یلدا یعنی خورشید
دلش از خزون گرفته...

یادی از این غمخواره ی آواره ی بی سرزمین کن...

ای کاش برگردیم به اون دوران که گربه هارو تو خیابون مجید صدا میزدیم و میخندیدیم

حرف هایم نه
اما انگار صدایم تمام شده بود...

«تعريفی از دلتنگی شنيدم كه می‌گويد:
وقتی روحِ تو در مكانی‌ست، كه بدنت آنجا نيست، يعنی دلتنگی...»

دعای امروز من برای تو...
"چشیدنِ مزه رسیدن
حالا به هرچی که میخوای"

آنقدر غرق یکی نشید که
وقتی به خودتون اومدید
جنازه‌تون برگرده به زندگی واقعی...

روزگار است دیگر
آمد میان ما جدایی انداخت...

كانَ زَمَنُ إمتلاكِكَ، قليلٌ!
مثل شجرةٍ…
حينما لمستُها؛
طارت عصافيرُها…

زمان داشتنت، کوتاه بود!
مثل یک درخت...
وقتی که لمسش کردم؛
گنجشکانش پریدند ...

یک نفر آدمم و چند نفر درگیرم...