آب و آتش

Description
فرصتی برای مطالعه برش‌های برگزیده از کتاب‌های خوبی که من و دوستانم در گروه «آب و آتش» برای شما انتخاب کرده‌ایم.
شما هم به جمع ما تولیدکنندگان محتوای کانال بپیوندید.

برای تماس با مدیر کانال و ارائه گزیده‌های خود با شناسه زیر اقدام کنید:‌
@Dejakam
Advertising
We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 Monat, 1 Woche her

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 3 Monate, 3 Wochen her

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated vor 23 Stunden

2 months, 2 weeks ago

✳️ ویتامین در اشعار حافظ

هنر بزرگ حافظ در همین است که سخنش بی آنکه در نظر اول به چشم بخورد، مملو از صنایع گوناگونِ لفظی و معنوی است؛ از همان‌ها که در کتب معانی و بیان و بدیع و عروض و قافیه آمده است، ولی نه بدان‌گونه که شاعران متصنّع و متکلّف ما می‌کنند، بل آنچنان که «پل والری» می‌گوید: این صنایع همچون ویتامین‌ها که در میوه نهفته باشند، در سخنش پنهان است و خواننده از آنها استفاده می‌کند، بی آنکه جز طعم و شهد و عطر میوه را بظاهر احساس کند.

#علی_شریعتی
#هنر
مجموعه آثار ۳۲
صفحه ۱۳۹.
به نقل از:
#سیدحسن_حسینی
#سکانس_کلمات
(چاپ دوم، تهران: نشر نی، ۱۳۹۶)
صفحه ۶۴.

@Ab_o_Atash

2 months, 4 weeks ago

رایحه رهبری در مراسم عمامه‌گذاری

هنگامی که آیت‌الله شهید سیدمحمدباقرصدر، عمامه مشکی را بر سر طلبه جوان لبنانی [#سید_حسن_نصرالله] گذاشت به او گفت: تو شأن بسیار والایی داری و من در وجود تو رایحه رهبری و فرماندهی را استشمام می‌کنم و ان‌شاءالله از یاران امام مهدی «عجل‌الله فرجه» خواهی بود.

#سیدمحمدباقر_صدر
#السیرة_و_المسیرة_فی_حقائق_و_وثائق
#احمد_عبدالله_ابوزید_العاملی
#سیدمحمود_شاهرودی
مؤسسة العارف للمطبوعات
جلد ۳، صفحه ۴۲۰.

@Ab_o_Atash

3 months ago

✳️ سرنوشت شمشیر ما!

مریز آبروی سرازیر ما را
به ما بازده نان و انجیر ما را

خدایا اگر دستبند تجمّل
نمی‌بست دست کمانگیر ما را

کسی تا قیامت نمی‌کرد پیدا
از آن گوشه کهکشان تیر ما را

ولی خسته بودیم و یاران همدل!
به نانی گرفتند شمشیر ما را

ولی خسته بودیم و می‌برد طوفان
تمام شکوه اساطیر ما را

#محمدکاظم_کاظمی

@Ab_o_Atash

3 months, 3 weeks ago

✳️ نامه جلال و دوستان در تقبیح ترور شاه!

یکی از به‌یادماندنی‌ترین خاطرات من از #جلال مربوط به دوره بعد از انشعاب [از حزب توده] است. چون وقتی ما از حزب جدا شدیم و کناره گرفتیم، رابطه ما همیشه با هم دوستانه و صمیمانه بود.

بعد از ۱۵بهمن که #شاه را ترور کردند، یک‌روز از منزل بیرون رفتم و #روزنامه_اطلاعات را خریدم. دیدم در صفحه اول مطلبی چاپ کرده‌اند به این مضمون که ما ترور شاه را تقبیح می‌کنیم و جای شکر دارد که ذات اقدس ملوکانه سلامت هستند. در پای این نوشته امضای افرادی چون [خلیل] ملکی، من [انور خامه‌ای]، دکتر عابدی، جلال، حسین ملک و دکتر اپریم دیده می‌شد. البته این نامه جعلی بود و از قول ما این مطالب را نوشته بودند. در حالی که ما آن‌موقع در مظان اتهام #حزب_توده هم قرار داشتیم و تهمت‌هایی به ما می‌زدند و می‌گفتند اینها با انگلیسی‌ها زدوبند دارند.

من خیلی عصبانی شدم و به منزل مرحوم ملکی رفتم. ایشان هم شخصیتی بودند که همه ما دوستشان داشتیم و به ایشان علاقه‌مند بودیم. وقتی رسیدم، دیدم که قبل از من دکتر عابدی و حسین ملک هم آمده‌اند؛ تا مرا دیدند گفتند این چه کاری است و چرا این‌طور شده؟ گفتم من آمده‌ام جریان را از شما بپرسم و ببینم چه کسی این کار را کرده است.

خلاصه ما در خانه مرحوم ملکی نشسته بودیم که جلال وارد شد و همین که در را باز کرد، همه ما را به فحش کشید و گفت: پدرسوخته‌ها! شما که می‌خواستید این کار را بکنید، به من می‌گفتید. چون خیلی احساساتی و عصبانی شده بود، ما صبر کردیم تا فحش‌هایش تمام شود و در همان حال فهمیدیم که کلک خورده‌ایم و برای اینکه ما را خراب کنند چنین کاری کرده و توطئه‌ای چیده‌اند.

ما دشمن دیگری غیر از حزب توده نداشتیم. بنابر این حدس زدیم که کار باید از جانب آنها باشد، ولی سؤال این بود که کدام گروه از حزب توده به این کار مبادرت کرده است؟ فردای آن‌روز من برای تحقیق و اطلاع از چندوچون کار به مؤسسه اطلاعات رفتم و گفتم این نامه که در روزنامه چاپ شده کار چه کسی است؟ پاسخ دادند که مسئول نامه‌های وارده آقای فرزانه است. مرحوم فرزانه آن‌موقع در گوشه‌ای از مؤسسه اطلاعات که درواقع تبعیدگاه بود کار می‌کرد. او هم اهل یزد بود و عربی را خوب می‌دانست و کارش ترجمه مطلب از مطبوعات عرب‌زبان بود. گفت ما این کار را کردیم چون می‌خواستیم به شما کمک کنیم؛ چون ممکن است شما را بگیرند، برای اینکه عده‌ای از روزنامه‌نگارها را بازداشت کرده‌اند.

گفتم: شما آبروی ما را برده‌اید. او نامه‌ای به من نشان داد و گفت: این هم نامه شما! دیدم یک نفر با قلم و جوهری متن را نوشته و زیر آن هم با چند رنگ جوهر مختلف، امضاهای ما را جعل کرده است. معلوم بود که امضاها همه جعلی است. مرحوم فرزانه گفت: من کاری نمی‌توانم بکنم.

روز بعد به منزل مرحوم ملکی رفتم و جریان را تعریف کردم. جلال و دیگران گفتند چه کنیم؟ گفتم: به هر ترتیب که شده نامه را تکذیب می‌کنیم و می‌گوییم که نامه متعلق به ما نیست. مرحوم جلال گفت: من فکر نمی‌کنم مسعودی حاضر به چاپ تکذیبیه شود و گفت چون مطمئنم روزنامه اطلاعات چاپ نخواهد کرد، ما باید خودمان چیزی را چاپ و در شهر پخش کنیم. گفتیم: تو این کار را بکن! البته زیاد هم موافق نبودیم و می‌گفتیم ما اصرار می‌کنیم شاید مسعودی حاضر به چاپ تکذیبیه شود.

جلال رفت و با آقای ساعتچی که مسئول و همه‌کاره چاپخانه بود قرار گذاشت و فرم متن را هم تهیه و آماده چاپ کرد. از این‌طرف هم مرحوم ملکی از طریق برادرخانمش آقای گنجه‌ای که نایب رئیس مجلس بود، با مسعودی ملاقات کرد و سفارش کرد که این مسئله برای اینها به‌وجود آمده و حیثیت و آبرویشان در گرو این کار است، شما این تکذیبیه را چاپ کنید. مسعودی گفته بود اگر ما این تکذیبیه را چاپ کنیم در واقع توهین به شاه است. من می‌توانم یک کار بکنم یک جمله اضافه کنم و بنویسم «ضمن اینکه مااین عمل سوء قصد را تقبیح می‌کنیم اما این نامه متعلق به ما نبوده و امضاها جعلی است.» این تکذیبیه را در همان صفحه اول روزنامه چاپ کردند.

#انور_خامه‌ای
مصاحبه اختصاصی با ویژه‌نامه #کیهان_فرهنگی درباره #جلال_آل‌احمد
(کیهان فرهنگی، سال هیجدهم، شماره ۱۸۰، مهرماه ۱۳۸۰)
صفحات ۱۶ تا ۲۱.

@Ab_o_Atash

3 months, 3 weeks ago

✳️ تنگ شکسته

چشمم از زن برگشت به داخل مغازه. مهدی‌فر منتظر  زل زده بود به من. خیره نگاهم می‌کرد. گفت: «فرمایش!» قیمت کردم. این ظرف را، آن ظرف را. با حوصله جواب داد. یک چشمم به ظروف بود و یک چشمم به او که هنوز نمی‌دانست پدر شهید شده. در مقابل، مهدی‌فر پلک نمی‌زد. مادر  و دختر جوانش در حال بیرون رفتن از مغازه با تشکر خداحافظی کردند. مغازه خلوت شده بود. خم شدم و تنگ سفالی را به دست گرفتم. گفتم: «هادی آقا! حال شما چطور است؟ حیف شد تُنگ» گفت: «اینجا نمی‌شکست، تو خانه مردم می‌شکست. بهتر که شکست» گفتم: «آقای مهدی‌فر! چه شعر قشنگی را تابلو کرده‌اید: کو کوزه‌گر و کوزه‌خر و کوزه‌فروش؟» گفت: «من مشتری که از در داخل می‌آید می‌شناسم؛ از کجا آمدی؟»
تنگ شکسته را دادم دستش. روبه‌رویم مرد میانسالی بود که صدایش به‌وضوح می‌لرزید. گفتم: «به قول خودت مشتری نیستم. جنس هم نمی‌خواهم. آمدم بگویم پسر
شما شهید شده است؛ ابوالقاسمتان. خداحافظ شما!»

برگشتم به طرف در. از میان راهروی تنگ ظرف‌های شکستنی خودم را بیرون کشیدم. زیر لب گفتم: «پیمانه‌اش پر شده بود. کاسه عمرش آنجا نمی‌شکست یک جای دیگر از دست اجل می‌افتاد روی زمین!» یک لحظه برگشتم. مهدی‌فر همانجا وسط مغازه نشسته بود. هیچ نمی‌گفت. رنگش پریده بود. یکی‌دوتا از مغازه‌های همسایه گرم صحبت بودند. یکیشان از سیگار وینستون سه‌خط کام می‌گرفت. زدم روی شانه‌اش گفتم: «حاجی! یک سر به این آقای مهدی‌فر بزن؛ توی عالم همسایگی الآن بیشتر از هر وقت دیگر به شما احتیاج دارد!»

#روح‌الله_شریفی
#روزهای_پیام‌بری
روایتی از زندگی غلامحسن حدادزادگان پیام‌رسان و راننده پیکر شهدا
انتشارات سوره مهر
صفحات ۸۶ و ۸۷.

@Ab_o_Atash

3 months, 4 weeks ago

✳️ پنج نصیحت پیغمبر«ص»

يا اباذر! إغْتَنِم خَمساً قَبلَ خَمس؛ شَبابَكَ قَبلَ هرَمِكَ، وَ صِحَّتَكَ قَبلَ سُقْمِكَ، وَ غِناكَ قَبلَ فَقْرِكَ، وَ فَراغَكَ قَبلَ شُغْلِكَ، وَ حَياتَكَ قَبلَ مَوْتِكَ.

ای ابوذر!
پنج چیز را پیش از آنکه پنج چیز به تو روی آورد، غنیمت دان:
۱- جوانی را پیش از پیری،
۲- تندرستی را پیش از بیماری،
۳- توانگری را پیش از نیازمندی،
۴- فراغت بال خود را پیش از گرفتاری،
و
۵- زندگی‌ات را پیش از مرگ.

#رسول_اعظم «ص»
#ای_ابوذر
پندهای گرانمایه پیامبر اکرم«ص» به #ابوذر_غِفارى
#ابوطالب_تجلیل_تبریزی
(چاپ دوم، تهران: انتشارات پیام آزادی، ۱۳۶۴)
صفحه ۱۲.

@Ab_o_Atash

6 months, 2 weeks ago

✳️ نیایش مشهـور دکتر شریعتی

خدایا!
به علمای ما مسئولیت
و به عوام ما علم
و به مؤمنان ما روشنایی
و به روشنفکران ما ایمان
و به متعصبین ما فهم
و به فهمیدگان ما تعصب
و به زنان ما شعور
و به مردان ما شرف
و به پیران ما آگاهی
و به جوانان ما اصالت
و به اساتید ما عقیده
و به دانشجویان ما نیز عقیده
و به خفتگان ما بیداری
و به دینداران ما دین
و به نویسندگان ما تعهد
و به هنرمندان ما درد
و به شاعران ما شعور
و به محققان ما هدف
و به نومیدان ما امید
و به ضعیفان ما نیرو
و به محافظه‌کاران ما گستاخی
و به نشستگان ما قیام
و به راکدان ما تکان
و به مردگان ما حیات
و به کوران ما نگاه
و به خاموشان ما فریاد
و به مسلمانان ما قرآن
و به شیعیان ما علی
و به فرقه‌های ما وحدت
و به حسودان ما شفا
و به خودبینان ما انصاف
و به فحاشان ما ادب
و به مجاهدان ما صبر
و به مردم ما خودآگاهی
و به همهٔ ملت ما همت، تصمیم و استعداد فداکاری و شایستگی نجات و عزت
ببخش!

#علی_شریعتی
#نیایش
مجموعه آثار شماره ۵.

@Ab_o_Atash

6 months, 3 weeks ago

آن‌که کار کرد، آن‌که عصبانی شد

هرکس که کاری می‌کند هرقدر هم کوچک، در معرض خشم کسانی است که کاری نمی‌کنند.
هرکس که چیزی را می‌سازد، حتی لانه فروریخته یک‌جفت قمری را، منفور همه کسانی است که اهل ساختن نیستند.
و هر کس که چیزی را تغییر می‌دهد، فقط به قدر جا به جا کردن یک‌ گلدان که گیاه درون آن ممکن است در سایه بپوسد و بمیرد باید در انتظار سنگباران همه کسانی باشد که عاشق توقفند و ایستایی و سکون...

#نادر_ابراهیمی
#چهل_نامه_کوتاه_به_همسرم
انتشارات روزبهان
صفحه ۳۸.

@Ab_o_Atash

6 months, 3 weeks ago

باب المراد

[تقدیم به ساحت مقدس امام جواد «ع»]

«تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد»

شنیده‌ام که گدا موج می‌زند به درت
سرای جود تو خالی ز مستمند مباد

تو خود مراد منی، پس چه حاجت است به باب
بجز به‌سوی تو این ناله‌ها بلند مباد

به آفتاب، مبادا که پیکرت افتد
جمال شمس تو در دست نیشخند مباد

بساط گریه، فراهم برای مَرد غمین
اگر به گریه او خنده می‌کنند مباد

لب کبود تو ای وارث حسینِ عزیز!
ز چوب‌دستی کفار، بندبند مباد

#محمد_سهرابی

@Ab_o_Atash

8 months, 1 week ago

✳️ عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز

دلا! ز معرکهٔ محنت و بلا مگریز!
چو گردباد، به هم پیچ و چون صبا مگریز!

تو را ست معجزه در کف، ز ساحران مَهَراس!
عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز!

تو موج غیرت و عزمی؛ ز بحر، بیم مدار!
حذر ز غرّش طوفان مکن؛ ز جا مگریز!

ز سست‌عهدی ایام، دل‌شکسته مشو!
نشانه باش چو پرچم؛ ز بادها مگریز!

چو صخره باش و مکن تکیه جز به دامن کوه!
به حق سپار دلِ خویش و از دعا مگریز!

تو از تبار دلیران خیبر و بدری
چو ذوالفقار و چو حیدر بزن صلا؛ مگریز!

به نوشخند منافق، ز ره کناره مگیر!
به زهرخندِ معاند، به انزوا مگریز!

چو ره به قبلهٔ امن است، پایمردی کن!
خطا مکن! ز توهم به ناکجا مگریز!

چو تیر، راه هدف گیر و بر هدف بنشین!
ز کج‌روی به‌حذر باش و از خدا مگریز!

«امین» ِ خلق و امانت‌گزار یزدان باش!
به صدق کوش و خطر کن! ز مدعا مگریز!

#سیدعلی_حسینی_خامنه‌ای

@Ab_o_Atash

We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 Monat, 1 Woche her

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 3 Monate, 3 Wochen her

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated vor 23 Stunden