𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 3 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months, 4 weeks ago
دستم رو گذاشتم روی قلبم و ازش پرسیدم :« واقعاً داری میتپی یا فقط تظاهر میکنی که همه چیز خوبه؟!»
امشب زنعمو حرفی زد که از همین الآن میدونم قراره مدتها فکرم رو درگیر کنه. گفت: کلمات و حرفها «شعور» دارن. شعور مثبت و منفی. وقتی با آدمایی که شعور حرفاشون منفیه معاشرت کنی، کم کم حرفای خودتم بیشعور میشن. شعور کلمات، رو شعور آدما تأثیر میذاره.
تدریس خیلی شیرینه؛ اونقدر که گاهی شیرینیش دلم رو میزنه.
نمونهی بارز «ز غوغای جهان فارغ» فقط خودم که کنکور اشتباهی دادم و نمیتونم رشتهای که دوستش دارم رو انتخاب کنم و برم.
واکنش دیشبم وقتی متوجه شدم: گریه، زاری، فریاد
واکنشم الان که بهش فکر میکنم: «خب فدا سرم.»
هیچ آدم بهتر و بدتری وجود نداره؛ آدما فقط برای هم مناسب و نامناسبن.
دارم با خیالت میجنگم چون زورم به واقعیتت نمیرسه.
ممنونم که اینهمه زیبا از پیدایش جهانتون حرف زدین. این پیامها یادگاری میمونه اینجا.
وقتی هستی بعد از گذشت چندین میلیارد سال کمکم حوصلهش سر رفت، تصمیم گرفتن یه کار جدید کنه. شروع کرد به ساختن سیارات رنگارنگ، همینجوری که کوچیک و بزرگ درست و تو ابدیت رهاشون میکرد، تو اندازه گیری مواد یکدومشون اشتباه کرد اما چون تقریبا کارش تموم شده بود تصمیم گرفت اون سیاره رو نگه داره و صبر کنه ببینه چی پیش میاد. کمکم فهمید یه خبرایی داره میشه، احساسات مختلف درهم تنیده میشن و اشکال متحرکی با آب و خاک شکل میگیرن. هستی که حالا کنجکاو و مشتاق شده بود، شروع کرد به کمک کردن به اون اجسام و شکل دادن بهشون. بهشون یاد داد چجوری از پس خودشون بر بیان و کوچولو کوچولو راهنمایی شون کرد. یه چند صد سال که گذشت، هستی دید داره بیشترِ وقتش رو پای این سیاره سپری میکنه و انگاری که به این موجودات جدید علاقهمند شده؛ پس تصمیم گرفت برای مدت بیشتری باهاشون وقت بگذرونه و بازی کنه، تقریبا اون موقعها بود که من به وجود اومدم!
غم قلبمو بلعیده بود.
ستارههای چشمکزن خاموش و مسکوت از آسمون رویاها محو میشدن.
ابرچشمام بارونی و گونههام سیل زده شده بود.
کمکم تو سیاهی غرق میشدم که از لابهلای ناکجا آباد نور رو پاشوند وسطِ قلبم.
همونجا بود که جهان من متولد شد.
برای امروز کافیه. بعداً اگه فرصت شد کتاب شعر هم معرفی میکنم. امیدوارم سهم کوچکی در خالی کردن جیبتون داشته باشم.
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 3 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months, 4 weeks ago