⚜️ کُلبه ی سَوادکوه⚜️

Description
?کانالی شاد و مفرّح برای سوادکوهی های عزیز و مازندرانی های خونگرم
? معرفی مناطق بکر و زیبای سوادکوه
? آداب و رسوم و صنایع دستی مردمان این سرزمین
? عکسها و موسیقی ها و آخرین خبرها
راه ارتباطی با ما :
@Mojtaba_polsefid
اینستاگرام:
Kolbe_savadkuhi
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 8 months, 4 weeks ago

9 months, 2 weeks ago

کَسايی که باهاشون يه رَنگ بوديم ؛ وَ پُشتِ سَرمون هَفتاد رَنگ بودَن ... یلداتون مُبارَک !


بامَعرِفتايی که تو غَمهاشون کِنارشون بوديم ؛ و تو شاديهاشون فَراموش شدیم ... شُما هَم یلداتون مبارک.


عَزیزایى که دوستشون داشتيم ؛ وَلى دِلمون رو شِکوندن ... طوری نیست ، شُما هَم یلداتون مبارک.


با مَرامایی کِه رو زخمهاشون مَرهَم گذاشتيم ؛ و رو زَخمهامون نَمَک پاشيدَن ... دَمِتون گرم یلداتون مبارک.


اون خوبا ، اونایی کِه فِکر میکردَن خِیلی زِرَنگن ، که واسَمون نامردى کردَن ... شُما هَم یلداتون مبارک.


اَمّا یه سِری دوستام هَستَن کِه هَمیشه بودَن وَ ايشالا پايَندِه باشَن , دوستِتون دارَم , دَمِتون گرم ...

یلداتون مبارک.❤️?

9 months, 2 weeks ago

تا حالا به معنی نام ماه تولدتون فڪرڪردین

فروردین؛ فردهای پاڪ
اردیبهشت؛ بهترین راستی
خرداد؛ رسایی ڪمال
تیر؛ ایزد باران
مرداد؛ جاودانگی
شهریور؛ شهریاری نیڪ
مهر؛ پیوستن با مهربانی
آبان؛ آب ها
آذر؛ آتش❤️
دی؛ دانای آفریننده
بهمن؛ منش نیڪ
اسفند؛ آرامش

9 months, 2 weeks ago

? امام سجاد عليه السلام فرمودند:
از دوستى با پنج كس بپرهيز:

?〖دروغگو〗: زيرا او به منزله سراب است ،
دور را نزديك و نزديك را دور جلوه مى دهد.

?〖فاسق〗:زيرا او تو را به يك لقمه يا كمتر از آن مى فروشد.

?〖بخيل〗: زيرا او در هنگام حاجت به مال، تو را خوار و ذليل مى گرداند.

?〖احمق 〗: زيرا او به جاى نفع ،
به تو ضرر مى رساند.

?〖قاطع رحم〗: كسى كه با خويشان و دوستان
قطع رابطه كرده باشد. زيرا در سه آيه مورد لعن واقع شده است .

?مجموعه ورام، ج ۲، ص ۱۵

1 year ago

#هرشب
#قصه_کودکانه

هر شب  برای کودک دلبند شما یک قصه جذاب و آموزنده و جدید
راس ساعت ۲۰ قرار داده میشود ?

امه نشونی???

@kolbe_savadkoh

1 year ago

‌ ‌ ✹﷽✹

═══════ ೋღღೋ══════
#رهایی_از_شب
#ف_مقیمی
#قسمت_نهم

کامران صاحب یکی از بزرگترین و معروف ترین کافی شاپ های زنجیره ای تهران بود. وحدسم این بود که منو به یکی از همون شعبه هاش ببره. اتفاقا حدسم درست در اومد و اولین قرارمون در کافی شاپ خودش بود. اوتمام سعیش رو میکرد که به من خوش بگذره. از خانوادش و زندگیش پرسیدم. فهمیدم که یک خواهر بزرگتر از خودش داره که متاهله و حسابدار یک شرکت تجاریه. وقتی او هم از من راجع به خانوادم پرسید مثل همیشه جواب دادم که من تنها زندگی میکنم و دیگر توضیحی ندادم. کامران برعکس پسرهای دیگه زیاد در اینباره کنجکاوی نکرد و من کاملا احساس میکردم که تنها عاملی که او را از پرسیدن سوالهای بیشتر منع میکنه ادب و محافظه کاریشه. ازش پرسیدم که هدفش از پیدا کردن یک دختر خاص چیه؟ او چند لحظه ای به محتوی فنجون قهوه ش نگاه کرد و خیلی ساده جواب داد:
-برای اینکه از زنهای دورو برم خسته شدم. همشون یک جور لباس میپوشن، یک مدل رفتار میکنن. حتی قیافه هاشونم شبیه هم شده .هر دو با هم خندیدیم.
پرسیدم: وحالا که منو دیدی نظررررت ...راجب... من چیه؟
چشمان روشنش رو ریز کرد وخیره به من گفت: راستش من خشگل زیاد دیدم. دخترایی که با دیدنشون فک میکنی داری یک تابلوی باشکوه میبینی. تو اما حسابت سواست. چهره ی تو یک جذابیت منحصر به فرد داره.

کامران جوری حرف میزد که انگار داره یک قصه ی مهیج رو تعریف میکنه. اصولا او از دستها و تمام عضلات صورتش در حرف زدن استفاده میکرد. واین برای من جالب بود. شیطنتم گل کرد .گوشیمو گذاشتم کنار گوشم و وانمود کردم با کسی حرف میزنم:
-الو سلام عزیزم.خوبی؟! چی؟! درباره ی تو هم همین حرفها رو میزد؟! نگران نباش خودمم فهمیدم.حواسم هست. اینا کارشون همینه! به همه میگن تو فرق داری تا ما دخترای ساده فریبشون رو بخوریم.
و با لبخند معنی داری گوشی رو از کنار گوشم پایین آوردم و رو میز گذاشتم.
خنده ی تلخی کرد و با مکث ادامه داد:
-شاید حق با تو باشه.حتما زیادند همچین مردهایی. ولی من مثل بقیه نیستم. من در مورد تو واقعیت رو گفتم. میتونی از مسعود بپرسی که چند تا دختر رو فقط در همین هفته بهم معرفی کرده و من با یک تلفنی حرف زدن ردشون کردم.  باور کن من اهل بازی با دخترها نیستم. ونیازی ندارم بخاطر دخترها دروغ بگم و الکی ازشون تعریف کنم. من با یک اشاره به هر دختری میتونم کل وجودش رو مال خودم بکنم. خیلی از دخترها آرزو دارن فقط یک شب با من باشن!!!

از شنیدن جملاتش  که با خود شیفتگی و تکبر گفته میشد احساس تهوع بهم دست داد. با حالت تحقیر یک ابرومو بالا دادم و گفتم: باورم نمیشه که اینقدر دخترها پست و حقیر شده باشن که چنین آرزوی احمقانه ای داشته باشن!!! و در مورد تو باز هم میگم خاص بودن تو فقط در اعتماد به نفس کاذبته!!

حسابی جاخورد ولی سریع خودش رو کنترل کرد و زل زد به نگاه تمسخرآمیز من و بدون مکث جملات رو کنار هم چید: وخاص بودن تو هم در صراحت کلام و غرورته. تو چه بخوای چه نخوای من و شیفته ی خودت کردی. و من تمام سعیمو میکنم تو رو مال خودم کنم. یک خنده ی نسبتا بلند و البته مخصوص خودم کردم و میون خنده گفتم: منظورت از تصاحب من یعنی چی؟ احتمالا منظورت که ازدواج نیست؟! شانه هاش رو بالا انداخت و با حالت چشم و ابروش گفت: خدا رو چه دیدی؟ !شاید به اونجاها هم رسیدیم. البته همه چیز بستگی به تو داره!
و اگه این گنده دماغیهات فقط مختص امروز باشه!

ادامه دارد. ..

اینجا کلبه سوادکوه??
╭┅═???═─╮     @kolbe_savadkoh 
╰┅═???═─╯

1 year ago

#هرشب
#قصه_کودکانه

هر شب  برای کودک دلبند شما یک قصه جذاب و آموزنده و جدید
راس ساعت ۲۰ قرار داده میشود ?

امه نشونی???

@kolbe_savadkoh

1 year ago

‌ ✹﷽✹

═══════ ೋღღೋ══════
#رهایی_از_شب
#ف_مقیمی
#قسمت_سوم

بعد از رسیدن به سن تکلیف فکرکنم فقط سه یا چهاربارتو مسجد در صف نمازگزاران خانوم ایستادم  ولی آنجا بودنم هیچ لطفی نداشت.چون کسی منو سیده خانوم صدا نمیکرد!چون هیبت آقام کنارم نبود.از طرفی چندبار این حاج خانومهایی که کنارم نشسته بودن از نمازم ایراد میگرفتن .یکیشون که آخرین سری برگشت با لحن بد بهم گفت :
-دختر تو که بلد نیستی درست نماز بخونی چرا میای صفهای اول،نماز ما هم بهم میریزی؟.پاشو برو عقب.!!!
بعد با سرعت جانمازمو جمع کرد بازومم گرفت بلندم کرد و باصدای نسبتا بلندی روبه عقب صدا زد:
-خانوم حسینی جان بیا اینجا برات جا گرفتم.وبدون اینکه به بغض گره خورده تو سینه ی من فکر کنه و اشک چشمهامو ببینه شروع کرد برای خانوم حسینی از اشکالات نمازی من صحبت کردن..و اینقدر بلند تعریف میکرد که صفهای عقب و جلو هم توجهشون به سمت من جلب شد و شروع کردن به اظهار فضل کردن..
و من در حالیکه داشتم از شدت خجالت آب میشدم به سمت آخرین صف نمازگزاران پناه بردم و در طول نماز فقط اشک میریختم .اون شب آخرین حضور من در مسجد رقم خورد ودیگه هیچ وقت نرفتم و هرچقدر آقام بازبون خوش وناخوش میگفت گوشم بدهکار نبود که نبود.میگفتم یا میام پیش خودت نماز میخونم یا اصلن حرفشو نزن.!!! البته اگر دروغ نگم  یکبار دیگه هم  رفتم مسجد.پانزده سال پیش واسه فوت آقام.

ادامه دارد...

اینجا کلبه سوادکوه??
╭┅═???═─╮     @kolbe_savadkoh 
╰┅═???═─╯

1 year ago

#پندانه

?مراقبت داریم تا مراقبت

مردی مادر پیرش را سالیان سال مراقبت می‌کرد و زندگی خویش بر خود تباه کرده بود.

روزی بزرگی را گفت:
به گمانم در دنیا من تنها فرزندی باشم که مادرم مرا هفت سال مراقب بود تا بزرگ شوم، ولی من بیست سال است که او را در سن پیری مراقب هستم که اتفاقی برای او نیفتد.

آن بزرگ گفت:
تو بیست سال است مادر خود را مراقبی؛ مراقبت تو انتظاری برای مرگ اوست. ولی مادرت هفت سال مراقب تو بود و در انتظار رشد و بزرگی و کمال تو!

پس بدان تو هرگز نمی‌توانی زحمات مادر خود را جبران کنی!
.

1 year ago

فاطی جان?
‌ برار جان

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 8 months, 4 weeks ago