ترنم اردیبهشت

Description
@taranom_ordibehesht
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 9 months, 1 week ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 11 months, 3 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 7 months, 2 weeks ago

8 months, 1 week ago


ای صمیمی، ای دوست
گاه و بی‌گاه لبِ پنجره خاطره‌ام می‌آیی
دیدن‌ات... حتا از دور
آب بر آتشِ دل می‌پاشد
آن‌قدر تشنه‌ی دیدارِ توام
که به یک جرعه نگاهِ تو قناعت دارم
دل من لک زده است
گرمیِ دستِ تو را محتاج‌ام
و دلِ من... به نگاهی از دور
طفلکی می‌سازد
ای قدیمی، ای خوب
تو مرا یاد کنی یا نکنی، من به یادت هستم
من، صمیمانه به یادت هستم
آرزویم همه سر سبزیِ توست
دایم از خنده لبان‌ات لب‌ریز
دامن‌ات پرگل باد...

حمید مصدق

@taranom_ordibehesht

8 months, 1 week ago

آه اگر فاصله مان اینهمه نبود
برای یلدایت گلی می آوردم
اناری
کتابی
شعری
خاطره ای
چیزی که زمان را بایستاند
چیزی که گرممان کند
چیزی که از دنیا جدایمان کند
دستت را می گرفتم
دستهایی که بوی سیب می دهند
می گفتم بسیار خسته ام
مرا میان گیسوانِ بلندِ شب اندودت پناه بده
می گفتم در سینه ام حفره ای ست
که عصیان  از آن عبور می کند
و خیال های مبهم
و تاریکی ژرف
می گفتم با مِهر خود پُرش کن!
با یاسمن های خانه ی پدرم پُرش کن!
با شمعدانی های مادربزرگ
یا با اناری
کتابی
شعری
خاطره ای ....
با هر چیزی که زمان را بایستاند

نیکی فیروزکوهی

@taranom_ordibehesht

8 months, 1 week ago

برویم ای یار، ای یگانۀ من!
دست مرا بگیر!
سخن من نه از دردِ ایشان بود،
خود از دردی بود
                      که ایشان‌اند!
اینان دردند و بودِ خود را
نیازمند جراحات به چرک‌ اندر نشسته‌اند.
و چنین است
که چون با زخم و فساد و سیاهی به جنگ برخیزی
کمر به کینت استوارتر می‌بندند.
برویم ای یار، ای یگانۀ من!
برویم و دریغا! به همپاییِ این نومیدیِ خوف‌انگیز
به همپاییِ این یقین
که هر چه از ایشان دورتر می‌شویم
حقیقت ایشان را آشکاره‌تر
                                  در می‌یابیم.
با چه عشق و چه  شور
فواره‌های رنگین‌کمان نشا کردم
به ویرانه‌رباطِ نفرتی
                          که شاخساران هر درختش
انگشتی‌ست که از قعر جهنم
به خاطره‌یی اهریمن‌شاد
                               اشارت می‌کند.
و دریغا ــ ای آشنای خونِ من ای همسفر گریز! ــ
آن‌ها که دانستند چه بی‌گناه در این دوزخِ بی‌عدالت سوخته‌ام
در شماره
از گناهانِ تو کمترند!

احمد شاملو

@taranom_ordibehesht

8 months, 2 weeks ago

《خاموشی‌ی درخشان 》

همچون چراغی قدیمی
از حرارتِ نرمِ غمی
که در کنجِ سینه داشتی    سوختی
گیرم که شعله‌ات به چشمِ جهان
زیبا نیامد
هرچند که زیبا بود

نفرین به بامدادِ روزی که در آن
مردی به دنیا آمد
که هیچ چیزی به آنچه او بود    نمی‌آمد

رضا زاهد

@taranom_ordibehesht

8 months, 2 weeks ago

زیباترین تصویر یک دردی
بر صورت غمگین آیینه
هر روز وهر ساعت برای من
مثل سکوت عصر آدینه !

دردت به جانم ساکتی اما
فریاد سردی درگلو داری
دنیا به خواب ساده ای رفته
توتا ابد بیدار بیداری !

من با توام ای من من تنها
با تو که از اذهان فراموشی
دیگر فروغی درنگاهت نیست
مثل همان شمعی که خاموشی !

نه مثل خورشیدی پس ابری
باران تو را هرگز نمی بیند
درباغ هستی یک نفر حتی
یک گل برای تو نمی چیند !

دنیا وفا داری ندارد هیچ
دست از سر دنیای بد بردار
آیینه را بشکن نگو دیر است
تا راه دیدارت شود هموار !

فریاد دردت را بزن ای من
بیدار کن خوابیدگان را زود
دستی بکش بر چهره ی خورشید
تا  تیرگی ها  هم  شود نابود!

دل را به دنیای درونت ده
هرچند دنیا بی وفا بوده
دل بسته شو دلبسته ی خود چون
این آرزویش از خدا یوده !

با من" منیت ها" پدید آید
اما نه در این باره جایز نیست
باید تو  دریابی که انسانی
باید بگویی  "من" که  عاجز نیست!

گم گشته ای در بطن خود هستی
باید برایش وقت بگذاری
ای من بدان پیدا شدن سخت است
راه درازی پیش رو داری !

انسانیت این معنی ما بود
باید به دنیای درون بالید
باید که پیدایش کنی زودی
بعدش در آغوش خدا خوابید!

فرشته محمودی

@taranom_ordibehesht

8 months, 2 weeks ago

آخرین برگِ سفرنامه باران
این است:
که زمین چرکین است!

محمدرضا شفیعی کدکنی

@taranom_ordibehesht

8 months, 3 weeks ago

می‌ماندی ببینمت!
کجا می‌روی به این مَجالِ عجیب،
کجا می‌روی به این لکنتِ الوداع.

فنجانِ قهوه‌ات را تمام کن
حضرتِ حافظ هم
اهلِ تفأل بود.

چنین مواقعی
معمولاً معلوم نیست
مردم به مردم چه می‌گویند.
کاش...
ای کاش می‌دانستم
این دیگر چه حسِ خرابْ آبادی‌ست
که محرمانه‌ترین کلمات حتی
به دادم نمی‌رسند.

هی‌ی‌ی‌ی...هی‌ی‌ی‌ی
حرف اگر حرفِ رفتن بود
من بارها پیش از پردهْ‌دارانِ دریا
رفته بودم.
بمان...!
ماندن به دنیا هم
بی‌دلیل‌اش خوب است.

سید علی صالحی

@taranom_ordibehesht

8 months, 3 weeks ago

این است قانون گرم انسان‌ها
از رَز باده می‌سازند
از زغال آتش و
از بوسه‌ها انسان‌ها.

این است قانون سخت انسان‌ها
دست‌ناخورده ماندن
به‌رغم شوربختی و جنگ
به‌رغم خطرهای مرگ

این است قانون دلپذیر انسان‌ها
آب را به نور بدل کردن
رؤیا را به واقعیت و
دشمنان را به برادران.

قانونی کهنه و نو
که طریق کمالش
از ژرفای جان کودک
تا حجّت مطلق می‌گذرد.

پل الوار (فرانسه)
مترجم: احمد شاملو

@taranom_ordibehesht

8 months, 3 weeks ago

"نمی فهمم"

شير مادر، بوي ادكلن مي‌داد
دست پدر، بوي عرق
(گفتم بچه‌ام نمي‌فهمم)
نان، بوي نفت مي‌داد
زندگي، بوي گند
(گفتم جوانم نمي‌فهمم)
حالا كه بازنشسته‌ شده‌ام
هر چيز، بوي هر چيز مي‌دهد، بدهد
فقط پارك، بوي گورستان
و شانه تخم مرغ، بوي كتاب ندهد!

اکبر اکسیر

@taranom_ordibehesht

9 months ago

به جبران پریدن از اسب
و امکان گسستن از اصل
مهیا کن فرصتی
تا در احیای ریشه‌هات
شهامتی یابی
به‌‌ دریدن پوستِ حیوان
که سال
سالِ حزن بود‌ و
خون بند نمی‌آمد از شقیقه‌ی درخت.

ما که از شکلِ حجیمِ فاجعه
رجعتی بلند داشتیم
و آشوبِ رمه‌های حصر
گلوی کودک‌مان می‌فشرد
فرزندِ طاغیِ عصر خویش بودیم‌ و
شتابِ پیشی‌گرفتن بر سلامتِ سنی که جوان می‌نمود

در توالی جریده‌های عصر
صبح دیگری می‌جستیم‌ و
بدن‌هامان در رنجشی تحمیل شده
به بعد مطرودتری مایل می‌شد

نه اراده‌ی معطوفِ تن
نه اشاره‌ی چشم و پلکی که در استیصالِ برهنگی
مشروطِ بریدگی از تن‌های دیگر باشد

یک قابِ بلیغ از تنهایی بشر!
تعارضِ جنسیتی مبلغ
در شهودِ گریختن از اذهانِ پرنخوت
پیچیدگی کن، ای دختر
نافرمانی کن، ای دختر
و در تمایلِ چشم‌های مترصد
تمامیتِ منفردِت را
بر اراده‌ی محتومِ قرن بتابان
چون رسوایی بلندِ آفتاب که دف می‌زند
می‌رقصد و می‌رقصاند

جهانِ منفردِ ایستاده بر هیجانِ  نظاره‌گرت باش.
ایستادگی کن، ای دختر

به افکارِ ملهجِ جمعیتت
اشتیاق بنوشان
دریدگی کن، ای دختر
که سال سالِ تو بود‌ و
خشونتِ محیط بر اضطرابِ صورت
شتاب کن، ای دختر

تزریقِ خون باش در رگ کبوتر
میلِ براندازیِ شب‌های نقاهت
تکفیرگوی مؤذن
الست از ازل همچنان‌شان به‌گوشِ روایت‌های خونی
با سرها بریده بینی بی‌جرم و بی‌جنایتِ
داستان‌های معاصر

اما این جسارت محترم است
این جنون مبارک است
اما ما بسیار راه به‌دره‌ها برده بودیم
با دخترانِ کبوتر و آهو
با دو بال و دو رانِ وحشی
به‌رفتارِِ دویدنشان با گرگ
در عصیانِ آب و سنگ

ای مبارزه‌ی عزیز که از تو گفتن
جدالِ زبان بود در دهانِ معترض
و ما همواره زندگی را
درآغوشِ روز می‌یافتیم
به آن انکارِ مضطرب از جریانِ نور، بگو

چرا بدن‌هامان به اعتراضِ خویش خرسندند
و پاشنه‌ی آشیلمان از حدقه‌ی تاریخ بیرون زده؟!

*سعدی:
الست از ازل همچنانشان به گوش
به فریاد قالوا بلی در خروش

*حافظ:
در زلفِ چون کمندش، ای دل مپیچ کآنجا
سرها بریده بینی، بی‌جرم و بی‌جنایت

سمیه جلالی
بیداد موریانه‌ها (ویژه‌ی شعر زن)

@taranom_ordibehesht

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 9 months, 1 week ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 11 months, 3 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 7 months, 2 weeks ago