تو چهارباغ اصفهان دیگه نمیشه دنبال صفا و خوش گذرونی بود
پر شده از یه مشت بچه سال و سیگاری...

کاش یه روز بفهمی
ته قلبم بهت اندازه یه دنیا اهمیت میدادم
اما شعور ابرازش رو نداشتم:)

انگار خدا یه بیلبورد زده وسط جاده زندگیم که روش نوشته
به معجزه ایمان بیار
این یه خواهش نیست...
یه لطفه

بسوزد پدر دوست داشتن که جگرمان را سوزاند

سلام رفقا
یه سری ها جوین شدن
اگه چنل دارید و من جوین نیستم حتما ناشناس بفرستید?

که درد درمان نمی‌شود گویا
جایگزین می‌شود...

دل های ما که به هم نزدیک باشند
دیگر چه فرقی می‌کند
که کجای این جهان باشیم
دور باش اما نزدیک
من از نزدیک بودن های دور می ترسم!

#احمد_شاملو

مدتی است که فیلم‌ها را نمی‌توانم در یک مرحله تماشا کنم.نصفه می‌مانند یا در چند نوبت میبینم.کتاب‌ها نصفه می‌مانند و پرسه‌ها هم زود خسته‌ می‌کنند،بر‌می‌گردم.انگار رفته‌رفته آدم نفس کم می‌آورد.یک چیزی در وجود ما از کار افتاده.یا شاید خسته است و دقیقاً معلوم نیست چیست.