اینجا خیلی تنها مانده ام. از زور تنهایی مثل سگ کار می‌کنم و فراموش می‌کنم که شماها هم رفته اید و دیگر بر نمی‌گردید. زندگی همین است یا باید خودت را با سعادت های زود یاب و معمول مثل بچه ها، شوهر و خانواده گول بزنی یا با سعادت های دیریاب و غیر معقول مثل شعر، سینما، هنر و از این مزخرفات! اما به هر حال همیشه تنها هستی و تنهایی تو را می‌خورد و خرد می‌کند. قیافه ام خیلی شکسته شده. موهایم سفید شده و فکر آینده خفه ام می کند ولی بگذریم. بگذریم. بگذریم.

—نامه‌ فروغ فرخزاد به برادرش فریدون فرخزاد

از اونجایی که داستان رو از دیدگاه قاتل میخونید ناخودآگاه به خودتون میاید می‌بینید انگار باهاش یکی شدید! با توجه به پایان داستان، تایتلش واقعا برام خاصه و ترجمه های مختلفی هم براش نوشته شده: قلب خبرچین. قلب افشاگر. قلب رازگو.

استیوا: یه مرد اول بخاطر عشق و هیجان ازدواج میکنه و شوهر خوبی هم میشه. بچه دار میشید و سال ها سپری میشه. و کم کم زنت پیر میشه. موهاش نازک میشن و بدنش فرسوده. ولی تو خودت هنوز قدرت و انرژی داری و حالا کلی زن جوان دیگه تورو مبهوت خودشون میکنن. گاهی وقتا حتی وقتی زن داری هم عاشق زن های دیگه میشی.
لوین: معذرت میخوام ولی حرفت رو نمی‌فهمم. این حرفت مثل این میمونه که من بعد از خوردن غذای مفصل از این رستوران برم و توی راه از یک نونوایی یک نون بدزدم!
— آنا کارنینا

مردان چون از خانه درمانده شوند میتوانند درمان آن را بیرون خانه پیدا کنند. اما زنان باید از آن یک مرد باشند. بسیاری معتقد هستند که مردان در نبرد سروکارشان با تیغ است. درحالی که زنان در خانه و در آسایش‌اند. این گفته‌ای گزاف است من حاضرم که در صفوف نخست نبرد شمشیر زنم تا نوزادی را در بطن خود بپرورم.
— نمایشنامه مده‌آ

ممکنه داستان گالیله رو همه شنیده باشن اما این نمایشنامه واقعا چیزای جدیدی برای ارائه داره. بعد از خوندنش تازه انگار داستان گالیله رو می‌فهمید و درک میکنید. این نمایشنامه راجب کشمش های گالیله با کلیسا در رابطه با اثبات تئوری های مختلف منظومه شمسی هست. با خوندن این نمایشنامه واقعا اوج حماقت بشر و محدودیت های دین رو حس میکنید.

نمایشنامه زندگی گالیله
برتولت برشت
@Horriblygood

بابا آدم: اگرچه زندگی اینجا پر از دوندگی و زد و خورد است. اما از زندگی یکنواخت بهشت بهتر است. در بهشت داشتم خفه میشدم. زندگی تنبلی بخور و بخواب زودتر خسته میکند. نمیدانم فرشته ها چطور در بهشت مانده اند.
ننه حوا: مخصوصاً خوب شد که ما را از بهشت بيرون کردند. اینجا کشيک چی نداریم و با هم خوش هستيم.
بابا آدم: لب هایت را بيار نزدیک، مقصود آفرینش همين است.

—صادق هدایت (افسانه آفرينش انسان)

Stop walking on eggshells.