویسنده و پژوهشگر برخی کتاب‌ها: عناصر و خاستگاه‌های حاکمیت توتالیتر (سه جلد) فاشیسم و کاپیتالیسم نظریه‌های فاشیسم جنبشهای فاشیستی لیبرالیسم بوروکراسی اینستاگرام https://instagram.com/tarikhandishii

**اصلاح‌طلبان گرامی!**
5 months, 2 weeks ago
5 months, 2 weeks ago

«پروژۀ محمود»

شاید زنده‌ترین خاطراتی که از محمود در ذهن ما ایرانیان مانده باشد، «خس و خاشاک» باشد، یا «کاغذپاره» خواندن تحریم‌ها ــ «تحریم اصلاً نمَنه‌دی» ــ یا دختری که در زیرزمین خانه‌شان انرژی هسته‌ای تولید می‌کرد... تصاویری هم در ذهن‌ها مانده است؛ مثل نگاهِ متأسف آقای جوای آملی به احمدی‌نژاد، وقتی تعریف می‌کرد در سازمان ملل هاله‌ای گشوده شده و او را در بر گرفته بود ــ و در نهایت شاید، اشتیاق وافر احمدی‌نژاد برای اینکه از مردمی که زیر آفتاب یا در سرمای زمستان در ورزشگاهی جمع شده بودند بپرسد: «از ساعت چند اومدید اینجا؟» و بعد همسُراییِ طنازانه میان او و مردم که ساعت به ساعت عقب می‌رفت تا مشخص شود مردم ساعت‌ها انتظار آمدن او را کشیده‌اند و ترجیع‌بند محبوب او: «کی خسته‌ست؟» و طبعاً تنها گزینۀ مردم این است که بگویند «دشمن!» اما شبی که پرونده‌زیربغل و با شعار «بگم؟ بگم؟» و آن نگاه تهدیدآمیز و نفرت‌آلود به مناظره با موسوی نشست، کبریتی در مادۀ اشتعال‌زای جامعه انداخت تا به اهدافش برسد... «پسران آقای هاشمی...»، «پسران آقای ناطق...»

این خاطرات که برای برخی دلخنک‌کننده و برای برخی دیگر مشمئزکننده است، نمای بیرونی دوران محمود است؛ نمایی چنان جنجالی که نمی‌گذارد فکر به لایه‌های عمیق‌تر برود. می‌خواهم در این متن از این جنجال‌ها بگذریم و حال که دوران محمود به راستی «تاریخ» شده است ببینیم محمود چه بود و چه کرد؛ «پروژۀ محمود» چه بود. اما در عین حال از زیاده‌گویی هم پرهیز می‌کنم و فقط جان کلام را می‌گویم؛ دربارۀ دولتمردی که با سرعتی نامنتظره، از شهرداری تهران سر درآورد و در آنجا تختۀ پرشی برای ریاست‌جمهوری یافت.

محمود آمده بود تا «جنبش اجتماعی» ایجاد کند (و به بیان دقیق‌تر «ضدجنبشی اجتماعی»؛ دقیقاً همان ‌چیزی که اصول‌گرایان به آن نیاز داشتند و اما از ایجاد آن ناتوان بودند. پیش‌زمینۀ تاریخِ محمود از ۷۶ آغاز می‌شود. تغییراتی در جامعۀ ایران از ۵۷ تا ۷۶ رخ داده بود. بخش جوان و پیشروی جامعه میل وافری به تغییر داشت و جدی‌ترین نیروی تحول‌خواه از قضا نه دولتمردان و سیاستمداران موجود (که همگی میراثداران انقلاب ۵۷ بودند و در خلوص پنجاه‌وهفتی از هم پیشی می‌گرفتند)، بلکه درون جامعه بود: جوانان ــ دو نسل جدیدی که می‌کوشید دست‌کم در تیپ‌ و ظاهرش تمایز خود را با آن شهروندِ سربه‌راهِ مطلوب حکومت نشان دهد. همین نسل جوان در حالی که حتی خوش‌بین‌ترین اطرافیان خاتمی هم انتظارش را نداشت، پیروزی قاطعی برای خاتمی رقم زدند. «سیب ناچیده‌ای» به دامان خاتمی و کادر اطراف او افتاده بود که حتی از کنترل و ادارۀ آن عاجز بودند. آنها بارانی نم‌نمک خواسته بودند، سیل آمده بود. ریشۀ سوءتفاهم بزرگ اصلاح‌طلبان هم در اینجاست که از همان روز اول نفهمیدند این رأی «وام» است؛ «عاریت» است؛ خودشان آن را پدید نیاورده‌اند؛ سرمایۀ خودشان نیست، بلکه جامعه این امید را به آنها بسته است ــ و ممکن است روزی این وام را پس بگیرد.

دو جناح سیاسی روشن در سیاست ایران صف‌ آراستند (البته جایی هم برای غیر این دو گروه نبود). آن جنبشِ اجتماعیِ قدیمی و مطلوبِ اصول‌گرایان که انقلاب ۵۷ را رقم زده بود، متلاشی شده بود؛ چپ‌ها همان ابتدا به دشمن تبدیل شدند و جمهوری‌خواهان میانه‌روتر هم حتی زودتر از چپ‌ها از جنبش ۵۷ جدا/حذف شده بودند (بدون اینکه دلبستگی‌شان را به ۵۷ از دست بدهند). اینک در میانۀ دهۀ ۱۳۷۰ جنبشی جدید سر برآورده بود و «ائتلافی نانوشته» میان این جنبش و گروهی از سیاستمداران که خود را اصلاح‌طلب می‌نامیدند شکل گرفت. از این پس یک چیز محرز شده بود: یک نیروی اجتماعی قدرتمند وجود داشت که هر انتخاباتی را می‌توانست ببرد. رأیش را هم به کسانی می‌داد که ادعا می‌کردند توان اصلاح و تحول گام‌به‌گام را دارند. معضل بزرگی برای محافظه‌کاران (اصول‌گرایان) ایجاد شد. نیروی تندرویِ آنها هم گاه و بی‌گاه خامی می‌کردند و با اقداماتشان جامعه را فقط بیش از پیش علیه اصول‌گرایان تحریک می‌کردند (مثل ترور حجاریان یا حادثۀ کوی دانشگاه). باید چاره‌اندیشی می‌شد، با چند روزنامه و کمک صداوسیما نمی‌شد جلوی این جنبش اجتماعی را گرفت. اصول‌گرایان از اصلاح‌طلبان خشمگین بودند و تصور می‌کردند اصلاح‌طلبان جماعتی فرصت‌طلبند که روی موج تحول‌خواهیِ مردمی لیبرال‌شده سوار شده‌اند و برای رسیدن به کرسی‌ها حاضرند به آرمان‌های قدیمی خودشان پشت کنند (بیراه هم نمی‌گفتند؛ به هر حال عموم اصلاح‌طلبان تندروترین جناح انقلاب ۵۷ بودند).

هر سلاحی را فقط با سلاحی مانند خود آن می‌توان خنثی کرد. اسلحۀ اصطلاح‌طلبان این بود که سوار جنبشی اجتماعی شده بودند، پس به جنبشی اجتماعی نیاز بود تا این جنبش را خنثی کند. فلسفۀ ظهور احمدی‌نژاد همین بود. اما یک مشکل بزرگ وجود داشت!

(ادامه در پست بعد)

@tarikhandishi  |  تاریخ‌اندیشی

5 months, 3 weeks ago
6 months ago

«سکان قفل‌شده»

به همین دلیل است که عادت دارم وقتی دربارۀ آینده ــ حتی فردا ــ صحبت می‌کنم، بگویم «اگر عمری باشد...» سیدابراهیم رئیسی چشم از جهانی فروبست که هم قاضی‌القضاتش بود و هم رئیس جمهورش ــ و البته تنها کسی بود که ردای ریاست این دو قوه را بر تن کرد.

می‌خواهم پیش‌بینی‌ام را بگویم ــ همان‌طور که روز اول جنگ اوکراین و روز اول جنگ غزه پیش‌بینی‌ام را گفتم. از اینکه خطا کنم باکی ندارم، زیرا پیش‌بینی در برهه‌های بحرانی بهترین محک برای سنجش درک آدمی از واقعیات است. والاترین هنر این جهان درک واقعیت است؛ همین ساده‌ترین کاری که سخت‌ترین است! از یافتن الماس در دل صخرۀ خارا سخت‌تر.

بُهت سقوط پریده و همه یک به یک به خود می‌آیند. غبار حیرت که فرومی‌نشیند، فکر بیدار می‌شود. گمانه‌زنی‌ها آغاز شده است. یکی از فلان دسیسه می‌گوید و دیگری از فلان توطئه؛ از چرخش به سوی اصلاح‌طلبان تا گشایش دریچۀ بایدن. تاریخ انتخابات هم مشخص شده است — هشتم تیر — و می‌دانم این حدس و گمان‌ها در روزهای آتی فوران خواهد کرد و ایده‌های عجیبی خواهیم شنید.

حدس قریب‌به‌یقین من اما این است که این سکان روی مسیر ثابتی قفل شده است. هیچ نشانه‌ای از اینکه تغییری، حتی دو درجه‌ای، در مسیر رخ دهد، وجود ندارد. همان سخت‌ونرم‌افزاری که بر انتخابات ۱۴۰۰ حاکم بود و در انتخابات مجلسِ ۴۰۲ تشدید شد، هشتم تیر را هم رقم خواهد زد. نه رنگی و نه لعابی؛ نه شوری و نه تحرکی. همان سیاست‌هایی که در سه سال اخیر پیاده شد، با همان فرمان و با جدیتی بیشتر پی گرفته خواهد شد. گزینۀ متفاوتی از کابینه سیزدهم نخواهد آمد. اصلاح‌طلبان حتی برای گرم کردن تنور به بازی گرفته نخواهند شد. البته وقتی هنوز ثبت‌نام نامزدها هم صورت نگرفته، پیش‌بینی اینکه چه کسی رئیس‌جمهور خواهد شد مضحک است، اما باز حدس قریب‌به‌یقینم این است که یکی از اعضا یا نزدیکان همین دولت رئیس بعدی خواهد شد. چه بسا همین آقای مخبر.

برای اینکه همه‌چیز به روال کنونی برسد، بی‌پروا سنگین‌ترین هزینه‌ها داده شده است. برای تغییر این روال زمینه‌هایی لازم است که چنین زمینه‌هایی دیگر وجود خارجی ندارد؛ معنای «سکان قفل‌شده» همین است. نه افراد و نه نهادهایی وجود دارند که اراده، انگیزه، توان و قابلیت تغییر مسیر را داشته باشند. تیمِ بزرگِ پیدا-ناپیدایی که دولت سیزدهم را چید، قوی‌تر از قبل سر جایش است و فقط باید دوباره رئیس‌جمهوری برگزیند ــ و هر چه شبیه‌تر به رئیسی‌ فقید باشد، راضی‌تر است. ما هم به کناری در سایه‌ای نشسته‌ایم و نظاره‌گرِ آمدوشدِ خسروانی که صلاح کار خویش...

مهدی تدینی

@tarikhandishi  |  تاریخ‌اندیشی

7 months, 3 weeks ago

پیمایشی دربارۀ تصورات اقتصادی مردم ایران ــ سوسیال یا لیبرال؟

این همان پیمایشی است که به بررسی تفکرات و تصورات اقتصادی مردم ایران می‌پردازد. به همۀ کسانی که دغدغۀ سیاسی دارند توصیه می‌کنم اعداد و ارقام این پیمایش را بررسی کنند تا ذهنیت روشن‌تری نسبت به تفکرات اقتصادی عموم مردم ایران داشته باشند. هنوز راه زیادی مانده است تا بتوان جلوی «رویافروشی» به مردم را گرفت، گرچه نقاط امیدوارکننده‌ای هم وجود دارد.

کسی که کار سیاسی می‌کند، اندیشۀ سیاسی دارد، دغدغۀ اجتماعی دارد، اما خود تفکر اقتصادی روشنی ندارد، صرفاً وقت خود و دیگران را می‌گیرد. چپ و راست، سوسیال و لیبرال، دعواهای نظری نیست، بلکه بنیادهای سرنوشت ما و ایران را می‌سازد. پس همه، با هر شغل و حرفه، با هر تخصص و دغدغه نیازمند کسب بینش اقتصادی روشنیم.

تحلیلم دربارۀ تصورات اقتصادی مردم را در گفتگویی با دوست عزیزم جناب میرزایی در اکوایران بیان کردم که در این فایل می‌توانید ببینید و بشنوید: هزینه‌های آزادی

@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی

We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 2 days, 2 hours ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 2 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

Ads : @IR_proxi_sale

Last updated 1 month, 4 weeks ago