?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 8 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 2 weeks ago
🔴اشتباهات رایج در تربیت فرزند!
▫️قهر ممنوع! با فرزندتان قهر نکنید. به جایش به او بگویید به زمان احتیاج دارید تا آرام شوید و بعد با او صحبت میکنید.
▫️کتک زدن ممنوع! به جای کتک زدن اول نفستان را حبس کنید، اتاق را ترک کنید یا حواستان را به ضربان قلبتان ببرید.
▫️باج دادن ممنوع! جیغ و دادهای فرزندتان را تحمل کنید، اما برای خریدن یا اجازه دادن چیزی که او میخواهد کوتاه نیایید. صبور باشید.
▫️تمسخر و سرزنش ممنوع! به جای توهین، سرزنش و تحقیر از احساس خودتان بگویید. شما بالغ و بزرگسالید. باید بیان احساسات خود را بلد باشید.
▫️سرزنش خود ممنوع! به جای سرزنش، خودتان را تشویق کنید. از امروز تغییر کنید. باورکنید شما میتوانید.
#خواب رویایی من ✨
در دل شب، در سرزمین رؤیاها، سفری را تجربه کردم که هنوز هم با یادآوری آن، قلبم پر از هیجان و شادی میشود. در یک ریکشای کوچک اما پر از احساس، همراه با یک خانوادهی ناشناس نشسته بودم—پدری با لباسی سفید، دو دختر، و من.
همه چیز عادی به نظر میرسید، اما ناگهان نگاه دختر اول، لحظهای جادویی را خلق کرد. چشمانش که به من افتاد، رنگ از رویش پرید. گویی چیزی درونش لرزید، اما در حضور پدرش نتوانست هیچ واکنشی نشان دهد. فقط سکوتی عمیق میان ما برقرار شد، اما در آن سکوت، هزاران حرف ناگفته وجود داشت.
"گاهــی نگــاهها قصهای میگویند، که لبها از گفتنش عاجزند..."
در کنار او، خواهرش نشسته بود. نیمی از چهرهاش در سایهی خیالم باقی ماند، اما همان نیمه، درخشش عجیبی داشت. انگار زیباییاش را تنها باید در هالهای از رمز و راز کشف میکردم.
اما من، در میان این گفتگوهای خاموش، در صندلی عقب نشسته بودم، در دنیای خودم غرق شده، بیتوجه به هیاهوی اطراف. سه نفرشان با هم صحبت میکردند، اما من فقط صدای افکارم را میشنیدم.
"گاهــی آنقدر در اندیشهی راه هستیم، که از همسفرانمان غافل میشویم..."
ریکشا مسیر خود را طی کرد، خیابانها، چراغها، ساختمانها از کنارمان گذشتند، تا اینکه مقصد من فرا رسید. آرام گفتم که باید پیاده شوم. درست همان لحظه، انگار جادو آغاز شد...
دختری که تا لحظاتی پیش در سکوتی پر از هیجان فرو رفته بود، ناگهان به سمت پدرش چرخید و از او خواست که شمارهی من را بگیرد. لحظهای میان حیرت و شادی غرق شدم. پدرش تأملی کرد، سپس با لبخندی که آرامشی در خود داشت، اجازه داد.
شمارهام را نوشتم، دختر با اشتیاق آن را گرفت، و خواهرش، که نیمهی چهرهاش در خیالم مانده بود، لبخندی پر از رضایت زد. انگار همه چیز در همان لحظه معنا پیدا کرد.
"برخی لحظات، ساده آغاز میشوند اما برای همیشه در قلبمان میمانند…"
من اما، با وجود هیجانی که در دلم موج میزد، در ظاهر آرام بودم، بیتفاوت، گویی چیزی خاصی اتفاق نیفتاده. ولی درونم غوغا بود، جریانی از احساسات ناشناخته که در قلبم جاری شده بود.
وقتی از خواب بیدار شدم، هنوز هم حس آن لحظه درونم زنده بود. گویی در مرز بین رویا و واقعیت، چیزی را تجربه کرده بودم که هر بار با یادآوریاش، لبخندی ناخودآگاه بر لبانم مینشست...
"برخی رؤیاها، واقعیتر از زندگیاند. برخی لحظات، هرگز از قلبمان نمیروند."
#خواب رویایی
دیشب خوابی دیدم که تا صبح مرا خوشحال کرد و هنوز که به یادش میآورم، قلبم پر از شادی میشود. در خواب، من در کنار یک خانواده در یک ریکشاه بودم. آنها، شامل یک دختر جذاب، پدرش و خواهرش بودند. وقتی دختر به من نگاه کرد، رنگ از رویش پرید و متوجه شدم که نمیتواند در حضور پدرش با من صحبت کند. این احساس، هیجان و معصومیت خاصی داشت. اما اتفاق جالب این بود که وقتی قصد داشتم از ریکشاه پیاده شوم، دختر از پدرش خواست که شماره من را بگیرد. پدرش با رضایت اجازه داد و من هم شمارهام را به او دادم.
دختر و خواهرش از اینکه شمارهام را گرفتند، خیلی خوشحال شدند و من هم احساس خوشبختی عمیقی داشتم. خوابم نه تنها شادی و هیجان را در من ایجاد کرد، بلکه آن لحظه را به نوعی آرزویی تحقق یافته احساس کردم. وقتی از خواب بیدار شدم، حس خوشحالی و رضایت از این تجربه همراه من بود و تا صبح احساس سرشار از انرژی و شادی داشتم. این خواب برای من نه تنها یادآور یک لحظه خوشایند بود، بلکه به من امید و انگیزه برای ایجاد تغییرات مثبت در زندگیام بخشید.
سلام صوییتی ❤️*?
تا نخوابیدی چنلای این لیست چک کن*
▪︎⃟?انگیزه ی درس و کنکورت
┄•ႏ@moshaverhur
▪︎⃟?دنیای آبی، دنیای آرامش
┄•ႏ@Blueworld1218
▪︎⃟?یه گلوله حرومت کردم
┄•ႏ@hanitext0000
▪︎⃟?بنگتن زاده استیج ارمی
┄•ႏ@Bangtan_worlg
▪︎⃟?بیتیاس دنیای پر از آرامش
┄•ႏ@ARMY_BTS_13_71
▪︎⃟?متن حس خوب
┄•ႏ@refigh_jonam9585
▪︎⃟?کاناٰلی پٌراز؏ٍـشقْ واٍحساٰسْ
┄•ႏ@Textlovebio
▪︎⃟?آموزش ترفند های موبایل
┄•ႏ@ailearningchanel
▪︎⃟?اکسسوری پینترسی ترند
┄•ႏ@sepitat
▪︎⃟?کتاب و چای
┄•ႏ@Sea_maah
▪︎⃟?دنیای ترفند و ایدهها
┄•ႏ@chat_frindly
▪︎⃟?دختر نور و خورشید
┄•ႏ@Perfekt_Lifee
▪︎⃟?دنیایی پروف تکست خفن
┄•ႏ@ITS_ME_B4RIN
▪︎⃟?موسیقی ترند خفن فارسی
┄•ႏ@Music
▪︎⃟?جنگل نقاشی سیاه قلم
┄•ႏ@forest_painting
▪︎⃟?آیا میدانید
┄•ႏ@areyouknow1
▪︎⃟?دنیایی قشنگ کیوت من
┄•ႏ@Its_Me_3osanii
▪︎⃟?تکست کپشن مود موزیک
┄•ႏ@TextM0od
▪︎⃟?هاله بینی ، انگیزشی
┄•ႏ@nosehalo666
▪︎⃟?کانال حرف دل دلبر
┄•ႏ@harfedel_2_2
12 عادت رایج که به مغزتان آسیب میرساند !?
عدم برقراری تماس چشمی میتواند شما را غیر قابل اعتماد یا بی علاقه به طرف مقابل و صحبتهایش نشان دهد. مثل این است که بهطور کامل روی مکالمه یا شخصی که با او صحبت میکنید سرمایهگذاری نمیکنید.
بنابراین سعی کنید زمانی که با کسی حرف میزنید با او تماس چشمی داشته باشید. اما به یاد داشته باشید که در این کار زیاده روی نکنید چون این کار هم میتواند آزاردهنده باشد.
استرس دارید؟
انگشت شست تان را در دهانتان قرار دهید تا خیس شود و بعد محکم فوت کنید !
این روش شاید به نظر مسخره و کاملا مضحک به نظر برسد، اما پشتوانه علمی دارد!
?سرد کردن شستتان باعث فعال شدن بعضی اعصاب مهم بدنتان میشود، چون انگشت شست دست تان، اعصاب مهمی را در خود جای داده است.
این عمل در واقع مجرای خروج هوا را از دهان مسدود میکند، که این کار باعث میشود عصب واگی شما فعال شود، اعصابی که در تمام قسمت های بدن تان وجود دارد. تحقیقات نشان داده با فعال شدن عصب واگی بدن، میزان ضربان قلب و فشار خون کاهش پیدا میکند و باعث میشود فرد احساس راحتی بیشتری بکند، ریلکس تر باشد و آرامش بیشتری داشته باشد.
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 8 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 2 weeks ago