بختِ‌پریشان.

Description
شاید خیلی دور، شاید خیلی نزدیک؛
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 1 week ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 8 months, 3 weeks ago

2 years ago
2 years ago

"من به زندگی لبخند زدم
خاک با من دشمن بود
من بر خاک خفتم چرا که زندگی سیاهی نیست
چرا که خاک خوب است
من بد بودم اما بدی نبودم
از بدی گریختم
دنیا مرا نفرین کرد
من ستاره‌ام را یافتم
من خوبی را یافتم
به خوبی رسیدم و شکوفه کردم"

-مجموعه اشعار شاملو-

2 years ago

ما هیچ تر
از هیچ
پیِ هیچ
دویدیم؛
جز هیچ
در این
پیچ
دگر
هیچ
ندیدیم.

2 years ago
2 years ago

تو غریبهِ آشنای منی؛

2 years ago

اگر روزی دلت برایم تنگ شد، به آسمان نگاه کن؛
به ماه و ستاره‌های سبز و آبی،
به قرمز و نارنجیِ ابر ها به هنگامِ غروب،
به آبیِ یکدست،
به کهکشان نگاه کن.
من آن‌جا، آن‌سوی آسمان، در انتظارت نشسته‌ام.

2 years ago
2 years ago

اما یک‌روز، لبخند از لبانِ ماه برچیده شد. ماه دلتنگِ شبِ تاریک و سکوت و تماشای خورشید شده بود، زمانی که اورا در وجودش نداشت. ماه دلتنگ تاریکی و سیاهیِ خود شده بود، دلتنگِ غم شده بود،دلتنگِ رنج، چون به تاریکی عادت کرده بود، نمی‌توانست نور را در وجودِ خودش ادامه دهد؛ شبی که خورشید عاشق تر از پیش به او نور می‌تاباند، آهی کشید. خورشید دلش ازین آه سرد شد. پرسید " ماهِ من، عزیزِ قلبم، چه شده است؟" و ماه گفت " میدانی خورشید، تو برای تاباندنی و من برای تاریک بودن" و خورشید یخ زد. نتابید. زمین یخ زد. سیاره‌ها یخ زدند، سرد شدند، خشک شدند، تاریک شدند. و کهکشان راهِ شیری برای لحظه ای در سکوت و سرما و تاریکی فرو رفت. خورشید ماه را غرقِ نور کرد و ماه نورش را پس زد. خورشید غمگین شد، دلسرد شد، اما نخواست که دیگر نتابد، تابید، غمگین بود ولی تابید، شکسته بود اما تابید، سرد بود ولی تابید، تاریک بود ولی تابید. ماه در تاریکیِ خود برگشت و همه چیز سرجای خودش بود، اما انگار نبود. خورشید هنوز میتابید و زمین جای گرمی بود و سیاره ها به دورِ خورشید می‌چرخیدند، اما انگار هیچ چیز درست نبود.

2 years ago

روزی بود روزگاری بود. در کهکشان راهِ شیری، یک خورشید بود و یک ماهِ خاموش، که در اطرافِ زمین رقص‌کنان می‌چرخید. ماه ازینکه نور نداشت بسیار غصه می‌خورد. هرروز به خورشید چشم میدوخت و به زمین، که چگونه درنور و گرمای خورشید می‌درخشید . ماه آهی کشید و صدای آهش را خورشید شنید. خورشید نگاهی به ماه انداخت که به زور در آن تاریکی و سکوت دیده میشد. ماه به خورشید چشم دوخته بود در روشنایی، و خورشید به ماه در تاریکی،و در همان لحظه، خورشید قلبش را به ماه تقدیم کرد. دست خود را سمت ماه دراز کرد و ماه نورانی شد. برق زد، درخشید،چشمانش پر نور شد، قلبش پر نور شد. لبخندی زد و چرخید. و خورشید بیشتر به او تابید. از قلبش تابید، از دستانش تابید، از چشمانش تابید. خورشید ماه را غرقِ در نور کرد و ماه حالا بخشی از خورشید و نور و گرمای او را در وجودش داشت. گاه به گاه کوچک و بزرگ میشد، ماه خوشحال بود و خورشید از خوشحالیِ ماه، خندان و گرم تر می‌تابید.

2 years, 1 month ago

اگر دوست داشتین چنل‌هاتون رو بخونم، این  پیام رو فوروارد کنید، از آمار می‌بینم و موردعلاقه‌هام رو جوین می‌شم، 10تا از بهترین چنل‌هارو شب تا صبح نگه می‌دارم و پین می‌کنم.?

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 1 week ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 8 months, 3 weeks ago