?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 8 months, 4 weeks ago
کارزار رفع حصر و نافرمانی مدنی
با دوستی صحبت می کردیم. گفتم، کارزار رفع حصر آقای "قمیشی" و همراهانش برای ۲۵ بهمن، از مصادیق نافرمانی مدنی نیست.
پرسیدند چرا؟
گفتم "نافرمانی مدنی"، مفهومی است که با قیود و شروطی تعریف می گردد. یکی از ویژگی های اجماعی آن، حرکتی علیه قانون بودن است. کسی نافرمانی مدنی می کند، اصلی از قانون را آگاهانه نادیده می گیرد و حاضر است هزینه اش را هم بپردازد.
با این وصف، برگزاری اجتماعی علیه حصر مثل میرحسین و رهنورد، آیا حرکتی ضد قانونی است؟ پاسخم منفی است. چرا؟
چون:
۲.برگزاری اجتماعات اعتراضی هم بنا به اصل ۲۷ قانون اساسی، حتی نیاز به مجوز ندارد. استثنای این اصل آن است که حرکت مخل مبانی اسلام روا نیست. اما درخواست رفع حصر، چون مطالبه عادلانه ای دارد، نه تنها مخل اسلام نیست، بلکه به نص قرانی (سوره حدید: آیه ۲۵) تلاش برای اعاده قسط و عدل هدف ارسال رسل و انزال کتب بوده است.
با این وصف اقدام برای رفع حصر، یک حرکت شرعی و قانونی است، نه نافرمانی مدنی و قانون شکنی!
۱۸ بهمن ۱۴۰۳
حال آنکه اگر از کسانی که منادی نافرمانی مدنی اند (مثل جناب اکبرزاده) بپرسید: درباره چه موضوع، در چه زمان و مکان و... باید اعتراض کنیم، پاسخی ندارند؟ چون اصلا ایده عملیاتی ندارند؟ اگر از آنان بپرسید: به نظر شما چه تعداد به ندای شما پاسخ مثبت می دهند؟ آیا تعداد قابل کثیر و قابل توجهی هستند که دولت امکان سرکوب نداشته باشد؟ پاسخی ندارند! این کلی گویی ها حتی اگر از سوی کسانی ناآگاهانه عمل شود، هم جز ایجاد هزینه چیزی در پی دارد. (در کشور ما اعتراض قانونی مجازات دارد؛ چه رسد نافرمانی مدنی، که خلاف قانون است.) حال آنکه در یک نگاه دقیق نه تنها باید مرز قانون شکنی مجرمانه با نافرمانی مدنی توضیح داده شود، بلکه یک ایده مشخصی، به صورت انضمامی طرح گردد.
5.گفته شد که اگر کسی مدعی تجویز نافرمانی مدنی برای تغییر وضعیت (و نه براندازی) است، برای اثبات مدعایش خوب است در کنار نافرمانی مدنی، نسخه های متفاوت اصلاحی سبک تر و میسورتر را نیز داشته باشد. کمترین کارکرد این ایده آن است که اگر روزی سروکارش به قضا و نیروهای امنیتی افتاد، می گوید من راههای مختلف موجه تر را نیز همزمان می پیمایم و حتی از کارهای مثبت کارگزاران اگر واقعا برجسته و تاثیرگذار باشد، تقدیر هم کرده و حمایت داشتم.
6.برجسته سازی فقط نقاط ضعف و تنها اعتراض در برابر آن و بی توجهی به اقدامات مثبت نه پشتوانه عقلی دارد و نه نقلی. (کسی که از منظر دینی چنین مدعایی دارد، خوب است به کتاب و یا سنتی ارجاع دهد!) اما حمایت از کار مثبت (عامل آن هر کسی باشد)، هم با فرهنگ ایرانی و اسلامی سازگار است: زیرا مردمی قدرشناس و نجیب داریم، نه لجباز و کاملا بی منطق. (فرهنگ شکر گذاری و یا عادلانه عمل کردن و....) و نیز معقول است، چون تقویت کار مثبت نیکوکاران، سبب گسترش نیکوکاری می گردد و راه رسیدن به وضع مطلوب را هموار می سازد.
محمد منصورنژاد
17 بهمن 1403
شيوه اصلاح طلبی از دو شیوه دیگر ( محافظه کاری و انقلاب) دشوارتر است، چون نگاه سیاه وسفید به امور ندارد و مجبور است هر پدیده را از زوایای مختلف بکاود و پیوسته تکنیک عوض کند. به عبارت دیگر در این نگاه، حقیقت غایتی خام و سهل الوصول نیست و بلکه پیچیده و لایه به لایه است و نباید بدان صفر و صد نگریست. گزینه های میانی فراوان و راههای متنوع دیگر در پیش است. به همین دلیل به راه حل نافرمانی مدنی به عنوان تنها مفر نمی رسیم و همواره با راههای مختلف مواجهیم.
کسی که می گوید راههای دیگر اصلا جواب نمی دهد، بدنبال جواب مطلق و نسخه کامل است که در عمل در سیاست و امور اجتماعی چنین متاعی وجود ندارد! (جدای از اینکه حتی از ایران امروز مثالهای نقض فراوان بر این مدعا می توان آورداست.)
پنجم:
نکته مهم دیگر بررسی دلایل و علل به نتیجه نرسیدن دعوت به نافرمانی در ایران از سوی کنشگران سیاسی و آسیب شناسی آن است که سالها از سوی جریان های مختلف مطرح می گردد. اجمالا می توان گفت: دعوت به نافرمانی مدنی در جوامع غیردموکراتیک، بسیار پر هزینه است (خلاف جوامع دمکراتیک مورد نظر راولز، که سیستم مقید به قانون است.). از این رو نیاز به توجه به شرایط زیر دارد:
1.امکان سنجی از تجویز مصداقی از نافرمانی مدنی، که آیا جواب می دهد یا خیر؟ با مطالعه جوانب آن در صورت نتیجه بخش بودن، آنگاه تجویز گردد. اگر این شرط رعایت گردد، آنگاه در یک نسخه کلی گفته نمی شود نافرمانی مدنی (چنانکه مثل جناب اکبرنژادها گویند)! بلکه گفته می شود نافرمانی مدنی، در قالب پروژه خاص، در زمان و مکان معین، و برای آن در صورت نتیجه دادن و ندادن هم برنامه های دیگر پیش بینی می گردد.
بدون امکان سنجی،صرف تجویز نافرمانی مدنی یا عملیاتی نمی شود: مثلا توصیه به اینکه سپرده ها را از بانک بکشید! و یا اگر بشود هم بسیار پُرهزینه است؛ چنانکه سیستم آنان را به بهانه های مختلف (از جمله مثلا انجام انقلاب مخملی!، به تعبیر حاج آقا اکبرنژاد که در سال 1397 برای اصلاح طلبان بکار می برد!) مورد تعقیب و تنبیه قرار می دهد. پس نافرمانی مدنی به عنوان تنها راه حل در ایران، تجویزی ناپخته و غیرتخصصی است! با خطر ریسک بالابوده و از قضا سرکنجبین صفرا فزود؛ علتش نیز آن است که از سوی کسانی توصیه می گردد که اهلش نیستند و تخصص لازم را ندارند.
در نگاه اثباتی می توان گفت: معقول آن است که گام سبک تر برای اول کار پیشنهاد شود تا ظرفیت سنجی شود: مثلا اقدامی در فضای مجازی (همه در فلان ساعت تصویر پروفایل را فلان سوژه اعتراضی کنند و ....). سپس میزان همراهی و همراهان و شیوه عکس العمل، توسط کارشناسان علوم اجتماعی و ارتباطات بررسی شده و بر اساس آن برای گام بعدی برنامه داشت.
2.لازم است نافرمانی مدنی مورد نظر اصلاح جویان، مرزش با نافرمانی مدنی مطلوب براندازان روشن باشد. چون دو هدف متضادند. یکی از نشانه ها و تمایزها می تواند آن باشد که در کنار نافرمانی، دست به اقدامات اصلاحی نیز زدیم و می زنیم. چون نمی خواهیم به هر شکل به سیستم آسیب بزنیم. در این صورت نافرمانی مدنی ذیل اصلاح طلبی قرار می گیرد.
حتی می توان گفت داشتن چند سناریوی مبارزاتی (به جای فقط تکینک نافرمانی مدنی) امتیاز است تا یک سبک کنشگری، زیرا توصیه ای حرفه ای تر و موثر تر است.
3.یکی از دلایل عدم استقبال از توصیه به نافرمانی مدنی در ایران آن است که مطرح کنندگان نافرمانی مدنی خود جریان های متفاوت و بلکه متعارضند و در نتیجه پراکنده گویی می کنند و فرهنگ شفاهی دارند و.... به همین جهت، اگر کسی غایت براندازانه دارد، نافرمانی مورد نظر تغییرطلبان را نمی پسندد و اگر کسی براندازی را غلط می داند، نسخه مورد نظر براندازان در مورد نافرمانی مدنی را استقبال نمی کند. در اینجا به نظر می رسد که ابتدا مدعیان راهبری جامعه، لازم است با هم نزدیک شده و به صورت منسجم تر و متفق تر عمل کنند. ناپختگی های کنشگری کنونی، مقایسه شود با مبارزانی که پیش از انقلاب در قالب یک سازمان که مثلا به اینجا می رسیدند که : «جنگ مسلحانه؛ هم استرتژی و هم تاکتیک» و این ایده در قالب جزوه ای مدون (به قلم «مسعود احمدزاده» از بنیانگذران چریک های فدایی خلق) در اختیار دیگران بود و الان هم جدای از صحت و سقم و درست و نادرست بودنش، از اسناد تاریخی مبارزات پیش از انقلاب 57 است.
4.کلی گویی و ناپخته عمل نمودن باید جایش را به نسخه های مشخص با زمان، مکان، مصداق مشخصی بدهد که حتی جوانب به ثمر رسیدن و یا نرسیدنش نیز دقیقا بررسی شده و به صورت آزمایشی (پایلوت) در موردی و جایی عملیاتی شود و بر اساس آن و با توجه به بازخورد بدست آمده، نسخه های دیگر تجویز گردد.
5.گفته شد که مهمترین رقیب اقتصادی آمریکا، چین است. سیاست خارجی چین بسیار درس آموز است! مگر این کشور درصدد تنش آفرینی با غرب است؟ «بن سلمان» در همسایگی ما نیز در سالهای اخیر نشان داد که می توان با همه دنیا بر اساس منافع ملی مصالحه داشت و کشور را ساخت. اگر دکتر «پزشکیان» رئیس جمهور نبود که اصلا طرح چنین ایده هایی برای مقامات لغو بود! اما اکنون امید داریم که نیم نگاهی به این دلسوزی ها هم شود و به نجات ایران اندیشید.
محمد منصورنژاد
2 آذر 1403
ایران و تهدیدات نگران کننده تازه
در یکسال اخیر و نبرد شامات در خاورمیانه، اندک اندک پای ایران به جنگ منطقه ای باز شده است و اوضاع با رای آوردن «ترامپ» و رای دیروز «شورای حکام»، وفق مراد جمهوری اسلامی پیش نمی رود و افق روشنی هم در پیش نیست. در باب سیاست خارجی کشور با نگاهی به تاریخ ایران، چند نکته می توان گفت:
الف)در طول تاریخ چند هزار ساله ایران دولت های حاکم دست کم سه گونه موضع در مواجهه با دیگران داشتند و سه نتیجه گوناگون هم گرفتند:
1.تهاجمی: مصادیق آن در زمان هخامنشیان، اشکانیان، ساسانیان و در عهد پس از اسلام مثلا در دوره نادرشاه افشار دیده شد؛
2.موضع دفاعی: مصادیق آن مثلا در زمان حمله اسکندر، حمله اعراب به ایران، و در پس از اسلام، دفاع در مقابل حمله مغول و در تاریخ معاصر، در اشغال شمال غربی کشور توسط روسیه، این عکس العمل انفعالی را می توان گزارش نمود.
3.بیطرفی: در دو جنگ جهانی ایران اعلام موضع بیطرفی کرد و اما توسط بیگانگان اشغال شد و صدها مصیبت در پی آورد. چرا؟ چون ایران از جهت «ژئواستراتژیک» در منطقه ای قرار دارد، که لاجرم در اتفاقات جهانی به نحوی طرف دعواست!
در پس از انقلاب اسلامی، شعار صدور انقلاب و حمایت از جریان های مقاومت و ... حکایت از آن داشت که ایران سیاست تهاجمی در قبال دیگران دارد. اما نکته مهم و پرسش اساسی آن است که ایا این سیاست سنجیده و متناسب با توانایی خود و رقباست؟
ب)مهاجمان به ایران در طول تاریخ را می توان به دو دسته کلی تقسیم نمود:
1.آنانی که داعیه فرهنگی و تمدنی داشتند (مثل اسکندر، مسلمانان و دول غربی در تاریخ معاصر)
2.آنانی که داعیه فرهنگی نداشتند (مغولان، تیموریان و....)
با این وصف، در «تاریخ معاصر» (و البته اندکی پیش از آن)، ایران خواه ناخواه با رقیبی بسیار جدی که خالق فرهنگ تازه و تمدن نوین است، قرار دارد. به عبارت دیگر گرچه سابقه تهاجم و تدافع در این سامان فراوان وجود دارد، اما این بار رقیب (از جهت تکنولژیک و از نظر فرهنگی) از همیشه نیرومندتر و مجهزتر است.
به همین جهت در مواجهه، اگر سنجیده عمل نشود، داده های مناسب در اختیار نباشد، دچار غرور کاذب شده، توازن قوا و مناسبات قدرت را درست محاسبه نکنیم، ممکن است به جهت سوء تدبیر، بدترین ضربه تاریخی به ایران وارد آید. شاهد کنش نسنجیده، جنگ های عصر «فتحعلیشاه» با روس است که سبب جداشدن بخش قابل توجهی از خاک ایران عزیز شد.
ج)ممکن است به جهت تحلیل های غلط، گفته شود که در یک نگاه سیستمی و کلان، غرب (و به صورت مشخص تر آمریکا) در حال فروپاشی است و در کنارش شرق، در حال سربرآوردن است و .... در اینجا نیز چند نکته می توان گفت:
1.بلاشک آمریکا از وضعیت ابرقدرت بلا منازع در چند دهه اخیر، خارج شده و دست کم رقیب اقتصادی چون چین دارد و ... اما این نکته موید این مدعا نیست، که شرق یکدست و توانایی به این زودی ها بر می خیزد و تمدن غرب افول می کند و... دست کم بدان دلیل که اگر اندیشه فلسفی مربوط به نظام های دموکراتیک که دستاورد غرب است، را کنار بگذاریم در سطح جهانی، چه بدیلی در اختیار داریم؟ کدام فلسفه سیاسی در شرق تولید شده است که رقیب لیبرال دموکراسی (یا سوسیال دموکراسی) باشد؟
2.ایران اگر قصد ورود به مناسبات منطقه ای و جهانی را دارد، آیا نباید ابتدا خودش را نیرومند سازد و در ابعاد گوناگون مدلی از حکومت نسبتا موفق اسلامی عرضه کند؟ آیا در این سامان در این چهار دهه اخیر به مدل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ... رسیدیم که آن را در عمل به صورت موفق آزموده و دیگران را هم بدان بخوانیم؟ اگر قرار است قدرتمند باشیم، مگر قدرت فقط در نظامیگیری خلاصه می گردد؟ جدای از اینکه در همین بُعد هم حتی رقبای منطقه ای قویتر از خود دارد! دست کم خوب است به نتیجه «سند چشم انداز 20 ساله» که زمان آن حدودا به انتها رسیده مراجعه کنیم و دستاوردها را ببینیم!
3.به نظر می رسد به جای آرمان طلبی های بی وجه، برای شناخت وزن دقیق خود، ابتدا در شناخت دیگران به صورت آکادمیک اقدام جدی تر کنیم (نه مراکز غرب شناسی سراسر ایدئولژیک) و سپس مراکز خودشناسی را فعال کنیم (ایران قدیم و جدید) و ظرفیت های فرهنگی و تمدنی خویش در قیاس با رقبا را به صورت واقعگرایانه بسنجیم. به جای هزینه های گزاف برای این و آن و رجز خوانی های مساله آفرین، به همبستگی با کشورهای دیگر و به ویژه همسایگان بیندیشیم. چرا از ظرفیت های شگرف فرهنگی (هم ایران فرهنگی و هم اسلامی) استفاده نکنیم؟
4.در نهایت درس تاریخی بگیریم که در این اوضاع نابسامان داخلی (از داستان بحران جانشینی تا کسری بودجه ها و...) به تشنجات دامن نزنیم و تشخیص درست بدهیم که آیا با وضع نارضایتی بالایی که از سوی اغلب مردم دیده می شود، آیا در شرایط کنونی توان تشدید بحران و مدیریت تنش با بیگانگان را داریم؟ و آنگاه برای نهادهای بین المللی (از شورای حکام تا....) رجز بخوانیم.
??
اخبار آزار دهنده ناصلح و پادصلح: خودکشی و قتل
این روزها اخبار قتل و خودکشی (به ویژه کیانوش) در راس اخبار است. قتل های باصطلاح ناموسی و خانوادگی، تا کشتار انتقامی و در نهایت پایان دادن داوطلبانه به زندگی خویش به صورت فجیعانه. در باب این این رخدادهای رنج آور به صورت گذرا از جمله می توان گفت:
ریشه برخی از خشونت ها (از جمله علیه خود)، به دوران جدید باز می گردد که بشر فکر می کند حق هر کاری را دارد، زیرا صاحب حقوقی است. بی جهت نیست پدیده خودکشی در قرون اخیر شایع گشته و متاسفانه در روزگار ما در سطح جهانی مساله است. به همین دلیل، برخی دولت های شرقی و غربی "وزارت تنهایی" تاسیس کردند!
از جهت فلسفی، این سخن برخی فیلسوفان عصر مدرن که زندگی کردن دلیل می خواهد و اصلا چرا نباید خودکشی کرد؟ در دامن زدن به این شرایط نامناسب، بی تاثیر نیست. فلاسفه کلاسیک و حکمای پیشین در شرق و غرب تمام تلاششان آن بود تا رنج بشر را با ارایه تفسیری موجه از مشکلات زندگی و ناکامی ها و معنا بخشیدن به زندگی، برای خو و دیگران قابل تحمل نمایند، تا همگان با خود و دیگران در صلح باشند.
۳.در عصر ارتباطات و با بالا رفتن سطح تحصیلات و آگاهی، آدمیان نسبت به خود و اطراف مطلع تر شده و در نتیجه حساس تر گردیدند. برای همین زودرنجی ها اهالی اندیشه و صاحبان بیان و بنان (به ویژه کارشناسان رشته های مرتبط؛ فیلسوفان، روانشناسان، جامعا شناسان و....) باید بیش از سابقین بیندیشند و در جهت تقلیل مرارت، تلاش روز افزون کنند. بررسی علل و دلایل این ناصلح ها و پادصلح ها، جزو رسالت دانشگاهیان است.
۵.رسانه ها در فرهنگ سازی زندگی های مطلوب کم کاری می کنند؛ دست کم بدان دلیل که برای جذب مخاطب، پیوسته سیاه نمایی نموده و به اخبار تلخ، دامن می زنند. خبرهای خوب بزرگ را دست کم گرفته و خبرهای کوچک زشت را در حد وسیع اطلاع رسانی می کنند و... از این رو در تولید و بسط تصورات غلط، بی نقش نیستند.
خانواده ها کم کاری می کنند؛ چون فکر می کنند با دست کم گرفتن و بی توجهی نسبت به نارضایتی ها و خستگی های روحی و روانی فرزندان، مشکلات حل می گردد. خانواده امروز لازم است در این باب اموزش های ویژه ببینند.
تک تک افراد هم در این زمینه مسئولیت دارند؛ زیرا لازم است در شرایط نامساعد فکری، با کارشناسان در تماس بوده و برای هدفدار کردن زندگی و معنا بخشیدن بدان به عنوان مهمترین اولویت، تلاش کنند.
۲۴ آبان ۱۴۰۳
محمد منصورنژاد
??
ملاحظاتی فرامحتوایی بر یک مناظره؛ دکتر سروش و فقه
۲.ناگفته پیداست که هر چه ارباب معرفت با کلام مبتنی بر منطق، آن هم چهره به چهره گفتگو کنند (مثل همین سنخ مناظره ها) منشا برکاتی است؛ چون در میان بزرگان ما گفتگوهای جدی با رعایت اخلاقیات، خیلی رایج نیست و مخالفان اندیشه بیشتر با ابزار کلام و سخن، به جدل و تخریب هم می پردازند، و بسیاری از مکاتبات و مواضع، متاسفانه غیرمنطقی و خشونت زاست.
۴.جناب دکتر سروش در چند دهه اخیر معمولا به سوژه ای دست می زدند که فضای فکر دینی در ایران را می لرزاند و انصافا تاثیرات بالایی بر طرح اندیشه های نو دینی در ایران امروز داشته و دارد. اما این بار به سراغ موضوعی که مساله نیست رفته و به عنوان پرچمدار روشنفکری دینی در زمانه ما، تلاش دارد مساله نما و نامساله ای را به مساله تبدیل کند، حال آنکه به دلایلی چنین چیزی شدنی نیست. بازخوردهای بسیار محدود این مناظره، موید مدعای نگارنده است.
۵.نمی دانم در میان جامعه ما چه کسی طالب توسعه فقه است که ایشان به عنوان محیی و مصلح، قرار است این آب را به جوی بازگرداند. در جامعه ایرانی، حنای فقه و فقاهت و روحانیت (متولیان فقه)،اندک اندک رنگ می بازد، به حدی که برخی ائمه جمعه در رسانه رسمی، از خلوت بودن مساجد سخن گفته و یا گلایه دارند چرا در مجالس ختم، به جای روحانی و... از اصحاب موسیقی استفاده می شود. فروعات دینی مثل نماز و روزه و خمس و... که موضوعات اصلی فقه اند، روز به روز نحیفتر می گردد و...
حتی روحانیت سنتی (کسانی در قم و نجف، به مثل آیه الله سیستانی می اندیشند) نیز بسط فقه در ایران امروز را نمی پسندند و شاکی اند.
اضافه شود که حتی کسانی که از ولایت مطلقه فقیه دفاع می کنند، یکی از کارکردهای ولایت مطلقه، محدود کردن دامنه احکام فرعیه شرعیه، مطرح شده بود و فقه مصطلح، در سطح نظام نیز در حاشیه ماند و فعلا در سیستم بر مبانی دیگری ( از مصلحت تا سلیقه!)، حکم صادر شده و قانون نوشته می شود.
جریان های سکولاری (که در ایران امروز به شدت در حال گسترشند)، با اجتماعی و سیاسی بودن فقه، مخالف اند و کسانی که در گفتمان عرفانی تنفس می کردند نیز پوسته دین (که فقها بدان می پردازند)، را معمولا و در طول تاریخ جدی نمی گرفتند و...
خلاصه آنکه "دلیلی" برای طرح بحث از قابلیت های فقه (که مثلا در دهه هفتاد، بحث روزی بود) در شرایط کنونی از سوی دکتر سروش نمی بینم و اما در یافتن "علت" برگزاری مناظره، چیز قابل توجهی به ذهنم نمی رسد.
برایم واقعا سوال است کسی که از ایده "رویای رسولانه"دفاع می کند، آیا جایی برای فقه و نسبتش مثلا با اخلاق می گذارد. چون فقها در بهترین حالت استنباط و تفسیر از کتاب (به عنوان مهمترین منبع درون دینی) می کنند، حال آنکه به تعبیر سروش در آن نظریه، قران امکان تفسیر ندارد و بلکه چون از سنخ رویاست، "تعبیر" می خواهد و اصلا تعبیر رویا، کار فقها نیست. بنا به همان ایده حتی دکتر سروش نمی تواند به ظاهر آیاتی که در مناظره استناد جست (لا تسئلوا عن اشیاء...)، تمسک کند. بلکه باید اهالی تاویل باید ببینند مقصود اصلی آیه چه بوده است و...
چون به نظرم نفس مناظره خوب است، بد نیست پیشنهادی هم داشته باشم. فکر می کنم این بحث در روال فعلی اگر تا صد جلسه هم استمرار یابد، ختم نمی شود و با مسامحه به تعبیر کانت می توان گفت، "جدلی الطرفین" است.
اما راهی دارد که طرفین زودتر به مقصود برسند و آن بحث بر روی یک مصداق مشخص باشد. مثلا قابلیت فقه در حل مسایل بانکی ایران بانکداری اسلامی) در بالای ۴۰ سال اخیر. واقعا چرا در جمهوری اسلامی بانکها نسبت به همین نهادها در غرب، چندین برابر سود می دهند و سود می گیرند؟ ریشه های ابن ناکارآمدی و بلکه فساد چیست؟ آیا بخشی از دلایل فقه گریزی جامعه، همین ناتوانی ها فقه و فقها نیست؟
محمد منصورنژاد
۲۲ آبان ۱۴۰۳
اصلاحیه
استاد مطهری در بحث فطرت (که اکنون کتابی تحت همین عنوان است و در جلد سوم مجموعه آثار استاد هم آمده) در باب عشق مجازی و جسمی، شعری به نقل از ملاصدرا می خواند و می گوید که صدرالمتالهین منبع شعر را نگفت، ولی حدس می زنم که از محی الدین عربی است.
این شعر با این مصرع شروع می شود که:
اعانقها والنفس بعده مشوقه .... (معشوق را در آغوش می کشم، ولی نفس بعد از آن شوق دارد....)
امروز یکدور کامل دیوان محی الدین عربی، یعنی کتاب ترجمان الاشواق را خواندم و شگفت زده شدم که این ابیات در آن نبود.
جستجویی اینترنتی داشتم و منبعش را یافتم. شعر از شاعر سده سوم قمری، در عهد عباسیان و سامانیان است. نام شاعر ابن رومی (علی ابن عباس ابن جریح) بوده و دیوانی داشته و در بغداد می زیسته و در همان جا هم مدفون است.
چون این شعر را به نام محی الدین، برای مخاطبان مختلف خواندم، بدین وسیله آن را تصحیح نموده و برایم مشخص شد که شعر از دیوان ابن رومی است و حدس استاد مطهری، خطا بوده است.
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 8 months, 4 weeks ago