کی میگه آدم به مشکلات عادت میکنه؟ من بعد از ۱/۵ سال کار کردن توی روستا هنوز از گیج بازی های پیرزن پیرمردا کلافه میشم و میخوام سرمو بزنم به دیوار. واقعا برام عادی نمیشه و هرروز انگار دفعه اوله. یکی میاد کد رهگیری ای که بهش میدم تا داروخونه مرکز گم میکنه. یکی میاد کارت پولشو نیورده یا رمز نداره. یکی میاد کل داروهاشو میریزه رو میز وقتی همه رو توی سیستم های کند بیمه ثبت کردم میگه نه هنوز قرصامو دارم میخواستم بگم فلانجام درد میکنه. یکی میاد تو اتاق سرفهههه میکنه ماسک نمیزنه. یکی دیگه کل شکایت های مربوط و غیرمربوط رو تعریف میکنه از آخر میگه سه تا کد ارجاع بده. حالا من برای بار هزارم میگم فقط یکی کد ارجاع به متخصص توی روز میتونم بدم باز میگه حالا یه کاریش بکن پول ندارمو فلان. اون یکی میخواد کد ارجاع بگیره میگه تاریخ نزن معلوم نیست کی برم میگم تاریخش دست من نیس توی سیستم میخوره و تا آخر ماه اعتبار داره و میگه حالا تو تاریخ نزن😭 اون یکی میاد کد ملی شو نمیاره یکی دیگه میاد با کد ملی خودش برای زنش و بچه شم دارو میخواد. بخدا دیوونه شدم دیگه بچه‌ها.

قسمت اول برنامه جدید سروش صحت رو دیدم. شاید برای بعضی‌ها برنامه‌های گفت‌وگو محور حوصله سربر باشن ولی من خیلی لذت میبرم از این برنامه‌ها. خیلی خیلی لذت بردم. واقعا زندگی به من کنسرت قربانی رو بدهکاره تو این سن.

حالا دیروز توی اون در به در دنبال متخصص گشتن، همش نگران بودم نکنه دکتری واسه امروز وقت نده یا نباشن که پسره گفت نه دوشنبه ها همه متخصص ها هستن همیشه. اول رفتیم یه جا دیدیم مطب بسته‌س روی در نوشته دوشنبه ها صبح و عصر و پنجشنبه ها عصر تعطیله. یه نگاه به پسره کردم گفتم گفتی دوشنبه ها همه هستن آره؟ 🤣 رفتیم یه دکتر دیگه توی اون خیابونی که همه دکترا هستن به زحمت جای پارک پیدا کردیم و تیک تیک هم میلرزیدیم از بس سرد بود. رفتیم دیدیم کرکره ها پایین و نوشته روزهای کاری: شنبه یکشنبه سه شنبه چهارشنبه و حتی پنجشنبه صبح 🤣🤣🤣🤣🤣🤣 پسر گفت امروز یه خبری توی این شهر هست🤣 بعد داشتیم میرفتیم پیش این دکتر آخریه از یه کوچه ای داشتیم میرفتیم که دیدیم همه دارن برعکس میان و بوق میزنن به ما. یه آقای مغازه داری بهمون گفت نیاین این کوچه از امروز یه طرفه شده😐🤣 جدی این شهر داشت با ما شوخی میکرد دیروز.
بعد رفتیم مطب این دکتره دم آسانسور وایسادیم که بریم طبقه ۵، یه خانومی اومد که با آسانسور بره طبقه اول. گفت در باز باشه من برم ببینم همینجاس اونجا که میخوام برم یا نه😐گفتیم ما میریم بالا آسانسورم میزنیم بیاد پایین برای شما. موقعی که کارمون تموم شد میخواستیم از مطب بریم باز تو آسانسور بود 😐🤣 طبقه اول وایساده بود برای یه طبقه با آسانسور بره😭 حالا آسانسوره هم شلوغ. خلاصه از دو طرف ترتیب مارو داد این حاج خانومه.

باز شکایت امروز مریضه معرکه بود. میگه بیضه هام عفونیه زده به دندونم و گوشم و سرم درد میکنه. کل بدنم چرک کرده. یه چیزی بده چرک بدنمو بکشه.

یاد مامانم افتادم که ۲۸ ساله بچه‌شم هربار عدس پلو با کشمش درست میکنه میبینه من نمیخورم، دفعه بعد باز درست میکنه میگه عه مگه دوس نداشتی؟

از حس های خوب دیروزم این بود که من چون اصلا کله پاچه نمیخورم و هر جمعه در میون این پسره میگه بیا صبح زود بریم کله پزی و من نمیرم، پسر گفت میرم اصلا به بابام میگم کله پاچه بخوریم امروزِ جمعه رو. منم داشتم میگفتم نه توروخدا و بوش حالمو بد میکنه که باباش گفت چی شده؟ پسر گفت کله پاچه درست کنیم امروز. باباش به من نگاه کردو گفت نه درست نمیکنیم شکوفه دوس نداره🤭
بعد فقط 😝 بودم با پسره.

به پسره گفتم میخوام فلان دوره که چندماه پیش گرفتم و ندیدم رو شروع کنم به دیدن. گفت نه بذار اول همه ی دوره های مشابه توی تمام اینترنت رو بگردی پیدا کنی بخری بعد همه ی کتاب هاشم بخری بعد بری یه دفتر جدید بخری چون توی اون ده تا دفتر نویی که داری نمیشه نوشت بلخره؛ بعد شروع کن به دوره رو دیدن.
خیلی بی تربیته ایشون.

دیروز برای اولین بار اومدیم آووکادو بخوریم. من با یه ذوقی یه تیکه ازش کندم و به این فکر میکردم خداروشکر آووکادو نخورده از دنیا نمیرم، که یه مزه ی گهی توی دهنم درست شد🤢 یه چیزی مثل مزه تخم مرغ گندیده. انقدر بد بود که نتونستم قورتش بدم حتی. پس این بلاگرا چطوری روزشونو با آووکادو و تخم مرغ شروع میکنن و یجوری مزه مزه میکنن انگار خیلی خوشمزه‌س؟

بعد حالا وقتی مرکز شلوغه خرابی سایت بیمه و هی ده بار بزنی تا بیاد+ سنگین بودن گوش پیرمرد پیرزنا که تو یه چیزی رو صدبار میگی اون باز میپرسه «ها؟؟» + هیچ ایده ای از بیماری و داروها که میخورن ندارن و تو یه چیزی میپرسی اون یه چیزدیگه جواب میده+ تماس خانوم فلانی که یه عکس رادیوگرافی برام بنویس ؛ اینا رو اضافه کنین. روز هنوز شروع نشده انرژیم تموم شد.

آخه اگه میخوابیدم زیر پتوی گرمم باید با استرس هر یه ربع گوشیمو نگاه میکردم که ببینم از اداره زنگ نزنن و بعدم مامانم هی میره میاد میگه بلند شو و آخرش نه خوب میخوابم نه سر کار میام و روزم تا آخر شب گند میخوره توش.