?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months ago
اتاقم بوی جوهر پیگمنت میده. که یعنی شاخکهای میگرن دارن تکون میخورن. شاخکهای میگرن ترسناکتر نیستن از شاخکهای سوسکه که گم شد. یعنی گم نشد، من گذاشتم که گم بشه. مامان میگه نباید به سوسکا نگاه کنی و هیچکاری نکنی تا گم بشن. من میگم خونهتون سوسکیه. اگه سوسکی نبود مجبور نبودیم این حرفهارو بزنیم. لطفا خونهتونو از سوسکها پس بگیرید. وقتی سوسک میبینم به خونهمون میگم خونهشون.
کیسههارو پسرک دوخت. غروب با دوچرخهش اوردشون دم در. داشتم پلاستیکو از دستش میگرفتم که یهو چشمم خورد به ماه. پسرک داشت حرف میزد من ولی قفل بودم روی ماه. بهش گفتم نفهمیدم چی گفتی ولی برگشتنی از ماه عکس بگیر. گفت وقتی میاومدم چندتا گرفتم. پسرک عضو انجمن نوجوانان عکاسه. آرم انجمنو چاپ زدم رو کیسهها. صبح ترسیده بودم دوخت کیسهها رو به پسرک بسپرم. با تردید پرسیده بودم واقعا بلدی؟ قیافهش رو شبیه جملهی مارو دست کم گرفتی کرده بود و گفته بود قبلا برای خودش جامدادی دوخته. روی پسرک حساب کردم. از روی جامدادیای که ندیده بودم. وقتی تصمیمتو گرفتی که روی کسی حساب کنی، بیاهمیتترین موضوع جهان اینه که چرا و بر چه اساسی. امروز تنها چیزیکه برام مهم بود این بود که مغز کمالگرامو مجبور کنم از کسی به غیر از خودم کمک بگیره. و بعد دوختها به اون تمیزی که تصویرشو تو ذهنت کشیده بودی نشد؟ به درک عزیزم. به درکترین به درک جهان. چی مهمتره از این که یه پسر نوجوون خیاطی بلده، بعد از کلاس ریاضیش اومده و صندلیهای انجمن فردا رو چیده، کیسههارو دوخته و با دوچرخه اورده دم در، تو راه هم از ماه عکس گرفته؟ سردرد. چرا تو اون یکی اتاقه که بوی جوهر پیگمنت نمیده نمیخوابم؟ هی میپرسم و هی یادم میافته که چون سوسکه اونجا گم شد.
بزرگ شدم یه داستان راجب حانیه و هلوانجیری ها مینویسم .
میشه من بخوابم و فرشتهها پا شن نصفهی هلومو بذارن تو یخچال؟ حتی جنها. فقط یکی این کارو برام بکنه.
«نمیتوانی حرف بزنی، به جای حرف زدن بوسه میزنی. بلند نشو، از رختخوابت، بلند نشو، اسماعیل! حرف که میزنی،
گریهام میگیرد که چرا حرف نمیتوانی بزنی»
نمیدونم چهطوری بگمش و نمیدونم اینطوری که الان دارم میگم همونطوریه که منظورم اونه یا نه. ولی هر وقت یادم میافته و عمیق میشم تو این قضیه که هیچوقت قرار نیست از من، یعنی از وجودِ من جدا شم و تا ابد باید کنارِ این شخص(من) بمونم و همراهش باشم و ببینمش و حضور و وجودش رو احساس کنم و حتی برای ثانیهای از این کار فراغت نداشتم، ندارم و نخواهم داشت، وحشت میکنم. وحشت.
مرگ بر بالشت هر دو طرف گرم، دردهای تاریخدار، آلارم شیش و نیم صبح، دال اول تا ه آخرِ دانشگاه، کمیسیون فاکینگ موارد خاص، گونههای جانوریِ پراکنده بعد از یک بامداد، تنفسِ یک دوم و پنجرهی بدون ماه.
شب به فنا.
اسم عروسکشو گذاشت سمنو.
اسم عروسکشو گذاشت سمنو.
کل امروزو در محل کار داشتم به باقیموندهی کیک تولد بابام تو یخچال فکر میکردم. گفتید از چند سالگی بزرگ حساب میشیم؟
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months ago