آدمی بازیچه نفس و خوشی و سور بود
مقصد این عاشقی چنگ ونی وتنبوربود

در پی شادی دویدم درد و غم‌ها ریختند
پیش پایش ضربه‌‌های محکم سنتور بود

از جهنم از بهشت از عالم دیگر چه سود
ساز دل را می‌زد و همراه من مجبور بود

شیخ خودرا درطرب انداخت مارا درغلط
گفته‌ها چون ضربه‌های محکم ساتوربود

آفرینش اختیار از سیرت انسان نداشت
آدم از روز ازل خودخواه و هم مغروربود

خواستم خودرارهاسازم دراین خاک وطن
قسمت و اقبال مان یک تکه خاک گوربود

#_بیژن_عظیمی
🎤سوگل

آدمی بازیچه نفس و خوشی و سور بود
مقصد این عاشقی چنگ ونی وتنبوربود

در پی شادی دویدم درد و غم‌ها ریختند
پیش پایش ضربه‌‌های محکم سنتور بود

از جهنم از بهشت از عالم دیگر چه سود
ساز دل را می‌زد و همراه من مجبور بود

شیخ خودرا درطرب انداخت مارا درغلط
گفته‌ها چون ضربه‌های محکم ساتوربود

آفرینش اختیار از سیرت انسان نداشت
آدم از روز ازل خودخواه و هم مغروربود

خواستم خودرارهاسازم دراین خاک وطن
قسمت و اقبال مان یک تکه خاک گوربود

#بیژن_عظیمی

#-آوا؛سیدمجیدصفوی

آدمی بازیچه نفس و خوشی و سور بود
مقصد این عاشقی چنگ و نی و تنبور بود

در پی شادی دویدم درد و غم‌ها ریختند
پیش پایش ضربه‌‌های محکم سنتور بود

از جهنم از بهشت از عالم دیگر چه سود
ساز دل را می‌زد و همراه من مجبور بود

شیخ خود را در طرب انداخت مارا در غلط
گفته‌ها چون ضربه‌های محکم ساتور بود

آفرینش اختیار از سیرت انسان نداشت
آدم از روز ازل خودخواه و هم مغرور بود

خواستم خود را رها سازم در این خاک وطن
قسمت و اقبال مان یک تکه خاک گور بود
۲۷۹
#بیژن_عظیمی

🎤مرجان شکیبا

گرچه این فصل دل انگیز به یغما برود
تو بیا تا غم دنیا ز دل ما برود

ابر دلتنگیم امشب به زمین می ریزد
سایه ات چون به سر افتد غم دنیا برود

مانده ام چشم به راه تو که مهمان بشوی
تو بیا تا که ز من قصه‌ی غم ها برود

پر پرواز ندارم  دل دیوانه شکست
چشم خونبار بگو تا به تماشا برود

خواستم لحظه ی رفتن به کنارت باشم
کاش رخصت بدهی تا شب یلدا برود
۵۰۹
#بیژن_عظیمی

فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن

لیلا نقشی برای بودن بنویس
با نستعلیق از تو و من بنویس

نوروز رسید از بهار قلمت
از آزادی برای میهن بنویس

#بیژن_عظیمی

🦋-سلام..

به هر میخانه‌ی چشمت هزاران جام می داری
بیا تا با نگاه خود غم از چشمم تو برداری

مرا با آن تبسم‌های شیرینت نشان کردی
ببوسم! خوب می‌دانم که خیلی دوستم داری

به رویا می‌سپارم آرزوهای دل خود را
بیا ای بهترین یارم نشان دادی وفاداری

برای دیدنت بی تاب و هم لبریز آشوبم
تمنای تو را دارم اگر چه اهل انکاری

منم بیمار گیسوی پریشان و نگاه نافذ چشمت
رهایم کردی از هر غصه، انصافا پرستاری

همیشه با دل سرگشته از احساس خود گفتم
به من خندیدی و با چشم خود گفتی فقط آری‌
۲۷۱
#بیژن_عظیمی

🎼-آواواجرا؛سیدمجیدصفوی

بی تو نمی‌خواهم به عالم شادمانی‌ها
سخت و غم انگیز است فصل ناتوانی‌ها

ای کاش کل خاطراتت را بسوزانم
بیهوده میسوزم ز عشق نوجوانی ها

آیینه شد ابر دلم با رعد چشمانت
اما نمی‌گیرد صفایی شعمدانی‌ها

دیشب به خوابم آمدی گفتی که می‌مانی
با تو خوشم اندر هوای باد و بارانی‌ها

پلکت گشودی چشم مژگانت هویدا شد
زیرا نگاهم با تو دارد همزبانی‌ها

لب وا کن  و چیزی بگو دلدار زیبایم
امید برگردی پس از این قصه‌خوانی‌ها

می‌سوزم از هرم لب سرخت چه‌میدانی
دارم تو را حس می‌کنم در کامرانی‌ها
۵۰۴
#بیژن_عظیمی

مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن

جلوه‌ای از چشم زیبای فریبای توام
ساکن کوی نگارین و تمنای توام

می‌شود بینم شکنهای خم  زلف پریش
من که آشفته‌، چنان زلف چلیپای توام
‌
در دلم هستی و گویا چشم در راه توام
دل‌خوش عشق تو، حیران تماشای توام

ای که آغوش تو گرما میدهد این خسته را
از همه دار جهان دلخوش به سیمای توام

گرچه می‌سوزم به تنهایی در این دیر غریب
شامگاهان تا سحر در تاب رویای توام

هیچ مردی لایق آن قد و بالای تو نیست
دست من گیر و بیا جانا که شیدای توام

راه و رسم عاشقی سخت است و در اوج جنون
من گرفتار جنون بی محابای توام

صحبت عشق تو از سینه نمی آید به لب
از برای گفتنش محتاج لب های توام
۲۶۶
#بیژن_عظیمی

#سپهر

جلوه‌ای از چشم زیبای فریبای توام
ساکن کوی نگارین و تمنای توام

می‌شود بینم شکنهای خم  زلف پریش
من که آشفته‌، چنان زلف چلیپای توام
‌
در دلم هستی و گویا چشم در راه توام
دل‌خوش عشق تو، حیران تماشای توام

ای که آغوش تو گرما میدهد این خسته را
از همه دار جهان دلخوش به سیمای توام

گرچه می‌سوزم به تنهایی در این دیر غریب
شامگاهان تا سحر در تاب رویای توام

هیچ مردی لایق آن قد و بالای تو نیست
دست من گیر و بیا جانا که شیدای توام

راه و رسم عاشقی سخت است و در اوج جنون
من گرفتار جنون بی محابای توام

صحبت عشق تو از سینه نمی آید به لب
از برای گفتنش محتاج لب های توام
۲۶۶
#بیژن_عظیمی

#نگار

🦋 .

با تو همیشه ماه تابان است
حالا زمان عشق و پیمان است

دیگر ندارد طاقت ای دلدار
چشمان من پر ابر و باران است

سر مست می‌آیی در آغوشم
دوری همیشه تلخ و سوزان است

چشم انتظاری های تنهایی
بغضش گلوگیرست و لرزان است

تلخ است طعم زندگی من
حتی اگر که غرق  ریحان است

یلدا نشسته در هوایی سرد
گیسوی پاییزم پریشان است

وقتی میان عاشقان تو
گلهای فصلم رو به پایان است

گفتم دلم یک بوسه می‌خواهد
یک ارتباط پاک و پنهان است
۲۵۹
#بیژن_عظیمی

🎤رویا