?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 6 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 1 week ago
او ام در دهلیز شفاخانه قدم میزند خبر جدید از عمه اش نیست مثل دیوانه ها شده از شفاخانه بیرون میشه و طرف خانه میره مستقیم به طرف اتاق خانم زیبا میره و دروازه ره قفل میکنه گریه میکنه و بعدش به خواب میشه بوی خانم زیبا در تمام اتاق پیچیده ولی خودش نیست
پری بعد از تمام کردن نقاشی متوجه میشه که خودش را با خانم زیبا کشیده از رسامیش اعصبانی میشود و با رنگ نقاشی را خراب میکند روی یکی از چوکی ها میشیند و به فکر ای که زندگی به او خوشی نه نوشته فکر میکند
.
.
.
.
ادامه. دارد....
?✨
#رومان بی رحم
#نویسنده لام(نامعلوم)
#قسمت بیست ویکم
دنیل : یعنی هیچ کار نمیکنی بخاطر دگه ها خو خوب از جانت ام میگذری پس خودت چی
پری :ببین دنیل چیز مهم نیست فقط یک زخمت کوچک است
تا میخاستم چیز بگویم که پدرش آمد
پدرش :خوب سیروم تمام شد هالی رفته میتانیم
عمه و مادرکلان پری ام آمدن
ده ای بین متوجه نگاه های پدر پری و عمه میشم و همچنان مهربانی عمه نسبت به پری
مه و عمه با موتر صابر طرف خانه رفتیم و پری ام همرای موتر خودشان رفتن
دو روز از ای موضوع میگذره و همچنان اتفاق نیفتاده
امروز روز است که عمه ره باید خودم داکتر ببرم از کورس با عجله خانه آمدم که با چهره نگران مادرم رو به رو شدن نکنه عمه ره چیز شده باشه
دنیل :مادرم چیز شده چرا نگران هستی
مادرم با ورخطای گفت
مادر :عم ..عمیت …ده ..ده اتاق
دنیل :مادر واضعی بگو چی شده عمه ره چی شده
مادر :عمیت خانه نیست نمیفامم کجا رفته
دنیل :یعنی چی نیست کجاست پس، او زن مریض است اگه چیز شده باشه چی
از خانه برامدم و کوچه به کوچه دنبال عمه میگشتم ولی نیست که نیست یک بار به یاد خانه پری شان افتادم به طرف خانه شان رفتم وقتی رسیدم بیدون اجازه گارد داخل خانه شدم و یک راست طرف صالون وقتی نزدیک و نزدیکتر میشدم صدای پری میامد
پری :دختر چی مادر چی خانم زیبا شما خوب هستین ای گپا چیست شما میفامین چی گفته میرین
عمه :باور کو دخترم مه مادرت هستم
پری :نه مادر چی مادر مه سال ها قبل فوت کرده نی نی شما مریض هستین ازیان گفته میرین
عمه :مه دروغ نمیگم میتانی از پدرت پرسان کنی
پری آهسته طرف پدرش دید
پدر :دخترم مه مره ببخشی
پری با صدای بلند
پری :چیره ببخشم عه چی ره شما دیوانه شدین شما میخاین مره دیوانه کنین مگم تو سال های پیش برم نگفتی مادرت مرده ای زن چی میگه شما زندگی مره به مسخره گرفتین لعنت به ای زندگی و تقدیر مه
ولی به اندازه دختر سر سخت بود که حتا یک قطره اشک ام از چشم هایش نچکید حتا چشمایش تر نشد عجب دختری
بعدش میخاست از صالون بر که متوجه شدم عمه بر روی زمین افتاد با صدای بلند گفتم
دنیل :عمه عمه عمه جان
چند دقه
به شفاخانه آمدیم و عمه ره به مراقبت های ویژه بردن سرمه با دست هایم محکم گرفته بودم که فامیل آمد حس کردم کس پهلویم نشتسه وقتی رویمه دور دادم پری بود
پری :بفرما آب بنوش
و بوتل آب ره طرفم کد
دنیل :نخیر نمیخایم
پری :چی مشکیل داشت ؟
دنیل :بلی ؟
پری :گفتم چی مشکیل داره
دنیل :سرطان
پری :چی
دنیل :بلی سرطان داره اصلن از دوا های خود نمیخوره پیش داکتر ام نمیره دکه حتا امید به زندگی ام نداره
پری :تو باش مه میایم
دنیل :کجا
از جایش بلند شد و طرف پدرش رفت
#پری
از پیش دنیل رفتم و مستقیم پیش پدرم
پری :باید گپ بزنیم
پدر :در مورد چی
پری :ده باره چی میتانه باشه بیازو در باره گپ های خانم زیبا
پدر :کجا گپ بزنیم ده امی شفاخانه
پری :نه بریم به یک رستورانت
پدر :بریم
با پدرم به یک رستورانت رفتم و یکجای آرام نشستیم
پری :ببین پدرم مه ده ای دنیا غیر تو هیچ کس ره ندارم غیر تو دگه تکیه گاه ندارم خواهش میکنم راست بگو خانم زیبا راست میگفت یا نی
پدرم بعد مکث کوتا
پدر :دختر قندم مه ام غیر تو دگه کس ره ندارم
زیبا راست میگه
پری :چی ???
پدر :مره ببخش دخترم فکر میکدم هیچ وقت همرایش رو به رو نشی فکر میکدم او مادر دگه کس باشه فکر میکدم نمیخای او ره با کس تقسیم کنی فکر میکدم از ای که برت بگویم ناراحت نیشی خوب گناه مام نیست وقتی تره مثل یک شی ده دستم دادن و گفتم ای اولاد نا مشروح ته ام همرایت ببر فکر کدم از ای کده بهتر است برت بگویم مادرت فوت کده
پری :یعنی چی میشه واضع بگوی
پدر :وقتی با مادرت آشنا شدم عاشقش شدم او ام عاشقم شد ولی چون خسومت های خانوادگی داشتیم اجازه ندادن با هم ازدواج کنیم ما ام کار کدیم تا مجبور شون ما ره یکجای کنن ولی آورقم نشد دشمنی فامیل های ما از ابرو و عزت شان ام مهمتر بود شب که تو به دنیا می امدی مره پدرم از خانه بیرون کد و گفت عاق هستی وقتی ده کوچه آمدم تو ده دست مامایت بودی و گفت ای اولاد حرامیته ام با خود ببر با مسٸول اولا نامشروع شما نیستیم و ازی گپا
پری :یعنی مه ?
از سر میز با عجله بلند شدم و طرف خانه رفتم به سرعت از سرک ها میدویدم
#روایت
پسرک و دخترک قصه ما هر دو در وضعیت بدی قرار دارن
یکی شخص که مثل مادرش بود ده مراقبت های ویژه است
و یکی که امروز فامید یک اشتباه و نامشروع بوده به روایت مردم افغان حرامی بوده
پری به خانه خود میره و داخل اتاقش میشه ولی از گریه خبر نیست یگانه چیز که میتانه اعصبانیت خوده بالایش خالی کنه نقاشی است
برس نقاشی و رنگ های خود ره مگیره و طرف باغ میره به یک دیوار میرسه بیدون وقفه شروع به رسامی میشه مثل وحشی ها نقاشی میکنه
پری که با نقاشی کوشش میکنه زخم هایش را پنهان کنه ولی دنیل چی
پری :کی است
شخص :مه هستم دخترم بیا نان آماده است
پری :اینه آمدم پدر
کتاب های مه بالای نقاشی ماندم و طرف دست شوی رفتم دست هایم شستم و از اتاق بیرون شدم و به صالون رفتم و نان چاشت ره شروع کردیم
بعد خوردن نان چاشت پدرم دعا کرد و از سر میز میخاستم بلند شوم که کس داخل صالون شد وقتی متوجه شدم دنیل بود زود از جایم بلند شدم و طرف دروازه صالون رفتم خوب مهمان است
پری :سلام خوش آمدی
دنیل:علیکم خوش باشی فکر کنم بی وقت آمدم
پری :نخیر ما هم نان میخوردیم بیا بریم سر میز
دنیل :نوش جان مه سیر هستم شما نان تانه بخورین
پری :حتا میگی سلام ام نمیکنم
دنیل :او از یادم رفت بیریم
با هم طرف میز رفتم
دنیل :سلام
بی بی :علیکم
پدر :علیکم بچیم خوش امدی
دنیل :خوش باشین
پدر :بفرما نان آماده است خشویت دوستت داشته
دنیل :نوش جان تان مه سیر هستم اگر غذای پری تمام شده به درس برسیم
پری :اه بفرما مه سیر شدیم بریم ده باغ بخانم هوای اونجا آزاد است
.
.
.
.
ادامه دارد...
#رومان بی رحم
#نویسنده لام(نامعلوم )
#قسمت چهاردهم
طرف کورس حرکت کردم داخل شدم به همه سلام کردم و در جایم نشستم
که دنیل ام آمد
دنیل :سلام
پری :سلام
و بعد در جایش نشست که استاد ام آمد
استاد :سلام شاگرد های عزیز
شاگردها:سلام استاد
استاد:امید همه تان خوب باشین امروز یک خبر خوش برتان دارم ببینین شاگرد های عزیز از جای که همه ما میفامیم کورس ما یکی از بهترین کورس های کابل است خوب دو روز پیش یک بورسیه از کشور امریکا بر ما آمد اما شاگر های کم ره ثبت نام میکنه یعنی ما فقط میتانیم از تمام کورس دو یا نهایت سه نفر ره معرفی کنیم البته از شاگر های ممتاز پس نظر به ای که تمام شاگرد های کورس لایق هستن یک رقابت برگزار میکنیم رقابت قسمی است که از تمام کورس دو دو نفر که پهلوی ام میشینن باید یک هفته بعد یک سیمنار بسیار عالی بیارن از هر کس عالی بود امونا به امتحان بورسیه پیشنهاد میشن
پری :یعنی همرای هر کس که پارتینر باشیم باید همرای امو پروژه ره پیش ببریم
استاد :بلی مثلا شما و دنیل هر دوی تان پهلوی ام میشینین پس سیمنار تانه با ام جور میکنین یک سیمنار عالی باید باشه
دنیل :یعنی از تمام کورس دو نفر کامیاب باید شوه
استاد :بلی در کل از ولایت کابل باید ده شاگرد در امتحان اشتراک کنه و بعد از او ده نفر معلوم شوه که کی کامیاب میشه و کی نی او ام از ده کورس برتر
شاگرد ها :درست است استاد تشکر
استاد :پس درس ره شروع کنیم
دنیل:مه امروز کتاب های مه ناوردیم میتانم همرای تو بخانم
پری :مشکیل نیست
درس ها تمام شد و وقت رخصتی رسید از صنف بیرون شدم که یکی صدا کد وقتی رویمه دور دادم دنیل بود
دنیل :ببخشی میشه تا خانه کم گپ بزنیم
پری :بفرما
و با دست های طرف دروازه اشاره کردم
و با هم راهی بیرون شدیم
پری :خوب بفرما ده باری چی گپ میزدی
دنیل :ببین پری شاید برت احمقانه معلوم شوه ولی گرفتن بورسیه یکی از آرزو های کودکیم بود و همیشه نهایت کوشش خوده میکدم تا به دستش بیارم و ده بار تو ام دختر هوشیار هستی مطمین هستم هدف تو ام کامیاب شدن ده ای بورس آست پس بیا ای دشمنی و کینه که ده دل نسبت به ام داریم ره پهلو بانیم و روی پروژه تمرکز کنیم چون اگه نتانم کامیاب شوم تمام آرزو هایم به باد میره پس لطفا کمکم کو
بعد گپ ها دنیل فکر کردم و
پری :درست است قبول مشکیل ندارم هدف مام بورسیه است تا آخر همرایت هستم
دنیل :پس درست است
پری :نظر به ای که بر یک هفته رخصت هستیم پس از امروز شروع میکنم میتانی بعد از چاشت بیایم خانه ما تا مه ام همرای فامیل گپ بزنم
دنیل:درست است مشکیل نیست
پری :خوب فعلا خداحافظ باز میبینیم
دنیل رفت و مه ام خانه رفتم وقتی رفتم پدرم و بی بی در صالون بودن
پری :سلام
بی بی :علیکم مادر
پدر:علیکم دخترم خوش امدی
پری :خوش باشین
پدر :درس چطو بود
پری :عالی مثل همیشه میخایم یک گپ برتان بگویم
از اول تا آخر برشان گفتم ایره ام گفتم که قرار است با دنیل پروژه ره جور کنیم
پدر :درست دخترم ده ای مشکیل نیست میتانین در خانه ما بخانین در خدمت تان است خانه
پری :درست است بسیار تشکر
از صالون به طرف اتاقم رفتم لباس های که در خانه میپوشیدم ره پوشیدم و آب به سروصورتم زدم و خوده بالای تخت انداختم که کتابچ و مبایل دنیل به یادم آمد
از الماری کشیدمشان داخل پاکت ره باز کردم اول کتابچه ره گرفتم که در پوشش نوشته بود لطفا بیدون اجازه نخانین مه ام چون ای عادت ره نداشتیم دوباره کتابچه ره در جایش ماندم و بعدش مبایل ره کشدیم اوهی چارچ نداشت خداره شکر مبایل های ما یک مودل بود مبایلش ره در چارچ ماندم از عکس که در صفحه مبایلش بود خوشم آمد شیک پوش خان باز مثل همیشه شیک بود کم از دنیل برتان بگویم ?
دنیل یک پسر با هوش شوخ آرام و در عین حال ضدی
چشمای آبی و خماری مژه های بلند ، که مثل چشمای مه است قد بلند اندامی ،جلد سفید ،کومه چقرک،سیاه پوش که بیشتر جذاب میشه وقتی سیاه میپوشه و در آخر همیشه یک دسمال داره که دور دستش پیچ میته که بیشتر جذابش میکنه اه یک چیز یادم رفت موهای فرفری یا چنگ چنگی سیاه
ای ام از دنیل خان چون از عکس خوشم آمد تصمیم داشتم تا وقت نان چاشت نقاشیش کنم
از جایم بلند شدم اول رنگ ها و پنسیل های خاص رسامی مه کشیدم و بعدش کتابچه که هیچ کس ازش غیر خودم خدایم و جنیاتم خبر نیست ?
دروازه ره قفل کردم و بالای میزه درس نشستم و شروع به نقاشی کردم که موهایم مزاحمت میکد موهایم مثل همیشه همرای یکی از رنگه ها بسته کردم و دوباره مشغول شدم چنان محو نقاشی شدم که نمیفامم زمان چی رقم میگذشت شروع به رنگ کردنش شدم به اندازه عالی نقاشی کردم که فکس مثل عکس بود هیچ کمی نداشت مشغول دید زدن نقاشی بودم که دروازه تک تک شد
#رومان بی رحم
#نویسنده لام(نامعلوم )
#قسمت هفتم
-عه یک احمق از سرک تیر میشد تمام آب سرک ره بالای ما پاشید
-عجب پس برت شخص مهم بوده که همرایش جنگ نکدی چون وضعیت صورتت خوب است معلوم میشه جنگ نکدی
-عمه مهم چی به خونش تشنه هستم خو حیف دختر است ولی انتقام ای کاره ازش میگیرم اگرچه تا هال که ازش انتقام گرفتیم بی نتیجه بوده
عمیم خنده مستانه کد اگه بگویم اولین بار است میبینم عمه ایرقم خنده میکنه دروغ نگفتیم
با خنده گفت
-یعنی یک دختر ای کاره ده حقت کده
-ها عمه تو نمیفامی او دختر صد برابر چند بچه با جرعت تر است
-چی عجب دگه چی کار ها کده
-روز اول که دیدمش با بایسکیلش از سر پایم تیر شد بعدش ام بکس و مبایل صابر ره گرفته او طرف انداخت و خون سرد ده جایش نشست از همه بدتر او روز ازش انتقام مه گرفتم بالای بوت هایش رنگ انداختم وقتی از صنف خارج شد بوت هایش رنگ پر شد ولی وقتی داخل آمد بوت هایش پاک بود
-عجب ای دختر کی است
-همسایه جدید است دگه میفامی زیاد شباهت با ما داره مثل چشمایش صورتش قدش قواریش همه طرف مه و تو رفته
عمه که لبخندش گم شد
-خو آنسان عا شباهت دارن دگه از دشمنی با او دختر کده دوستش باش چی خبر شاید دوست های خوب باشن
-هرگز همرایش دوست نمیشم امکان نداره غیر اجتماعی است وقتی ما شوخی و مزاق میکنیم ده صنف او آرام میباشه و اصلن گپ نمیزنه
-خوب نامش چیست
-پری
-نام مقبول داره
-بلی مه خی میرم لباس هایمه تبدیل کنم
از پیش عمیم رفتم لباس های مه تبدیل کدم و به فکر انتقام بود که مفکورع به ذهنم آمد روز گذشت و شب شد وقت کورس فراا رسید موتر ره ده پارکینگ پارک کدم که متوجه بایسکیل او شیشک شدم به بچه ها گفتم نقشه انتقام ره بکشن و مه ام داخل صنف شدم سلام کرده ده جایم نشستم صنف آرامی بود بعد درس شروع شد تایم دوم شد که بچه ها آمدن با سر علامت دادن کار حل شد و دوباره درس شروع شد
#پری
از صنف خارج شدم و به پارکینگ رفتم پشت بایسکیلم تیر بایسکیلم ره پنچر کدن ای مزاحم ها حقتانه برتان میتم بایسکیل ره کشیده تاکسی گرفتم و به طرف خانه حرکت کدم پیش خانه از موتر پایین شدم و بایسکیل مه به گارد دادم تا ببره و جورش کنه و خودم داخل خانه شدم مثل همیشه پدرم نبود مه و بی بی جانم ده خانه بودیم نان شب ره خورده به رخت خواب پنا بردم خواب یگان چیز است که بیشتر از هر چیز برش ضرورت دارم به خواب رفتم
وقتی صبح بیدار شدم بعدش شستن و خوردن صبحانه یک چاقوی تیز از اشپزخانه گرفته و طرف کورس رفتم امروز ناوقت رفتم که پلانمه عملی کنم به پارکینگ رفتم بایسکیلمه یک جای قایم کده تا باز ده حقش کار نکنن و خودم طرف موتر جناب رفتم اول تیر هایشه پنچر کردم و باز چاقو سرش خط انداختم نوشته کدم (قضاض ) و بعدش به صنف رفتم چند دقه ناوقت شده بود وقتی ده جایم شیشتم جناب گفت
دنیل :چرا امروز ناوقت آمد ی
پری :هیچی یک کار نیمه تمام داشتم
دنیل :چی بود
پری :مربوط تو نمیشه
دنیل:تو همیشه امی رقم هستی
پری :از ای که در باره مه بفامی درسته بخان او مهمتر است
.
.
.
.
نظرتان در مورد شخصیت عمه چیست ؟
ادامه ?
?✨
و من چقدر به دوستداشتنت معتادم...
#دنیل
دختر احمق با گپش ماره توهین کد بعد سال ها یک گپ میزنه ولی قسم گپ میزنه که غرور آدم بشکنه احمق تاوان کار هایشه پس میته استاد ها آمدن و رفتن تایم ما ام تمام شد و رخصت شدیم باران هنوز ام میبارید ولی اعصاب مه خراب بود چون بعد گپ او همه ماره مسخره کدن ولی ای کارشه بی جواب نمیماندم ده راه روان بودیم که متوجه شدم نیم سرک ره آب گرفته از پیاده روی میرفتیم
#پری
بخاطر که تانستم از ام صنفی هایم دفاع کنم حس خوب داشتم بایسکیل مه گرفته از کورس خارج شدم که هنوز ام باران میباره وقتی کم پیش رفتم گروه مزاحم ها ره دیدم پیش سرک رسیدم که سرک ره آب گرفته بود مفکورع به سرم آمد هالی میتانم انتقام مه بگیرم با سرعت بالا از روی آب سرک تیر شدم و تمام آب بالای گروه مزاحم های پاشید پیش رفتم و بایسکیل ره ایستاد کدم و گفتم
پری :اوپسییی
(اوپسییی)تکیه کلام مه که به انگلیسی میشه Opseeee
پری :اوپسیییی ، از بس کوچک هستین ندیدمتان
بعد گپم به راه ادامه دادم که یکی از پشت سر صدا کد هیچ برم مهم نبود چی گفت به راهم ادامه دادم از ای که انتقام مه گرفتم زیاد خوش شدم به طرف خانه روان شدم
#دنیل
دختر گستاخ احمق تمام لباس های ماره کثیف کد اگه مه انتقام ای کارته ازت نگیرم نامم دنیل نباشه به طرف خانه روان شدم تمام پلان امروز مه خراب کد داخل خانه شدم که عمه مه دیدم
-سلام عمه جان
-علیکم چی شده چرا لباس هایت ایرقم است
-عه یک احمق از سرک تیر میشد تمام آب سرک ره بالای ما پاشید
.
.
.
.
ادامه ?
?✨
**خوب اینکه من تظاهر نمیکنم به این معنی نیست که فراموشت کردم!
من هنوزم دلتنگت هستم!**
♡My?♡
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 6 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 1 week ago