انجمن ادبی دانشکده

Description
✉️ ارتباط با انجمن ادبی دانشکده:
@ut_admin_anjoman

🗓 سه‌شنبه‌ها
🕠 ساعت ۱۶:۳۰
📍 دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، تالار مولوی (کمال سابق)
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 8 months, 1 week ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 10 months, 3 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 6 months, 3 weeks ago

6 months, 2 weeks ago

«چتر»

هنوزم توی یادت مونده پاییز؟
یادت هَس زیر بارون موندنامون؟
قدم می‌زد کنار ما دو سایه
یکی شد با تو مرزِ سایه‌هامون؟

تو یاد من یه چتر آبی مونده
به رنگِ آبیِ دریای اطلس
که سقفی شد واسه تنهاییامون
برای ما دوتا... تن‌های بی‌کس

بگیر از من شب تنهاییامو
منو با غسلِ بارون تازه‌تر کن
تو که موهات مث یلدا بلنده
زمستونِ غمامو دس‌به‌سر کن

هنوزم توی چشمات غرق می‌شم
جواب هر سؤال بی‌جوابی
شکستنْ عادتِ تصویرِ ما بود
تو معصوم و ظریفی... مثل خوابی

همه با دیدن اون چتر آبی
می‌افتن یاد من با دیدن تو
که آخرْ هق‌هق غربت منو برد
نمونده گریه‌گاهم پیرَن تو

نشد رودم بشه دریا کنارت
منم، تنها و خاکِ خستگی‌هام
کجای جنگلو گم شم، نباشه
یه ردّی از من و دلبستگی‌هام؟

بگیر از من شب تنهاییامو
منو با غسل بارون تازه‌تر کن
تو که موهات مث یلدا بلنده
زمستون غمامو دس‌به‌سر کن

می‌باره روی شونه‌م اشک مهتاب
شکسته بغض برگا زیر پاهام
درختِ بی‌پناهِ آخرم من
که زرد و بی‌نصیبه از تو برگام

شکستن رسم عاشق‌تر شدن بود
سقوطِ برگ‌ها هم عین مرگه
تو‌ شب‌های پر از ابری، ولی من
نصیب شیشۀ قلبم تگرگه

#علیرضا_ترکی

شعر خوانده شده در جلسۀ هجدهم دی‌ماه

@a_adabi_daneshkade

6 months, 2 weeks ago

چیستی؟ ای صدای بکرِ غریب
شعلۀ نقره‌گونۀ بی‌تاب
خوابِ گُنگ سحرگهی انگار
یا بیابان به شب زده‌ست سراب؟

تک و تنها در این سکوت سیاه!
شاید از مردمان گریخته‌ای
راه گم کرده‌ای مگر بر خاک
از کدام آسمان گریخته‌ای؟

کاین‌چنینی سپید، وهم‌آلود
سرد، آهسته، پاک، بی‌پایان
همچنان نغمه‌های زیرلبِ
نیم‌شب تا به صبحِ ترسایان

یا که چون برف ناگهانی سخت
ریخته بر تنِ شبی یک‌دست
یا چنان ماهتاب سنگینی
نور پاشیده روی هر چه که هست

لیک می‌بینمت هنوز... هنوز...
نیستی... خواب نیستی انگار!
ردّ انگشت‌هات می‌مانَد
بر تنم، خواب نیستی این بار

چیستی کز میان این مرداب
می‌برآری دوباره رودِ یقین؟
من گمانم که رستخیزی، ای
آسمانی که می‌رسی به زمین!

#بهراد_بنایی

شعر خوانده شده در جلسۀ هجدهم دی‌ماه

@a_adabi_daneshkade

6 months, 3 weeks ago

#گزارش_تصویری | جلسۀ شعرخوانی و نقد شعر

🗓 سه‌شنبه ۱۴۰۳/۱۰/۱۸
📍 دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی، تالار مولوی (کمال سابق)

🆔 @a_adabi_daneshkade

8 months ago

#گزارش_تصویری | جلسۀ شعرخوانی و نقد شعر

? سه‌شنبه ۱۴۰۳/۰۹/۰۶
? دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی، تالار مولوی (کمال سابق)

? @a_adabi_daneshkade

8 months ago
انجمن ادبی دانشکده
8 months ago
انجمن ادبی دانشکده
8 months, 1 week ago

هنوز یاد تو در نقش زخم‌های تنم
هنوز جسمِ تو در خاطرات پیرهنم
هنوز نام مه‌آلودِ ته‌نشین‌شده‌ای
درون حافظهٔ ذره‌ذرهٔ بدنم

در اضطراب هوای نفس‌کشیدنِ تو
و احتمال ضعیفِ دوباره دیدنِ تو
اتاق، آینه، ساعت، تمام این خانه
هنوز منتظر لحظهٔ رسیدنِ تو

تو که تلاقی اندوه و برف و خاطره‌ای
تو که قشنگ‌ترین قابِ پشت پنجره‌ای
تو که صبور ولی از گلایه لبریزی
تو که تجسّم بیم و امید و دلهره‌ای

نشست اشک تو بر جسم لاغرم انگار
و شعر تازه‌ای آمد به خاطرم انگار
اگرچه دور، اگر گنگ، اگرچه سردرگم
کسی هنوز نشسته برابرم انگار

در این خیالِ پر از ازدحام گم شده‌ام
پیاده روی خطی ناتمام گم شده‌ام
که سال‌هاست تو در خواب‌هام گم شده‌ای
که سال‌هاست که در خواب‌هام گم شده‌ام

زمانْ من و تو و ما را به قصه خواهد برد
همیشه، هیچ و کجا را به قصه خواهد برد
تمام آینه‌ها جای خالی من و تو
تمام آینه‌ها را به قصه خواهد برد

شبانه جنبشِ گیجِ غبار را بردار
امیدِ پنجره‌ها را نبسته وا بگذار
برای لحظۀ آخر مرا دوباره ببوس
و نام هر دویمان را به شیشه‌ها بسپار

#جلال‌الدین_کامیاب‌فر

شعر خوانده شده در جلسۀ بیست‌ونهم آبان‌ماه

? @a_adabi_daneshkade

8 months, 1 week ago

#گزارش_تصویری | جلسۀ شعرخوانی و نقد شعر

? سه‌شنبه ۱۴۰۳/۰۸/۲۹
? دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی، تالار مولوی (کمال سابق)

? @a_adabi_daneshkade

8 months, 1 week ago
انجمن ادبی دانشکده
1 year, 1 month ago

مقام و شهرت و مقبولیت نمی‌جویم
همین بسم که برای تو شعر می‌گویم

به‌شوق اینکه مگر بی‌خبر سری بزنی
غبار خستگی از جان کوچه می‌شویم

به‌یاد صوت تو آواز خوب می‌شنوم
به‌یاد عطر تو گل‌های تازه می‌بویم

اگر تو عزم کنی، زیر خاک خواهم رفت
وگر تو امر کنی، مثل بذر می‌رویم

ولی قرار از این جانِ بی‌قرار نخواه
که مثل بادم و هستم به اینکه می‌پویم

#آرش_عبدالله‌نژاد

شعر خوانده شده در جلسهٔ سیزدهم خردادماه

? @a_adabi_daneshkade

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 8 months, 1 week ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 10 months, 3 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 6 months, 3 weeks ago