‏یکی از دلایل مهمی که باعث شد
آن طوری که دل تان میخواست
فرزندان تان بار نیامدند
یا حتی طلبکار و وقیح و چشم دریده و باعث سر افکندی تان شدند
این مهم بود
که خودتان جوان و پر انرژی بودید و داشتید
جوانی های تان را میکردید و بیشتر از هر بچه ای، نیاز به مراقبت داشتید
ولی به هر دلیل، بدون اینکه عقل تان را بکار بندازید و به خودتان تفهیم کنید
که اگر بچه بیاورید
بچه نیاز به مراقبت و همراهی کردن و فلان و فلان را دارد
هوس بچه دار شدن به سرتان زد و تندی بچه پس انداختید و بچه ها را به حال خودشان رها کردید
یعنی بجای اینکه وقتی بچه دار شدید
دست از رویا پردازی و هوس و جوانی کردن ها ای که تمامی نداشت
بردارید و برای بچه های تان پدری و مادری کنید
یا وقت بیشتری برای شان بگذارید
یا دوست شان بشوید و دنده به دنده بچه های خودتان بدهید و عاشقانه با عزیز دردانه های تان حرف بزنید
دنده به دنده امیال جورواجور بی پایانی دادید و با کسانی خو گرفتید و حرف های پائین تنه ای زدید
که به پائین تنه تان برسند و پائین تنه تان را به وجد بیاورند...!!!
علامت تعجب گذاشتم
تا قیافه حق بجانب نگیرید و نگویید
ما اینجوری نبودیم
اگر اینجوری نبودید
پس چه کوفتی بودید
که برای بچه های تان وقت نگذاشتید؟؟؟ ...!!!
بعد که از کمر افتادید
یا بلا نسبت گوزو و سرد شدید و شهوات تان فرو کش کرد
یا به گونه ای مدیریت کردید
تازه فیل تان یاد هندوستان افتاد و یادتان آمد
که بچه ای هم دارید و این بچه ها نیاز به تربیت و مراقبت و... دارند
که متاسفانه با اینکه به خودتان آمدید و فهمیدید
دیر بفکر افتادید
چون برای خودشان، نوجوان مغرور و سر به هوائی شده بودند
که تمایلی به گوش دادن نداشتند
پس وقتی به خودتان آمدید و خواستید
مادری و یا پدری بکنید
که زمان حرف زدن و تربیت و نصیحت کردن را از دست داده بودید و وقتی رسیدید
که وقت تماشا کردن و برداشت میوه بود و اختیار نداشتید
که میوه دلخواه تان را برداشت کنید
یعنی هر چه شده بودند را باید میپذیرفتید
پس نتیجه بگیرید
که وقتی در دوران کودکی، غفلت کردید و با فرزندان تان حرفی نزدید
در دوران نوجوانی که وقت صحبت کردن نیست
مخصوصا" با توجه به پیشینه ای که داشتید
اگر هم بخواهند
اسم پدر و مادر را روی تان بگذارند و به صحبت های تان گوش بدهند
چون سابقه گفت و شنود نداشتید
آدم حساب تان نمیکنند
که با شما حرف بزنند
یا اگر دیدید
در مسیر درستی قرار نگرفتند و خواستید
راه کار و هشداری بدهید
شما را عددی حساب نمیکنند
که گوش بدهند
به این نکته مهم توجه کنید:
بچه ای که خودش برای خودش لالایی خواند و خوابش برد
به لالایی های دوران نوجوانی شما نیاز ندارد
به این نکته هم توجه کنید:
یکی از مهمتریت دلایلی که باعث شد
تا نوجوانان تان فراری شوند
این بود
که در نوجوانی شان به خودتان آمدید و قصد جبران داشتید
پس حتی اگر اشک بریزید و بگویید:
فرزندم ببخش که دنبال امیال خودمان رفتیم
یا غلط کردیم و حالا که به خودمان آمدیم و میخواهیم
جبران کنیم و...
یا اگر اشک پاسخ نداد
از قدرت زور استفاده کنید و کتک شان بزنید و زندانی شان بکنید
تا به خودشان بیایند
نه احساساتی میشوند و توی گوش میرود
نه از مسیر رفته، باز میگردند
یعنی خیلی از والدین بی خیالی که با خیال شدند
یا باید
فرزندان شان را درهم بپذیرند
یا قید شان را بزنند
o.m-m.h.saghandy 1403/11/27

هر چقدر حرف شنیدید
با اینکه برای تان تازگی داشتند
قبلا" خلق شده بودند و بخورد قبلی ها داده شده بود
که به خورد شما هم دادند
تا جزو کشفیات تازه شما شود
نکته مهم همه شنیداری ها این بود
که وقتی در زمان شما تکرار شد و شنیدند
انگار کردند
آن حرف یا جملات، فقط برای یکی ساخته شده بود و برای دومی و... خریدار نداشت
یعنی اگر به انسانهای مشکل داری برخوردید و خواستید
با کلام تان راه درست را به آنها نشان شان بدهید
نباید از کلمات مشابهی که قبلا" شنیدند و یا وقتی برای دیگری بکار بردند و آنها در جریان بودند
برای شان استفاده و یا بکار ببرید
یعنی باید
به این نکته مهم توجه داشته باشید
که وقتی میخواهید
حرفی بزنید
که تاثیر بگذارید
میخ حرف های تان توی کتابخانه مغزی که پر از حرف و اطلاعات است
فرو نمیرود
یعنی نمیشود
برای آدمهایی که همه چی را میدانند
استاد راهنما و... شوید
چون در مقابل حرفهای تکراری واکسینه شدند
پس اگر میخواهید
دست به اقدام بهینه ای بزنید و یا کمک شان کنید
تا توی مسیر درستی قرار بگیرند
باید بجای اینکه آنها را پیش مشاور و روانشناس و... ببرید
از راه های مختلف دوستی وارد درون شان شوید و پس از اینکه با روانکاوی تخلیه اطلاعاتی شان کردید
که مثلا" چه اطلاعاتی توی کتابخانه مغز شان ذخیره کردند
استاد شوید و جملات تازه ای توی کتابخانه مغز شان جای دهید
تا بتوانید
روی شان تاثیر بگذارید
یا اگر حنا شما برای شان رنگی ندارد و نمیتوانید
استادی بیابید و دوست سازی کنید
یعنی استادی را بپزید
تا از راه دوستی وارد درون شان شود و کار ناتمام شما را کامل کنند
برای فهم توصیه ای که کردم
فقط کافیست
یک نگاهی به نوشته ها ای که من نوشتم و پست کردم، بیندازید
تا هم متوجه منظور من شوید
هم بجای اینکه لحن های نوشتاری من را به چالش بکشید
از جملات بکر من استفاده کنید
تا هم حرف های تان تر و تازه شود و خریدار بیشتری پیدا کند
هم با اینقدر حرفی که زدید و دهن تان کف کرد و دل تان آشوب شد و حال تان گرفته شد
جلوگیری شود و بهره چند چندان ببرید
o.m-m.h.saghandy 1403/9/17

❤️‍??
       ز حد بگذشت مشتاقی و صبر
                 اندر غمت یارا
به وصلِ خود دوایی‌کن دلِ دیوانه‌ی ما را

علاجِ درد مشتاقان طبیبِ عام نشناسد
مگر لیلی کند درمان غمِ مجنونِ شیدا را

گرت پروای غمگینان
            نخواهد بود و مسکینان
نبایستی نمود اول به ما آن روی زیبا را

چو بنمودی و بِرْبودی ثبات از عقل
                   و صبر از دل
  بباید چاره‌ای کردن کنون آن ناشکیبا را

چنان مشتاقم ای دلبر
             به دیدارت که از دوری
    برآید از دلم آهی بسوزد هفت دریا را

بیا تا یک زمان امروز
             خوش باشیم در خلوت
که در عالَم نمی‌داند کسی احوالِ فردا را...

#سعدی
?#همایون_شجریان

" خویشتن را آدمی ارزان فروخت
   بود اطلس خویش بر دلقی بدوخت"

#مولانا
* آدمی قدر خود را ندانست و خویشتن
   را بی ارزش کرد. مانند آنکه بر پارچه-
   ای گرانبها، با دلقی بی ارزش پوشانده
   شود...