آب و آتش

Description
فرصتی برای مطالعه برش‌های برگزیده از کتاب‌های خوبی که من و دوستانم در گروه «آب و آتش» برای شما انتخاب کرده‌ایم.
شما هم به جمع با ارائه گزیده‌های خود به مدیر کانال با شناسه زیر به جمع تولیدکنندگان محتوای کانال بپیوندید:‌
@Dejakam
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 6 months, 1 week ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 8 months, 3 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 4 months, 3 weeks ago

3 months, 2 weeks ago

نکته!

از دوستی که همیشه با من هم‌عقیده بود، هیچ چیز یاد نگرفته‌ام.

#علی_شریعتی

@Ab_o_Atash

3 months, 2 weeks ago

✳️ اندوه امری قراردادی است

انما الحزن وضع، لاطبع؛ لانا اذا وجدنا انساناً سُلِب مُلکاً فحزن و کثیر لیس لهم ذلک المال و لیس هم بحُزّان، فاذن وضع ذلک الحزن لنفسه وضعاً علی ما سلبه او فاته.

[اندوه امری کاملاً قراردادی است نه طبیعی. چرا که وقتی انسانی را می‌یابیم که ملکی را از دست داده و اندوهناک شده، و از طرف دیگر بسیاری از مردم آن مال را ندارند و اندوهگین نیستند، پس [نتیجه می‌گیریم آن شخص] خودش اندوه را برای خودش قرارداد کرده، قراردادی برای آنچه از او گرفته یا فوت شده.]

#یعقوب_بن_اسحاق_کندی
#رسالة_في_الحيلة_لدفع_الاحزان
مکتبة نور
‌صفحه ۶.

@Ab_o_Atash

3 months, 2 weeks ago

شبی که نوروز از حسادت دق می‌کند!

یک تضاد دیگر که بسیار پیچیده است و هیچ‌کس هم متوجه آن نیست:
۹۰درصد از اهالى این مملکت هنوز با معیارها و ملاک‌هاى مذهبى زندگى مى‌کنند. غرضم از آن ۹۰ درصد، همه دهاتى‌هاست به اضافهٔ طبقات کاسبکار شهرى و بازارى و مستخدمان جزء و مجموعهٔ آنچه طبقهٔ سوم و چهارم مملکت را مى‌سازد. این طبقات به نسبت فقرى که دارند فقط با تکیه به معتقدات مذهبى قادر به تحمل زندگانى خویشند. و ناچار خوشبختى امروزنیافته را در آسمان مى‌جویند و در دین و در آخرت. و خوشا به حالشان.

گاهى عرق هم مى‌خورند، اما دهانشان را آب مى‌کشند و به نماز مى‌ایستند و ماه رمضان توبه مى‌کنند و حتى براى امامزاده داوود قربانى مى‌کُشند. و فلان دهاتى به محض این که هفت تخم هرساله‌اش ده تخم شد، دست اهل و عیال را مى‌گیرد و به زیارت مشهد مى‌رود یا دست کم به قم. و اگر روابط حسنه(!) با همسایگان وجود داشت به کربلا و مستطیع که شد به مکه. و همه هم منتظر امام زمانند. یعنى همه منتظریم و حق هم داریم. منتها هر کدام به صورتى. چون هیچ دولت مستعجلى به وفاى کوچکترین قول و عهد خود برنخاسته است؛ چون همه جا ظلم است و حق‌کشى و خفقان و تبعیض!

و به همین علت‌هاست که در پانزده شعبان چنان جشنى مى‌گیریم که نوروز از حسد دق کند. و با همین اعتقاد است که تمام آن ۹۰درصد اهالى غیور مملکت، دولت را عملهٔ ظلم مى‌دانند و غاصب حقِ #امام_زمان «اعلاحضرت ولى عصر عجل الله تعالى فرجه». پس حق دارند که مالیات نمى‌دهند و کلاه سر مأمور دولت مى‌گذارند و از سربازگیرى به هزار عنوان مى‌گریزند و جواب درست به هیچ آمارگیرى نمى‌دهند. و گرچه روزنامه‌ها پر است از تبریکات اهالى غیور «مزلقان چاى» به مأمور جدید‌الورود ادارهٔ سجل احوال، اما هیچ‌کدام از اهالى غیور همان آبادى، هرگز سازمانى به نام دولت نمى‌شناسد. جز ژاندارم را و جز ترانزیستور را. و هنوز در بوشهر و بندرعباس مَثَل رایج است که «زیر دیوار عجم نباید خوابید» و این عجم #دولت است؛ مأمورى است که از تهران مى‌آید [نقل شفاهی می‌کنم از #اسماعیل_رایین دوست عزیزم که اهل آن نواحی است]. یعنى نوکر دولت نباید شد و به مأمورش و به مؤسساتش اعتماد نباید کرد.

به همین علت‌هاست که تمام سازمان‌هاى مذهبى، از سقاخانهٔ زیرگذر و مسجد سرکوچه بگیر تا زیارتگاه بیرونِ آبادى، پوشیده است از تظاهرات گوناگونِ این عدمِ اعتماد به دولت و به کارش. و پُر است از علایم انتظار فرج مهدى موعود: اعلاحضرت ولى‌عصر. که به‌راستى دعا کنیم که عجل‌الله تعالى فرجه! در زبان مردم، در کتیبه بالاى دیوار، بر زبان واعظ، در نماز، در اذان و مناجات، در قصیده شعرا، در تظاهرات مفصل جشن #پانزده_شعبان، بالاى کارت دعوت عروسى‌ها، همه‌جا «در ظل توجهات ولى عصر» بسر مى‌بریم، اینها درست! آن‌وقت براى این مردم است که دولت با سازمان‌ها و مدارس خود، با سربازخانه‌ها و اداراتش، با زندان‌ها و بوق و کرناى رادیوش، مُبلغ «حکومت ملى» است و براى خود، ساز دیگرى دارد. از همین مردم به تو بمیرى من بمیرم، مالیات مى‌طلبد، به زور ازشان سرباز مى‌گیرد، همه‌جا رشوه‌خور مى‌پرورد، سفارتخانه‌هایش قرتى‌ترین سفارتخانه‌هاست، مُبلغ اعلاحضرتِ دیگرى است، و گوش فلک را از افتخارات هزاره هزاره افزایش‌یابنده‌اش ‍ کر کرده است و توپ و تفنگش را دائم به رخ مردم مى‌کشد.

آنوقت به علت همین تضاد، هر کودک دبستانى به محض اینکه سرود شاهنشاهى را به عنوان سرود ملى از بر کرد، نماز از یادش مى‌رود، و به محض اینکه پایش به کلاس ششم ابتدایی رسید، از مسجد می‌بُرد، و به محض اینکه سینما رفت، مذهب را به طاق نسیان مى‌نهد. و به همین علت است که ۹۰ درصد دبیرستان‌دیده‌هاى ما لامذهبند. لامذهب که نه؛ هرهرى مذهبند، در فضا معلقند. پایشان بر سر هیچ استقرارى نیست، هیچ یقینى، هیچ ایمانى. چون مى‌بینند که دولت با این‌همه اهن و تلپ و سازمان و بودجه و کمک‌هاى خارجى و توپ و تانک، قادر به حل کوچکترین مشکل اجتماعى که بیکارى دیپلمه‌ها باشد، نیست. و در عین حال مى‌بینند که یک اعتقاد کهن مذهبى چه ملجأ پناه‌دهنده‌اى است براى خیل درماندگان و بیچارگان و فقرا و در پانزده شعبان چه شادی‌ها مى‌کنند و چه خوشى مى‌گذرانند. این است که در مى‌مانند.

رادیو بیخ گوشش مدام افسون مى‌خواند و سینما به چشمش مى‌کشد عوالم از ما بهتران را، اما آن واقعیت دیگر هم هست؛ واقعیت محتواى ایمان مذهبى. و مگر چقدر مى‌شود فکر کرد؟ و خودخور بود؟ یا در صدد کشف حقیقت بود؟ و چرا او هم رها نکند و مثل دیگران نشود؟ و به رنگ جماعت در نیاید؟ پس ‍ برویم و همه هرهرى باشیم. نه مذهبمان پیدا، نه لامذهبى‌مان، نه زندگیمان، نه آینده‌مان. دم غنیمت است.

#جلال_آل_احمد
#غربزدگی #غرب_زدگی
(چاپ دوم، تهران: انتشارات رواق، ۱۳۵۶/۱۰/۴)
صفحات ۱۰۳ تا ۱۰۶.

این کتاب در سال ۱۳۴۱ (۱۶ سال پیش از پیروزی انقلاب) زیر چاپ توقیف شد!

@Ab_o_Atash

7 months, 3 weeks ago

✳️ ویتامین در اشعار حافظ

هنر بزرگ حافظ در همین است که سخنش بی آنکه در نظر اول به چشم بخورد، مملو از صنایع گوناگونِ لفظی و معنوی است؛ از همان‌ها که در کتب معانی و بیان و بدیع و عروض و قافیه آمده است، ولی نه بدان‌گونه که شاعران متصنّع و متکلّف ما می‌کنند، بل آنچنان که «پل والری» می‌گوید: این صنایع همچون ویتامین‌ها که در میوه نهفته باشند، در سخنش پنهان است و خواننده از آنها استفاده می‌کند، بی آنکه جز طعم و شهد و عطر میوه را بظاهر احساس کند.

#علی_شریعتی
#هنر
مجموعه آثار ۳۲
صفحه ۱۳۹.
به نقل از:
#سیدحسن_حسینی
#سکانس_کلمات
(چاپ دوم، تهران: نشر نی، ۱۳۹۶)
صفحه ۶۴.

@Ab_o_Atash

8 months ago

رایحه رهبری در مراسم عمامه‌گذاری

هنگامی که آیت‌الله شهید سیدمحمدباقرصدر، عمامه مشکی را بر سر طلبه جوان لبنانی [#سید_حسن_نصرالله] گذاشت به او گفت: تو شأن بسیار والایی داری و من در وجود تو رایحه رهبری و فرماندهی را استشمام می‌کنم و ان‌شاءالله از یاران امام مهدی «عجل‌الله فرجه» خواهی بود.

#سیدمحمدباقر_صدر
#السیرة_و_المسیرة_فی_حقائق_و_وثائق
#احمد_عبدالله_ابوزید_العاملی
#سیدمحمود_شاهرودی
مؤسسة العارف للمطبوعات
جلد ۳، صفحه ۴۲۰.

@Ab_o_Atash

8 months, 1 week ago

✳️ سرنوشت شمشیر ما!

مریز آبروی سرازیر ما را
به ما بازده نان و انجیر ما را

خدایا اگر دستبند تجمّل
نمی‌بست دست کمانگیر ما را

کسی تا قیامت نمی‌کرد پیدا
از آن گوشه کهکشان تیر ما را

ولی خسته بودیم و یاران همدل!
به نانی گرفتند شمشیر ما را

ولی خسته بودیم و می‌برد طوفان
تمام شکوه اساطیر ما را

#محمدکاظم_کاظمی

@Ab_o_Atash

8 months, 3 weeks ago

✳️ نامه جلال و دوستان در تقبیح ترور شاه!

یکی از به‌یادماندنی‌ترین خاطرات من از #جلال مربوط به دوره بعد از انشعاب [از حزب توده] است. چون وقتی ما از حزب جدا شدیم و کناره گرفتیم، رابطه ما همیشه با هم دوستانه و صمیمانه بود.

بعد از ۱۵بهمن که #شاه را ترور کردند، یک‌روز از منزل بیرون رفتم و #روزنامه_اطلاعات را خریدم. دیدم در صفحه اول مطلبی چاپ کرده‌اند به این مضمون که ما ترور شاه را تقبیح می‌کنیم و جای شکر دارد که ذات اقدس ملوکانه سلامت هستند. در پای این نوشته امضای افرادی چون [خلیل] ملکی، من [انور خامه‌ای]، دکتر عابدی، جلال، حسین ملک و دکتر اپریم دیده می‌شد. البته این نامه جعلی بود و از قول ما این مطالب را نوشته بودند. در حالی که ما آن‌موقع در مظان اتهام #حزب_توده هم قرار داشتیم و تهمت‌هایی به ما می‌زدند و می‌گفتند اینها با انگلیسی‌ها زدوبند دارند.

من خیلی عصبانی شدم و به منزل مرحوم ملکی رفتم. ایشان هم شخصیتی بودند که همه ما دوستشان داشتیم و به ایشان علاقه‌مند بودیم. وقتی رسیدم، دیدم که قبل از من دکتر عابدی و حسین ملک هم آمده‌اند؛ تا مرا دیدند گفتند این چه کاری است و چرا این‌طور شده؟ گفتم من آمده‌ام جریان را از شما بپرسم و ببینم چه کسی این کار را کرده است.

خلاصه ما در خانه مرحوم ملکی نشسته بودیم که جلال وارد شد و همین که در را باز کرد، همه ما را به فحش کشید و گفت: پدرسوخته‌ها! شما که می‌خواستید این کار را بکنید، به من می‌گفتید. چون خیلی احساساتی و عصبانی شده بود، ما صبر کردیم تا فحش‌هایش تمام شود و در همان حال فهمیدیم که کلک خورده‌ایم و برای اینکه ما را خراب کنند چنین کاری کرده و توطئه‌ای چیده‌اند.

ما دشمن دیگری غیر از حزب توده نداشتیم. بنابر این حدس زدیم که کار باید از جانب آنها باشد، ولی سؤال این بود که کدام گروه از حزب توده به این کار مبادرت کرده است؟ فردای آن‌روز من برای تحقیق و اطلاع از چندوچون کار به مؤسسه اطلاعات رفتم و گفتم این نامه که در روزنامه چاپ شده کار چه کسی است؟ پاسخ دادند که مسئول نامه‌های وارده آقای فرزانه است. مرحوم فرزانه آن‌موقع در گوشه‌ای از مؤسسه اطلاعات که درواقع تبعیدگاه بود کار می‌کرد. او هم اهل یزد بود و عربی را خوب می‌دانست و کارش ترجمه مطلب از مطبوعات عرب‌زبان بود. گفت ما این کار را کردیم چون می‌خواستیم به شما کمک کنیم؛ چون ممکن است شما را بگیرند، برای اینکه عده‌ای از روزنامه‌نگارها را بازداشت کرده‌اند.

گفتم: شما آبروی ما را برده‌اید. او نامه‌ای به من نشان داد و گفت: این هم نامه شما! دیدم یک نفر با قلم و جوهری متن را نوشته و زیر آن هم با چند رنگ جوهر مختلف، امضاهای ما را جعل کرده است. معلوم بود که امضاها همه جعلی است. مرحوم فرزانه گفت: من کاری نمی‌توانم بکنم.

روز بعد به منزل مرحوم ملکی رفتم و جریان را تعریف کردم. جلال و دیگران گفتند چه کنیم؟ گفتم: به هر ترتیب که شده نامه را تکذیب می‌کنیم و می‌گوییم که نامه متعلق به ما نیست. مرحوم جلال گفت: من فکر نمی‌کنم مسعودی حاضر به چاپ تکذیبیه شود و گفت چون مطمئنم روزنامه اطلاعات چاپ نخواهد کرد، ما باید خودمان چیزی را چاپ و در شهر پخش کنیم. گفتیم: تو این کار را بکن! البته زیاد هم موافق نبودیم و می‌گفتیم ما اصرار می‌کنیم شاید مسعودی حاضر به چاپ تکذیبیه شود.

جلال رفت و با آقای ساعتچی که مسئول و همه‌کاره چاپخانه بود قرار گذاشت و فرم متن را هم تهیه و آماده چاپ کرد. از این‌طرف هم مرحوم ملکی از طریق برادرخانمش آقای گنجه‌ای که نایب رئیس مجلس بود، با مسعودی ملاقات کرد و سفارش کرد که این مسئله برای اینها به‌وجود آمده و حیثیت و آبرویشان در گرو این کار است، شما این تکذیبیه را چاپ کنید. مسعودی گفته بود اگر ما این تکذیبیه را چاپ کنیم در واقع توهین به شاه است. من می‌توانم یک کار بکنم یک جمله اضافه کنم و بنویسم «ضمن اینکه مااین عمل سوء قصد را تقبیح می‌کنیم اما این نامه متعلق به ما نبوده و امضاها جعلی است.» این تکذیبیه را در همان صفحه اول روزنامه چاپ کردند.

#انور_خامه‌ای
مصاحبه اختصاصی با ویژه‌نامه #کیهان_فرهنگی درباره #جلال_آل‌احمد
(کیهان فرهنگی، سال هیجدهم، شماره ۱۸۰، مهرماه ۱۳۸۰)
صفحات ۱۶ تا ۲۱.

@Ab_o_Atash

9 months ago

✳️ تنگ شکسته

چشمم از زن برگشت به داخل مغازه. مهدی‌فر منتظر  زل زده بود به من. خیره نگاهم می‌کرد. گفت: «فرمایش!» قیمت کردم. این ظرف را، آن ظرف را. با حوصله جواب داد. یک چشمم به ظروف بود و یک چشمم به او که هنوز نمی‌دانست پدر شهید شده. در مقابل، مهدی‌فر پلک نمی‌زد. مادر  و دختر جوانش در حال بیرون رفتن از مغازه با تشکر خداحافظی کردند. مغازه خلوت شده بود. خم شدم و تنگ سفالی را به دست گرفتم. گفتم: «هادی آقا! حال شما چطور است؟ حیف شد تُنگ» گفت: «اینجا نمی‌شکست، تو خانه مردم می‌شکست. بهتر که شکست» گفتم: «آقای مهدی‌فر! چه شعر قشنگی را تابلو کرده‌اید: کو کوزه‌گر و کوزه‌خر و کوزه‌فروش؟» گفت: «من مشتری که از در داخل می‌آید می‌شناسم؛ از کجا آمدی؟»
تنگ شکسته را دادم دستش. روبه‌رویم مرد میانسالی بود که صدایش به‌وضوح می‌لرزید. گفتم: «به قول خودت مشتری نیستم. جنس هم نمی‌خواهم. آمدم بگویم پسر
شما شهید شده است؛ ابوالقاسمتان. خداحافظ شما!»

برگشتم به طرف در. از میان راهروی تنگ ظرف‌های شکستنی خودم را بیرون کشیدم. زیر لب گفتم: «پیمانه‌اش پر شده بود. کاسه عمرش آنجا نمی‌شکست یک جای دیگر از دست اجل می‌افتاد روی زمین!» یک لحظه برگشتم. مهدی‌فر همانجا وسط مغازه نشسته بود. هیچ نمی‌گفت. رنگش پریده بود. یکی‌دوتا از مغازه‌های همسایه گرم صحبت بودند. یکیشان از سیگار وینستون سه‌خط کام می‌گرفت. زدم روی شانه‌اش گفتم: «حاجی! یک سر به این آقای مهدی‌فر بزن؛ توی عالم همسایگی الآن بیشتر از هر وقت دیگر به شما احتیاج دارد!»

#روح‌الله_شریفی
#روزهای_پیام‌بری
روایتی از زندگی غلامحسن حدادزادگان پیام‌رسان و راننده پیکر شهدا
انتشارات سوره مهر
صفحات ۸۶ و ۸۷.

@Ab_o_Atash

9 months ago

✳️ پنج نصیحت پیغمبر«ص»

يا اباذر! إغْتَنِم خَمساً قَبلَ خَمس؛ شَبابَكَ قَبلَ هرَمِكَ، وَ صِحَّتَكَ قَبلَ سُقْمِكَ، وَ غِناكَ قَبلَ فَقْرِكَ، وَ فَراغَكَ قَبلَ شُغْلِكَ، وَ حَياتَكَ قَبلَ مَوْتِكَ.

ای ابوذر!
پنج چیز را پیش از آنکه پنج چیز به تو روی آورد، غنیمت دان:
۱- جوانی را پیش از پیری،
۲- تندرستی را پیش از بیماری،
۳- توانگری را پیش از نیازمندی،
۴- فراغت بال خود را پیش از گرفتاری،
و
۵- زندگی‌ات را پیش از مرگ.

#رسول_اعظم «ص»
#ای_ابوذر
پندهای گرانمایه پیامبر اکرم«ص» به #ابوذر_غِفارى
#ابوطالب_تجلیل_تبریزی
(چاپ دوم، تهران: انتشارات پیام آزادی، ۱۳۶۴)
صفحه ۱۲.

@Ab_o_Atash

11 months, 2 weeks ago

✳️ نیایش مشهـور دکتر شریعتی

خدایا!
به علمای ما مسئولیت
و به عوام ما علم
و به مؤمنان ما روشنایی
و به روشنفکران ما ایمان
و به متعصبین ما فهم
و به فهمیدگان ما تعصب
و به زنان ما شعور
و به مردان ما شرف
و به پیران ما آگاهی
و به جوانان ما اصالت
و به اساتید ما عقیده
و به دانشجویان ما نیز عقیده
و به خفتگان ما بیداری
و به دینداران ما دین
و به نویسندگان ما تعهد
و به هنرمندان ما درد
و به شاعران ما شعور
و به محققان ما هدف
و به نومیدان ما امید
و به ضعیفان ما نیرو
و به محافظه‌کاران ما گستاخی
و به نشستگان ما قیام
و به راکدان ما تکان
و به مردگان ما حیات
و به کوران ما نگاه
و به خاموشان ما فریاد
و به مسلمانان ما قرآن
و به شیعیان ما علی
و به فرقه‌های ما وحدت
و به حسودان ما شفا
و به خودبینان ما انصاف
و به فحاشان ما ادب
و به مجاهدان ما صبر
و به مردم ما خودآگاهی
و به همهٔ ملت ما همت، تصمیم و استعداد فداکاری و شایستگی نجات و عزت
ببخش!

#علی_شریعتی
#نیایش
مجموعه آثار شماره ۵.

@Ab_o_Atash

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 6 months, 1 week ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 8 months, 3 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 4 months, 3 weeks ago