یه میلی برای خرج کردن تمام پس‌اندازم دارم. نمی‌دونم چرا.

یه میلی برای خرج کردن تمام پس‌اندازم دارم. نمی‌دونم چرا.

آزادی همینه. تناقض اصلیم در زندگی اینه که به‌خاطر محدودیت‌ها و اجبارها بیشتر از حالت نرمال آزادم. بیش از حد در لحظه زندگی می‌کنم. جا ندارم چون آزادم، آزادم چون چاره‌ی دیگه‌ای ندارم. پوف.

La femme Nikita (1990)
امروز کلاس هامون مه تموم شد رفتم توی راهرو بین طبقه دوم و سوم با دفتر و سمپل هام استاده بودم و به گوشیم نگاه می کردم. منتظر بودم استاد رومن کلاسش تموم بشه تا برم ازش مشورت بگیرم.
همین موقع بارت از پله ها پایین اومد و حالم رو پرسید؛ راستش رو بخوای اصلا راحت نیستم که چقدر زیاد درمورد‌ام میدونه و چیز هایی ازم دیده که آدم نباید دفعه اولی که کسی رو درست و حسابی می بینه دیده باشه.
-اوه موهاتو هم که کوتاه کردی! خوشگل شده!
-ممنون!
بهش می خندم
از پله ها پایین می ره
-شبیه نیکیتا شدی
ابروهام توو هم میره
-نیکیتا؟
-اره
دارم توو مغزم به تموم نیکیتا هایی که می شناسم فکر می کنم.
-همم اون رو نمی دونم ولی منو و دوستم بیشتر می خواستیم بسبک کوانت در بیاریمش. ماری کوانت.
-کوانت؟
-اره
-نمیشناسمش
-یه دیزاینرعه
-اوه واقعا ؟ راستش زیاد از دیزاینر ها سر در نمیارم
حالا اون با قیافه ای گیج از پله های پایین تر بهم نگاه می کرد.
-ماری کوانت برای دهه شصت عه. بهش ملکه swinging 60s لندن هم می گن.
بچه ها از کلاس استاد رومن می ریزن بیرون
-فکر کنم الان سرش خلوت شده
بهش لبخند بزرگ و درخشانی تحویل میدم چون نباید بفهمه هنوز حالم بده.
-خوشحال شدم دوباره دیدمت! (هر روز همو توو دانشگاه می بینیم.) روز خوش.

نیکیتا نیکیتا … نیکیتا خواننده؟ نیکیتا چی؟…
گوشی مو توی قطار در اوردم و انقدر گشتم تا به یک فیلم رسیدم. La femme Nikita خودشه!
اره احتمالا منظور بارت همین بود.
رفتم خونه و دیدمش. دیدمش و نصفه ی اول فیلم فقط از روی فشار خندیدم. و زیرلبی بهش گفتم: “توو روحت!… “

-بابا من میخوام دکترام رو هم بگیرم!
+تو خیلی بی جا کردی!

(فقط زخم خورده هاش می فهمند.)

ای جان! لطف دارید🖤
مثل بچه‌گی های خودم هم کچله🥰

I love bisexual men.

If you wanna fight,
I’ll give you a war.