𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 2 days, 2 hours ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 1 month, 4 weeks ago
مفهوم #خواهرانگی در ادبیات فمنیستی
شاید نخستین نشانهها از فمنیسم خواهرانه
را در شعر عالمتاج قائم مقامی بتوان یافت
تو ای خواهر نازنین توبه کن
که تهمت فرو گیری از خواهران
فلک هشته بر دوش ما بارها
تو باری میافزای سنگی بر آن
عالمتاج به خوبی در این دو بیت شعر از مفهوم همدلی و همراهی خواهرانه مورد نظر فمنیسم پرده بر میدارد.
خواهرانگی چیزی است بیشتر از اتحاد زنانه
در واقع تجربه ای است از دردهای مشترک انسانی آنجا که درد عاملی است برای پیوستگی روح و بدنهای رنج دیده.
مفهوم دوستی زنانه (خواهرانگی) را اولینبار کتی ساراچیلدو،فمینیست آمریکایی، در سال ۱۹۶۸ بهعنوان ابزاری در راستای «آگاهیبخشی» ابداع کرد. تا پیوند، حمایت و همبستگی میان زنان را افزایش دهد. اجتماع زنان و بهره برداری از تجربیات مشترک و حمایت از یکدیگر در جنبههای گوناگون زندگی ریشه در این باور دارد که زنان ازطریق ارتباط با دیگر زنانْ نیرومند شده و با افزایش قدرت میتوانند به نیرویی مقاوم جهت مبارزه با ارتجاع تبدیل شوند.
ارتجاع همواره از همبستگی فیزیکی، رفتاری و یا گفتاری زنان در هراس است زیرا این اتحاد میتواند به عاملی جهت سست کردن پایههای مردسالاری تبدیل شود.
با گسترش مفهوم خواهرانگی، اتحاد در شکلی جدید متولد میشود و زنان را که همواره در رقابت یا حسادت نسبت به یکدیگر تعریف میشوند را به عاملی جهت رشد و پیشرفت زنانه تبدیل میکند.
مفهوم خواهرنگی را در سالهای اخیر میتوان در جنبش زن زندگی و آزادی نشانه شناسی کرد
آنجا که بدنهای رقصان و متحد زنان بر سر مزار مهسا امینی روسریها را از سر بداشتند یا آنجا که با انتخاب پوشش اختیاری به« اجبار »
چه اجبار در حوزه خانوادگی و خصوصی، چه اجبار پاترمونیال(پدرسالار) حکومتی نه گفتند.
«نه» های بسیاری را میتوان از طریق نیروی خواهرانگی به چالش کشید.
آدرین ریچ از نظریه پردازان فمنیست معتقد است
«ارتباط میان زنان، قویترین نیرو بر سیاره ما است که بیشترین بالقوگی را برای ایجاد دگرگونی دارد»
دگرگونی و تحول خواهی در عرصه های مختلف اجتماعی از عوامل تغییر در نوع زیست و تحولات کلان اجتماعی بودهاست.
همواره جوهر زیادی جهت تخریب دوستی های زیاده مصرف شدهاست تا این پیوندها را مقطعی، سست و خالی از دستاوردهای حیات بخش انسانی معرفی شده است.
جهت مطالعه ادامه مقاله به لینک زیر مراجعه کنید:
https://mahgereftegi.com/wp-content/uploads/2024/08/mahgereftegi-5-6_Compressed.pdf
تاریخچه تاسیس اولین مدارس دخترانه در ایران
#رادیو_بزنگاه
اپیزود اول
#بیمعنا_کردن_تجاوز_زنان_به_مردان
از آنجا که این ایدئولوژی رفتار جنسی را در دخول منحصر میکند، متجاوز تنها کسیست که دیگری را مورد دخول قرار دهد و با این تلقی جز مردان نمیتوانند متجاوز باشند. چنانکه به عینه دیدهایم که اکثر مردان حداقل ایرانی تجاوز یک زن به یک مرد را مضحک و بیمعنا میدانند. اما اگر رفتار جنسی را هر نوع کامجویی از بدن دیگری بدون اختیار و اراده او بدانیم و رفتار جنسی را در دخول منحصر نکنیم تجاوز زنان به مردان هم معنا پیدا میکند.
تجاوز به مرد در این معنا استفاده از بدن مرد توسط مرد یا زنی دیگر و کامجویی از آن بدون رضایت وی است. گرچه باید اذعان کرد به دلیل برتری نیروی جسمانی که اکنون برای مردان وجود دارد تجاوز زوری معنایی ندارد اما تجاوز اجباری، غیرمختارانه و غیررضایتمندانه هنوز میتواند از طرف یک زن بر یک مرد اعمال شود.
از عوامل مهمی که پرده بکارت را در نظامهای نرسالار برجسته میکند همین ایدئولوژی دخول است. مردان صاحب قدرت نمیپسندند که مملوک آنها قبلاً توسط دیگری مورد اعمال قدرت واقع شده باشد این عامل #دوشیزگی و داشتن پرده بکارت را پراهمیت میکند. معمولاً در این فرهنگها آنقدر که به #بکارت زنان و وابسته کردن آن با پدیدهی زیستی پرده بکارت اهمیت داده میشود بدلیل همان نابرابری که پیش از این ذکر کردیم، به بکارت مردان (عدم داشتن رابطه پیش از ازدواج) اهمیت داده نمیشود. و کاملاً میتوان تصور کرد چه قتلها و جنایاتی بر سر نداشتن این پرده که گاه به صورت طبیعی در کسی وجود ندارد با به دلایلی غیر از رابطه جنسی از بین رفته است انجام شده است.
گفتیم که در ایدئولوژی دخول صاحب آلت صاحب قدرت هم هست و به واسطه همین صاحب قدرت بودن صاحب طرف مقابل خصوصاً جنس زن هم خواهد بود. ازدواج نوعی تملیک است بنابراین مورد دخول واقع شدن دارایی خود که مساوی است با اعمال قدرت بر وی توسط دیگری را نمیپذیرد و گاه حتی به شائبه چنین اتفاقی دست به قتل همسر و دختر و حتی مادر خود (آنانکه که در فرهنگ نرسالارانه ناموس خوانده میشود) میزند و به آن هم مفتخر خواهد بود.
این نوشتار برای پرداختن به مسئلهای بود که به نظر میرسد کرامت و شأن انسانی را پایمال میکند؛ آن هم در جایی و طی رفتاری که شاید کسی فکرش را هم نکند. اینبار #کرامت_انسانی نه در کوچه پس کوچههای فقر که #عزت_نفس انسان را جریحهدار میکند و نه در زندانهای جباران که آزادی انسان را لگدکوب زورمندی خویش میکنند یا در هر جای دیگر که آشکارا این کرامت نفی میشود؛ که اینبار در مصاف نابرابر تنهای برهنه و در آغوش شاید من و شاید تو و هزاران مثل ما هتک میشود. #ایدئولوژی_دخول بر چشم و دل ما عینکی میزند که رفتار جنسی اعمال قدرت میشود و این اعمال قدرت کرامت انسانی را از بین میبرد. این ایدئولوژی ننگین و این فرهنگ دخولزده اثرات زیانباری دارد که همهی آن در یک چیز مشترک است افزودن بر درد و رنج انسانها از طریق هتک حرمت و کرامت انسانی آن هم در پراحساسترین لحظات زندگی که قرار است سرمایهای از بهترین احساسات را به انسان هدیه کند.
باید دلنگران کرامت انسان و به هتک حرمت آن در هرجایی حساس بود؛ حتی در بسترها و همآغوشیها. و البته این به معنای ورود دولت یا هر فرد یا نهاد دیگری در حوزه خصوصی افراد نیست بلکه باید با آگاهیبخشی و فرهنگسازی در سپهر عمومی، که توسط تکتک اعضای جامعه و بخصوص روشنفکران و فرهیختگان و سرآمدان آن جامعه انجام میشود، عینک ایدئولوژی دخول را به دور انداخت تا رفتار جنسی چهرهی انسانی خود را به ما بنمایاند و سکس، به معنای رفتار جنسی برابر و با هدف لذت طرفین، زاییده شود.
#ایدئولوژی_دخول که از توابع و لواحق نرسالاری محسوب میشود عبارت است از این اندیشه که آنکس که صاحب آلت نرینه است (جنس نر) صاحب قدرت است و با #دخول در طرف مقابلش در طی یک رابطه جنسی بر وی اعمال قدرت نموده و پیروزمندانه او را پست و حقیر مینماید و از این طریق برتری خود را اثبات مینماید.
اما چرا آن را ایدئولوژی میدانیم؟
اصطلاح ایدئولوژی، مانند اغلب اصطلاحات تخصصی علوم انسانی، در طی تاریخ معانی متفاوتی به خود گرفته است، اما معنای مورد نظر ما در اینجا عبارت است از:
«وسیلهی کنترل اجتماعی با هدف تأمین رضایت و انقیاد یا یک نظام فکری بسته که با طرح ادعای انحصاری بودن حقیقت از تحمل اندیشههای مخالف و باورهای رقیب سر باز میزند.»
این پدیده چنانکه در ادامه نشان خواهیم داد هم بسته است و هم میل به سرکوبگری دارد چون هر اندیشه مخالف و هرگونه اعتراضی را با انگها و برچسبهایی چون «بیغیرت» و «بیناموس» خفه میکند و یک وسیلهی #کنترل_اجتماعی قوی است به نحوی که در خلوتها و همآغوشیها هم نحوهی رفتار ما را کنترل میکند. بنابراین کاملاً در هیئت یک ایدئولوژی مانند هر ایدئولوژی سرکوبگری چون کمونیسم و نازیسم و فاشیسم ظاهر شده است.
میتوانیم #ایدئولوژی_دخول را #دخولیسم و یا #دخول_زدگی هم بنامیم و به جای هم به کار ببریم، اما از نظر ما هر سه این اصطلاحات به یک مفهوم واحد اشاره دارند.
#ردپاهای_ایدئولوژی_دخول_در_فرهنگ_ایرانی_اسلامی
پیش از آغاز جستوجو در فرهنگ ایرانی ـ اسلامی برای یافتن نشانههای ایدئولوژی دخول و دخولزدگی باید اذعان کرد که ادعای این متن آن نیست که ایدئولوژی دخول تنها در فرهنگ ایرانی وجود دارد اما از آنجا که ما در ایران بزرگ شده و با زبان و فرهنگ مردم این سرزمین آشنایی کافی داریم مدعای خود در اینباره را محدود به این جغرافیای خاص کرده و نفیاً و اثباتاً در باب مردمان و فرهنگهای دیگر داوری نمیکنیم.
اگر دقت شود میبینیم به دلیل رسوب همین ایدئولوژی دخول است که اکثر فحشهای ما حاوی کلماتی است که به دخول در دیگری دلالت دارد و این بدترین نوع فحشهای ما محسوب میشود. حالا به فحشهای جنسی که در خاطر دارید دقت کنید تا دلالت اگر نه همه که اکثر آن را بر دخول در مقعد، واژن و دهان طرف مقابل و اطرافیان نزدیکش (معمولاً زنهای وابسته) را مشاهده کنید. از آنجا که این فحشها با هدف #تحقیر به کار میروند مشخص میشود پیشفرض گوینده و دهندهی #فحش همین ایدئولوژی دخول است و اعمال قدرت از طریق عمل جنسی و دخول و الا اگر گوینده عمل جنسی و مشخصاً دخول را داد و ستد لذت میدید و نه اِعمال قدرت به منظور تحقیر کردن شریک جنسیاش، آنوقت وعده و وعید به دخول نه یک فحش که شاید یک تعارف میشد.
در اینجا کاری به دلایل روانشناختی فحاشی و یا قضاوت اخلاقی در مورد خوبی یا بدی آن نداشته، تنها به این واقعیت اشاره داریم که فحشهای به اصطلاح ناموسی و جنسی در فرهنگ ما خود روشنترین دلیل بر رسوب ایدئولوژی دخول در ذهن و ضمیر ماست. به بیان دیگر فحشهای جنسی ما که بر زبان جاری میشود آینهی ذهن دخولزدهی گویندگان آن است.
نشانهی دیگر رسوب و رسوخ ایدئولوژی دخول در ذهن و ضمیر ما، افتخار به بزرگی آلت در فرهنگ عامیانه ماست. از آنجا که مطابق این ایدئولوژی و در جوامع مردسالار/نرسالار آلت نشانه مردانگی/قدرت است؛ هر چه آلت بزرگتر باشد فرد احساس میکند صاحب قدرت بیشتری است و در عمل دخول سربلندتر خواهد بود و حتی شاید به صورت سادیستی اگر در رفتار جنسی طرف مقابلش به خاطر بزرگی آلت او (به فرض) رنج ببرد احساس رضایت بیشتری به دست میآورد. از همینروست که هرگونه اشاره و تصریح به کوچکی آلت یک مرد در فرهنگ ما باعث شرمندگی، خشم و واکنش دفاعی مردان میشود و یا مردان در گفتوگوها تلاش میکنند آلت خود را بزرگتر جلوه دهند و یا اشیا بزرگ را برای دخول به دیگری حواله میکنند.
یکی دیگر از نشانههای آن کنجکاویهای مردم در مورد نقشهای جنسی همجنسگرایان مرد است که بدانند به تعبیر نرسالارانهی آنها کدام فاعل/کننده (active) و کدام مفعول/دهنده (passive) است؟ تا برایشان روشن شود در این رابطه جنسی کدام دست فراتر و کدام دست فروتر را به زعم آنها دارد. تعبیری که آشکارا نشان از رسوب تلقی نرسالارانه از رابطه جنسی در ذهن زنان و مردان پرسندهی چنین پرسشهایی است. چرا که اگر #رفتار_جنسی با هدف لذت یا شناخت بدن دیگری میخواهد انجام شود چه تفاوت میکند که چه کسی به تعبیر آنها دخول کند و چه کسی مورد دخول واقع شود؟ و چه کسی زیر و چه کسی رو؟ این افراد احتمالاً برایشان سخت است تصور اینکه در میان مردانی که با همجنس رابطه دارند هم به تعبیر درستتر و غیرارزشگذارانهای هم تاپ وجود دارد؛ هم بات و هم دوطرفه و اصلاً ممکن است روابط فقط عاطفی و رومانتیک و رابطه جنسی نرم باشد.
جستاری در مورد «زن/کشی»
«زن کشی» اصطلاحی متداول است اما چیزی تحت عنوان مرد کشی در جامعهشناسی تعریف نشده است.
زن کشی به کشتهشدن زنان به دلیل جنسیت گفته میشود اما در قتل مردان مسأله ای به اسم «جنسیت» دخیل نیست به عبارت دیگر قتل مردان عمدتا به علت مرد بودن نیست
این گزارهها از این جهت حائز اهمیت است
که در قتل زنان آنچه که نباید نادیده گرفته شود جنسیتی است که در دستان قاتل به قتل میرسد.
از این رو وقتی یک زن کشته میشود فقط کشته شدن یک زن نیست بلکه شامل تمام زنان میشود و میتواند جنبه ارعاب آمیز برای تمام زنان داشته باشد که به نحوی گویا اما پنهانی به تک تک آنها خاطر نشان میسازد که انتهای هر نوع مسیری که به نادیده انگاشتن نظم مردسالارانه منتهی شود میتواند به مرگ ختم شود.
آنجا که گرامشی از اصطلاح «هژمونی»برای توصیف چگونگی سلطۀ یک طبقه بر طبقۀ دیگر به وسیلۀ آمیزهای از وسائل سیاسی و ایدئولوژیکی صحبت میکند میتوان زن کشی را در ردیف قتلهای هژمونیک طبقهبندی کرد.
در این شکل از تقسیم بندی فرادست(مردانه) /فرودست(زنانه)، کشته شدن زنان جهت اعمال نفوذ و نوعی قدرت طلبی در راستای تثبیت نظم جنسیتی است ولی کشته شدن مردان بدست زنان عمدتا بدلیل نوعی ایستادگی
زنانه در برابر سلطه و استیلای مردانه است.
از جانب دیگر در نگاه مسلط مردانه نوعی تمایل به «تربیت کردن» وجود دارد. این تربیت گاهی جنبه تنبیهی و گاه جنبه تشویقی پیدا میکند
جنبه تشویقی این مسأله را به نوعی میتوان در باجهای کلامی که به زنان داده میشود جستجو کرد :
«زنان ریحانهاند»
«آنکه دختر دارد بهشت از آن اوست»
«بهشت زیر پای مادران است».
در تمام این باجهای کلامی با مقدس انگاری زنان راه برای هر گونه اشتباه یا آزمون و خطا بسته میشود و در این نقطه است که چنانچه زنی پا را فراتر از تعاریف عرفی و اجتماعی متداول بگذارد با وجهه تنبیهی تربیت مردمحورانه روبه رو میشود.
اما هنجارها و عرفهای اجتماعی پاداش دهی را هرگز بر عهده زنان نگذاشتهاست.
در واقع نقشی برای زنان در مقام توبیخگر/ تشویق کننده تعریف نشده است
از این رو در جایی که زن که دست به قتل مردی میزند عمدتا با عملی از روی استیصال روبهرو هستیم تا عملی از روی انتقام یا مجازات.
به ویژه قربانیان کودک همسری که به دلیل ازدواج در سنین پایین امکان تحصیل یا مهارت آموزی را از دست میدهند و بسیاری از آنان در مسیر بزهکاریهای اجتماعی و به اجبار همسرانشان به تن فروشی یا فروش مواد مخدر مبادرت میورزند .
در مرحله بعد و با وقوع فعل مجرمانه نیز در نحوه برخورد با قاتل زن و مرد با تفاوتهای فاحشی روبه رو هستیم.
چنانچه که در رابطه با قتل «مونا حیدری» توسط همسرش «سجاد حیدرنوا» شاهد بودیم که قاتل سر بریده همسر خود را در دست گرفت روبه دوربینها لبخند زد و در نهایت از جنبه خصوصی جرم با رضایت اولیای دم از خطر اعدام گریخت و از جنبه عمومی جرم نیز تنها به هفت سال زندان محکوم شد.
امثال او و افرادی که دست به زن کشی میزنند از این اقدام خود به عنوان عملی ناموس پرستانه و غیرت ورزانه یاد میکنند و چیزی تحت عنوان ندامت و پشیمانی در هیچ یک از مراحل دستگیری تا بازداشت و حبس در این افراد مشاهده نمیشود
اما در مواردی که زن به قتل همسر مبادرت میورزد در وهله اول از طرف خانواده و جامعه بطور کامل طرد میشود و پس از طرد نیز بارها و بارها شاهد ابراز ندامت و پشیمانی این زنان از ارتکاب جرم هستیم.
نام و چهره بسیاری از این زنان مانند
«سمیرا سبزیان» که خود از قربانیان کودک همسری بود تا سالها در اختفای رسانه ای خاک میخورد و این زنان در بیچهرگی به زندگی ادامه میدهند تا زمانی که مرگشان فرا برسد .
در نقطه مقابل زمانی که زنی کشته میشود آنچه رسانهای و پررنگ میشود نام زنان است
مونا حیدری /رومینا اشرفی/ هایده حسن زاده/تروسکه عبدالله زاده/ پریسا محمدی
و ...لیست بلندبالایی است که نام قاتل را باید در کنار خود داشته باشند اما ندارند .
در واقع حتی نام مردانی که مبادرت به جنایت کردهاند به اندازه نام این زنان رسانهای نمیشود وچهرهای از آنان در خاطرها ثبت نمیشود
تمام این موارد که به اختصار به آنها پرداخته شد از نمونههای نقض عدالت جنسیتی و عدم برابری حقوق زن و مرد در قوانین فقهی و عرفی ایران است .
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 2 days, 2 hours ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 1 month, 4 weeks ago