Erf_rap

Description
www.instagram.com/erfofficial_
Soundcloud/Erf
Spotify/...
Youtube/...
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 7 months, 4 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 10 months, 1 week ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 6 months, 1 week ago

5 months, 2 weeks ago
6 months, 2 weeks ago

- این یک حقیقتِ بدیهی است که هرگاه که ما حقایق یا معارفی را برای دیگری بیان می‌کنیم، انرژیِ درونیِ آن را برای آن‌که آن معرفت در خودِ ما اثر کند و ما را تغییر دهد، بیرون ریخته و صرفِ بزرگ‌تر شدنِ تصویرِ خودِمان از بیرون می‌کنیم. مثلاً فرض کنید من یک معلمِ اخلاق باشم و در ساحتِ تفکر و پالایشِ فکری‌ام به این اندرز دست بیابم که «خودت را بشناس». اگر این «خودت را بشناس» را فوراً یک‌جایی در معرضِ عموم قرار بدهم، و آدم‌ها از فرطِ بلاغی یا حقیقی بودنِ این معرفت تحتِ تأثیر هم قرار بگیرند و بفرستند برای هم و القصه چشم باز ‌کنم و ببینم چندهزار نفر این کلامِ مرا نشر دادند، خب خوبی‌اش این است که تجارتِ این کلام کارِ خودش را می‌کند و مرا در حبابِ انرژتیکی از جمعیتِ دنبال‌کنندۀ من قرار می‌دهد و این تجارت از فردِ من حراست می‌کند. اما من همان آدمِ سابق می‌مانم چون یکی از معارفِ عمیقی را که از ناکجا بر ذهن و ضمیرِ من جاری شده بود فروخت‌ام و درون‌ام کماکان از این معرفت خالی است. چون این معرفت اگر بخواهد در من اثر کند بایدکه در سکوت چنین کند؛ شما را نمی‌دانم اما من بر این باورم که موساها یا ملائکه یا فرشتگانِ وحی بی‌هزینه چیزی را به گوشِ ما نجوا نمی‌کنند. هزینۀ این دانش این است که با کسی در میان نگذاریم‌شان تا در ما فربه شوند و آن زمانی بیرون بیایند که خودِشان نطقِ ما را می‌شکافند و بیرون می‌آیند؛ القصه که نباید سِزاریَنِ‌شان کنیم، باید بگذاریم خودِشان به‌طبع و ضرورتِ خود از ما بیرون بریزند: ولَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ؛ به زور نمی‌شود آقاجان. به زور اگر بگویی یا به‌قصدِ بیزینِس، معلوم می‌شود؛ تو اگر نمی‌بینی خودت، دیگران می‌بینند.

- اما ممکن هم هست در این فضایی که مملو از تجارت و بیزینس شده، هرقدر اکراه از بیان پیدا کنیم و هر قدر در خود فروتر برویم، از یک‌جا به بعد دانش در ما بگندد و ضمیری را که کوشش‌اش این بود که خودی بسازد و خودی را بکاود، به رواقی‌گری و خودسرزنش‌گریِ مداوم و دل‌آشوبه مبتلا کند، و از او فردی دائم‌الاستغفار بسازد.

ازهمین‌رو من فکر می‌کنم این نسبت برای گفتن و نگفتن پابرجا می‌تواند بود:
• برای جوان (تا قبل از ۵۰ سالگی):
گفتن: ۳۸.۲٪ | نگفتن: ۶۱.۸٪
• برای پیر (از ۵۰ سالگی به بعد):
گفتن: ۶۱.۸٪ | نگفتن: ۳۸.۲٪

نسبت هم همان نسبتِ طلایی است. مقاله‌ای می‌خواندم چند هفته پیش که در آن گفته بود این نسبت به‌نحوی شگفت‌آور در تقسیمِ انرژی در گیاهان هم برجاست. مثلاً محاسبه کرده بود که در گیاه‌شناسی، انرژیِ کلیِ دانه در آغاز به نسبتِ ۶۱.۸٪ صرفِ ریشه‌زنی می‌شود و ۳۸.۲٪ درصد برای رشدِ ساقه و جوانه باقی می‌ماند. این منطقِ ساده اما شگرف، رازِ بقای گیاه است: ابتدا بخش بیشترِ انرژی در جایی پنهان و عمیق (ریشه) صرف می‌شود، جایی که هیچ‌کس نمی‌بیند، و تنها بخشِ کوچک‌تری صرفِ بیرون می‌شود. همین قانونِ طلایی است که فکر می‌کنم در زندگیِ ما نیز جاری باید باشد: برای گفتن و نگفتن، باید همان تعادلی را حفظ کرد که طبیعت در تقسیمِ انرژیِ دانه به ریشه و ساقه رعایت می‌کند. در این رعایت است که اگر فرد نوآور باشد، این نوآوری نه جنبۀ بیزنسی بلکه جنبۀ دیسکورسیو می‌یابد.

حالا چرا ۵۰-۵۰ نه؟
چون به‌نظرم آدم باید آن ۱۱.۸٪ را صرفِ صراحتِ کلام‌اش کند، صرفِ انتقادی شدن و برّندگیِ نطق‌اش، صرفِ زیرِپایی زدن به دکانِ آن صرافان، صرفِ بیرون آوردنِ آن غول‌های رواقی‌شدۀ خودناچیزپندار از خلوت‌ها و غارها و کنج‌های‌شان، صرفِ ساختنِ ارتشی از آدم‌های عجیب و غریب با قابلیت‌های بیمارگونِ غیرِعادی که همه‌شان بلدند چوب‌خطِ‌شان درست آن‌وقتی‌که به ۶۱.۸ رسید دست به ارتکاب زنند، نه اندکی زودتر، نه اندکی دیرتر؛ بلکه بهنگامِ بهنگامِ بهنگام:
Ad tempus, ad hoc, ad hominem

6 months, 2 weeks ago

چه خونها در دل ایام کردیم

که صبحی را بمستی شام کردیم

چه می بود آن، که تا در جام کردیم

وداع ننگ و ترک نام کردیم

مسلمانان درین مدت چرا گوش

بحرف زاهد خود کام کردیم

شکایت نیست ما را هیچ از غیر

که ما خود خویش را بدنام کردیم

هزاران شکر کز دلهای غمناک

غمی در یوزه دردی وام کردیم

بمرغان اسیر از ما بشارت

که طرح آشیان در دام کردیم

از آن از دیده خوبان فتادیم

که در پاس وفا ابرام کردیم

طبیب از ما که می‌گوید به مستان

که ما عهد نوی با جام کردیم

7 months, 1 week ago

خشمِ بیش از حد گرفتن، وحشت آرد و لطفِ بی‌وقت، هیبت ببرد!
نه چندان درشتی کن که از تو سیر شوند و نه چندان نرمی که بر تو دلیر شوند...

10 months, 4 weeks ago

ما را به دَمِ پیر نگه نتوان داشت
در حُجرهٔ دلگیر نگه نتوان داشت
آن را که سَرِ زلف چو زنجیر بُوَد
در خانه به زنجیر نگه نتوان داشت

مهستی گنجوی

11 months, 2 weeks ago

✍️ هیچ چیزی در میان میراث‌ها، شوم‌تر از میراث فکری نیست.
از هر ارثی که از پدر و مادرتان به شما رسید، استفاده کنید
اما افکار، میراث‌های شومی هستند.
هیچ وقت فکر خود را از پدر و مادرتان به ارث نبرید.
فکر را خودتان به ‌دست آورید.

?  مصطفی ملکیان

12 months ago
1 year ago
1 year ago

حاشیه نه شهر است نه روستا بلکه وضعیتی بلاتکلیف دارد .
انسان حاشیه نشین دچار نوعی مجعولیت و پرتاب شدگی به جهانی است که گسستی عمیق دارد با وضعیت وجود شناختی او
انسان حاشیه نشین نه شهری است و نه روستایی موجودی است سر درگم بین دو امکان که هیچ امکانی را نمی تواند با دیدی روشن انتخاب نماید

1 year, 1 month ago

✍️ د. سردار فتوحی

? #همستر: انگشتان بی‌صاحب

ارسطو می‌گفت «کشاورزی و باغداری شغلهای بسیار لذت‌بخشی برای افراد هستند زیرا در این شغلها تولد و مرگ و همچنین فرایند زندگی(گیاهان و میوه‌ها) را می‌شناسند. دامداران با توجه به سرو کار داشتن آنها با حیوانات، انسانهای بسیار شجاعی هستند و حتی معتقد بود مدیریت یک جامعه جمهوری‌خواه (همان دموکراسی‌خواه) بهتر است بر عهده این سه صنف باشد». آنان (کشاورز، دامدار و باغبان) تمامی اعضای بدنشان (دست، پا، سر، ذهن و ...) کار می‌کند و بدن متوازن و هماهنگ بود.

در جهان مدرن این بدن تکه‌تکه شد، تنها تکه‌ای از بدن مشغول کار می‌شود. کارگری در کارخانه صبح تا شب روی صندلی می‌نشیند و فقط پیچ را سفت می‌کند. کارمندی صبح تا شب با انگشتش فقط دکمه کامپیوتر را برای عبور مسافران می‌زند و ... بر همین اساس بدن در جامعه مدرن تکه‌تکه شد. تکه‌هایی از آن بی‌مصرف شد و تکه‌هایی از آن از فرط کاری به زودی فرسوده شد.

اما این تکه‌تکه شدن به اوج خود رسید به طوری که انگشتان نیز از هم فاصله گرفتند. در دنیای سنتی انگشت به ندرت به تنهایی به کار می‌رفت و حتی انگشت به تنهایی، بیشتر معنای منفی داشت داشت (مثل انگولک کردن، انگشت در بینی یا حتی صورت و...) و انگشتان در هماهنگ با هم معمولاً کاری را انجام می‌دادند. اوج جهان مدرن، می‌توان اوج فشار بر انگشتان نامید و آغاز این فشار، در سال ۱۸۸۸ توسط کداک برای تبلیغ دوربین براونی بود که نوشته بودند «با یک انگشت فشار بده، بقیه‌اش با ما».

با همه‌گیر شدن سواد نوشتن، انگشت درگیر شد. با اختراع کامپیوتر و موبایل نیز فشار بر انگشتان تشدید شد. امروزه دیگر  همه چیز حول انگشت می‌چرخد: انگشتر ازدواج، انتخابات، ازدواج، وام، خرید و فروش‌ها، انوع شغلها از جمله بانکداری، بیمه‌گری و ...

هر فشاری که بر انگشت وارد می‌کنید چیزی را تأیید یا رد می‌کنید. مثلاً با فشار دادن انگشتتان بر ضمانت‌نامه، تأیید می‌کنید که ضامن کسی شده‌اید، یا وقتی لایک می‌کنید یعنی تأیید می‌کنید و ...

ولی با وجود اینکه در جهان مدرن هر روز بیشتر انگشتان ما تحت فشار کاری (بخصوص برای تأیید) بوده است و از سایر قسمت‌های بدن بیشتر استثمار شده است، یعنی تحت حاکمیت ذهن و سایر اعضای بدن قرار می‌گیرد. ولی در «همستر» دیگر انگشتان عضو بدن نیستند، زیرا اصلا ارتباطی با ذهن و سایر اعضاء ندارند گویی انگشتان یتیم شده‌اند که از بدن جدا شده‌اند یا گویی ما اضافی هستیم.

انگشتان دقیقا زمانی شروع به کار می‌کند که تفکر و اندیشه می‌ایستد. پس بی‌روح می‌شوند. لذا انگشتان "همستری" سرگردان رویِ صفحه موبایل رها شده است و بی‌حس و بی‌اختیار است، مچاله شده و بر خود لولیده است. هرز شده و اقتدار ندارد.

ریتم بیش از حد یکنواخت و طوطی‌وار انگشتان بر روی موبایل، به معنای سرکوب کل لذت‌ها، شجاعت‌ها و اندیشیدن‌هاست که زمانی با باغداری و ... کسب می‌شد.

انسان همستری، انسانی است مدام با انگشتش «تأیید می‌زند» ولی چرایی و چگونگی آن را نمی‌فهمد بلکه آلوده به ریتم "تأییدکردن" با انگشتان است. چنین انسانی زندگی را باخته است.

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 7 months, 4 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 10 months, 1 week ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 6 months, 1 week ago