به زودی با انبوهی از خاطره برخواهم گشت
فعلا جهت احترام اعضای کانال در آب‌نمک خوابانده‌ام

دروددد
دوستانی که دوست ندارند بمانند ، خدا همراهشان

بنده نمی‌توانم به زور و از سر ناچاری پست بگذارم
اتفاقا به احترام مخاطب سعی می‌کنم هرگاه شعری بجوشد و درونم به غلَیان و جوَلان آید ، بگویم و ارسال کنم
برای اعضای کانال احترام فراوان قائلم
حتی آواز استاد شجریان را در شرایط معمولی پست نمی‌کنم
خودم اگر تحت تاثیر قرار گرفتم و احساس خوشی داشتم ، می‌فرستم
احساس خوش ، معنای گسترده‌ای دارد
وگرنه هر روز می‌توانم نظم بگویم و نثر بنویسم
اما اما اما و هزار اما
تنها زمانی خواهم گفت و نوشت که حالم دیگرگون باشد
سر مخاطب خودم شیره نخواهم مالید
تمامتان را دوست دارم و به همه‌تون عشق می‌ورزم
خدایتان یار باد !
🌺🌺🌺

چه خوش صید دلم کردی ، بنازم چشم مستت را
که کس آهوی وحشی را از این خوشتر نمی‌گیرد
شاعر : خداوندگار عشق و عرفان مولانا
آواز : استاد عشق ، استاد شجریان

https://t.me/Mehreyar400

در حلقه‌ی دام رفته بودم آن شب
ناپخته و خام رفته بودم آن شب

رسوا شده‌ام منی که تشتم افتاد
چون بر سر بام رفته بودم آن شب

??????
#علیرضادلارامی_مهریار

https://t.me/Mehreyar400

چشمه‌ی شعر و هنر چشمان تو
هم نهاد و هم خبر چشمان تو

در نگاه خسته‌ی آیینه‌ها
می کند شور و شرر چشمان تو

کاش می‌شد بر دلم می‌کرد باز
یک اشاره یک نظر چشمان تو

آفتاب از چشم تو نورانی است
برتر از شمس و قمر چشمان تو

با نگاهت هر گلی وا می‌شود
این‌چنین دارد اثر چشمان تو

هست دیوانی پر از آرایه‌ها
نیست شعری مختصر چشمان تو

برده از من دین و ایمان مرا
برده دل را بیشتر چشمان تو

گرچه اقیانوس آرامم ، مرا
می‌کند زیر و زبر چشمان تو

??????
#علیرضادلارامی_مهریار

https://t.me/Mehreyar400

خدا نکند دوباره جنگ بیاید
ما خسته‌ی جنگیم
ما سرماخوردگان یک زمستانیم ?

استاد عشق قسمت ۴ از در درآمدی و من از خود به در شدم گفتی کز این جهان به جهان دگر شدم یک‌روز در مسجد محلشان دیدم که یک‌نفر بسیار آشنا به نمازگزاران پس از نماز عشاء چای می‌دهد . زمستان بود ، شب و روزهای سرد دی‌ماه بود ، روزها به آب رفته و شب‌ها قد کشیده‌…

آدینه ای شیرین و یادی از یک بار سفرکرده در خاطرات یک دوست
چند لحظه پیش سری به کانال دانشجوی قدیم و همکار و استاد فعلی خودم آقای دلارامی زدم او که دستی در شعر و ادب دارد با شور و شوق می‌نویسد.
در چند قسمت خاطراتی از زمان تحصیل خویش در دانشسرای تربیت معلم و دیدارهای با یک استاد و معلم فرهیخته شادروان علی اصغر کساییان را به زیبایی نگاشته بود با شوق و لذت خواندم و به حدود ۳۰ سال پیش برگشتم حیفم آمد شما هم این نوشته را نخوانید و از آن بهره نبرید، بنابراین قسمت اول این خاطره را، که هنرمندانه و زیبا نگاشته شده است ،تقدیم می‌کنم .
سخنی که از وجودش برآمده و یقیناً بر دل می‌نشیند.?

اندر خاطرات آموزش وپرورش قسمت ۱ ??? اگر زخون دلم بوی شوق می‌آید عجب مدار که همدرد نافه‌ی ختنم سال ۸۷ بود ، هوا شهریورناک شده بود و هوای دلم خزان آلود و زمستان گونه (مرحله اول با انتقالی موافقت نشد که شرحش درقسمت دوم می‌آید ) ازشدت حقدها و حسادتها و کج فهمی‌ها…