𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 3 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 19 hours ago
ادب و تواضع متقابل مرحوم آیةالله حاج شیخ محمدفاضل استرآبادی و مرحوم آیةالله حائریشیرازی "رحمةاللهعلیهما" برای امامت جماعت؛
🕌 مسجد مدرسه علمیه فیضیه مازندران
✅شادی روحشان صلوات✅
تا کجا؟
یکسال پیش در چنین روزهایی بود که فلسطین طغیان کرد. امروز که این کلمات را می نویسم ساعاتی از شهادت یحیی سنوار گذشته، محمد ضیف سرنوشت نامعلومی دارد، سید حسن نصر الله ترور شده، فواد شکر، ابراهیم عقیل و بزرگانی از حزب الله شهید شده اند، اسماعیل هنیه و فرزندانش ترور شده اند. رییسی و امیر عبداللهیان جایشان را به پزشکیان و ظریف داده اند، جریان عادیسازی اسراییل از سعودی و ترکیه حتی تا تهران بی پرده شده، 42000 انسان جلوی چشم دنیا کشته شدند، چند میلیون نفر آواره شده اند، غزه با خاک یکسان شده و تصاویر زنده زنده سوختن آدمها هیچ قیامتی نمی سازد.
ما به اسراییل حمله مستقیم کردیم، آن هم نه یکبار بلکه دوبار، رسما پایگاه های تل آویو را هدف قرار دادیم، گنبد آهنین و فلاخن داود را افسانه کردیم، شمال اسراییل یکسال تخلیه شده است، ارتش اسراییل در مرز لبنان زمینگیر شده، زدن پهپاد آمریکایی کار روزمره یمن شده، انصار الله به راحتی به اسراییل موشک میزند، مسیر دریایی اسراییل از سمت یمن قطع شده، حزب الله با حمله پهپادی عملا از نیروی هوایی اش رونمایی کرده، اسراییل یکسال وجب به وجب غزه را گشته اما هنوز بیش از 100 اسیر را پیدا نکرده، شهادت یحیی سنوار نه با ترور بلکه به صورت اتفاقی رخ میدهد آن هم نه زیر زمین بلکه وسط خیابان با لباس نظامی و در حال جنگ بعد از یکسال! چه کسی باور میکند همه اینها فقط در عرض 365 روز اتفاق افتاده باشد؟!
چنان باورنکردنی که حتی بعضی به شهید سنوار اتهام جاسوسی زدند که "چرا" این همه هزینه ساخت؟ چرا زندگی "عادی" ما را به هم زد؟
کمی به عقب تر برگردیم. وقتی نتانیاهو به عمان رفت و کلید تطبیع (عادیسازی) زده شد. با سودان توافق کرد، و چند ماه بعد با امارات چنان برادر شد که فقط در فیلم هندی امکان داشت.حالا از مسیر دهلی و عمان و دبی فقط یک سعودی مانده بود. اما بالاخره مدعی پرچم عرب و اسلام که نمی شود یکباره به تخت خواب یهود بپرد. پس اول دخترش بحرین را هدیه کرد تا واکنش ها را بسنجد. عادیسازی سعودی آخرین میخ به تابوت فلسطین بود. حتی در تهران هم زمزمه هایی از توسعه بن سلمان و لزوم "پذیرش نظم جدید" میدادند. 7 اکتبر فقط چند روز بعد از سخنرانی نتانیاهو در سازمان ملل رخ داد که علنا اعلام کرد: ما "عادی" شده ایم و فلسطین تمام.
غزه شهر از یاد رفته، غزه شهر شکنجه شده، غزه شهر معامله شده به پا خواست. زندانیان تاریکخانه بشریت همه توانشان را جمع کردند تا یک بار شورش کنند. اینجا بود که فریادی از عمق چاه غزه بلند شد که ما هنوز زنده ایم حرامزاده ها! اتفاقا آنها که 7 اکتبر را دسیسه می دانند، درست میگویند. آن طوفان تمام صحنه را غیرعادی کرد. انگار پرده نمایش افتاد. برای چه شورش کردند؟ برای عادی نشدن. برای واقعیت.یعنی اگر سهم فلسطین مرگ است و سهم اسراییل زندگی، مقداری از سهمم را به شما می بخشم و مقداری از سهم شما را گرو میگیرم. خودتان را که دیگر نمی توانید نبینید. اگر بناست در سکوت بمیرم، با فریاد جلو گلوله میروم.
فکر میکنید سنوار و ضیف شب قبل از هفت اکتبر نمی دانستند تصمیم شان چه عواقبی دارد؟ می دانستند. این حدس و تحلیل نیست. بیانیه شان را بخوانید، می دانستند غزه نابود میشود، می دانستند تک تکشان آواره میشوند. می دانستند ماه ها و شاید سالها باید بجنگند. (و تا امروز نشان دادند که آماده بودند) میدانستند باید مرگ تک تک عزیزانشان را ببینند. می دانستند بیمارستان ها میسوزد، مسجد و کلیسا صاف میشوند، شلیک های فسفری و خوشه ای و اورانیومی را می دانستند، قتل عام را می دانستند، ولی تا کجا؟ سوال اصلی این قضیه «تا کجا؟» است نه "چرا؟".
تا کجا میشود ادامه داد؟ سوالی که ضیف و سنوار جوابش را میدانستند، پس آخرین تصمیم را گرفتند و تمام "عادیسازی" را به باد دادند. به قیمت نابودی شان. و این راز عظمت 7 اکتبر است.
ولی این پایان ماجرا نیست. جنگ 2023 خود کربلاست. حق خالص در برابر باطل خالص. صحنه جنگ غزه هیچ شبهه ای ندارد. هر جنایتی که تصور بکنی اینجاست. عین کربلا. هر روز یک پیشروی تازه برای شیطان. هر ساعت خون جدید برای ضحاک. ظلم خالص. بدون افزودنی،با پخش زنده، با اخرین فناوری های روز آمریکا و اروپا، پاکسازی با دقت میلیمتری. بدون جلوه های ویژه، جنات ناب. عریان عریان عریان. عین کربلا.
تا کجا می توانی چشم هایت را بسته نگه داری؟ تا کجا میتوانی این صحنه را ببینی و سکوت کنی؟ تا کجا می توانی اعتراض کنی و هزینه ندهی؟ تا کجا می توانی هزینه بدهی و بایستی؟ سوال اصلی این قضیه "تا کجا؟" است. عین کربلا.
30-Gahe-Safar-Shod.mp3
وقت است تا برگ سفر، بر باره بندیم
دل بر عبور از سد خار و خاره بندیم
از هر کران بانگ رحیل آید به گوشم
بانگ از جرس برخاست وای ِمن خموشم
دریادلان راه سفر در پیش دارند
پا در رکاب ِ راهوار خویش دارند
گاه سفر را چاووشان فریاد کردند
منزل به منزل حال ره را یاد کردند
گاه سفر آمد، نه هنگام درنگ است
چاووش می گوید که ما را وقت تنگ است
گاه سفر آمد، برادر! گام بردار!
چشم از هوس از خورد، از آرام بردار !
گاه سفر آمد برادر! ره دراز است
پروا مکن بشتاب! همّت چاره ساز است
گاه ِسفر شد، باره بر دامن برانیم
تا بوسه گاهِ وادیِ ایمن برانیم
وادی نه ایمن، هان مگو، باید سفر کرد
از هفت وادی در طلب باید گذر کرد
وادی نه ایمن، رهزنان در رهگذارند
بیم حرامی نیست، یاران هوشیارند
وادی نه ایمن، جاده هموار است ما را
امید بر عزم جلودار است ما را
وادی پر از فرعونیان و قبطیان است
موسی جلودار است و نیل اندر میان است
https://t.me/dralihaeri
قسمت بیست و پنجم
نماز نمایانگر باطن انسان
📷رادیولـوژی:
اگـر بخواهید از چهره تان عکس بگیرید، به عکاسـی میروید؛ اما اگـر بخواهیـد از اسـتخوان و ریـۀ خـود عکـس بگیرید، بـه رادیولـوژی میروید؛
✨چون نوری که از لباس و گوشت بگذرد و به مغز استخوان برسد تا نشان دهد
که اسـتخوان شـما شکسـته یا نشکسـته، نوری دیگر اسـت.
نمیتوان عکس این را با دوربین و نور معمولی گرفت؛ نوری میخواهد که از بدن انسان عبور
کند؛ اشـعۀ ایکس و ماورای بنفش میخواهد.
🌟نماز از این قبیل است؛ نماز برای عکسبرداری از خود انسان است، اما با اشعۀ ماورای بنفش که از مغز استخوان انسان خبر بدهد.
📚تمثیلات📚*
*_آیت الله حائری_
.
?آخرین معامله پدر با امام زمان (علیه السلام)?
? همین اواخر حیاتشان بود، در بیمارستان نمازی بستری بودند. نشر معارف می خواست اولین کتابشان را با عنوان آئینه تمام نما رونمایی کند و گفته بودند از میان صحبت های ایشان از ابتدای انقلاب تاکنون، قریب چهل عنوان احصاء شده که فصل به فصل رو نمایی خواهد شد ...
طبعاً شرایط جابجایی نداشتند. صدایم زدند و گفتند: «تو به جای من برو و این مطلب را از جانب من بگو ... »
? این کتاب ها، آخرین معامله امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) با من است، بعد با صدایی که آرام از ته گلو شنیده می شد گفتند: «وقتی امامت جمعه را رها کردم و به قم آمدم هیچ کس همراهم نیامد حتی اولادم...! »
بعضاً تنها بودم. فقط برای سخنرانی ها محافظ می آمد و می رفتم. احساس کردم بیشتر از اینها باید برای امام زمانم کار کنم که این هم نیاز به تشکیلات و دفتر و دستک داشت. یک نوبت که همراه با همشیره زاده به جمکران رفتیم، به حضرت متوسل شدم که می خواهم تا وقت هست خدمتی کنم، اما امکانات خدمت را ندارم.
در خلال توسل، این از ذهنم گذشت که برای آنکه حضرت صاحب الزمان نسبت به متوسلینش توجه خاص پیدا کند، راه نشان داده اند و آن هم خواندن #دعای_ندبه در صبح هر جمعه است. نیت کردم که برای گشایش کارم، توفیق خدمت به دعای ندبه ایشان را تا آنجا که ممکن است ترک نکنم و همزمان متوسل هم باشم. چون از شرایط این دعا این بود که بصورت جمع خوانده شود، اعلام کردم من نیت دارم در منزل دعای ندبه برپا کنم. بعد از چندین هفته اداره اوقاف قم که متوجه نیت من شده بود، از من خواستند هر جمعه این دعا را در یکی از بقاع متبرکه برگزار کنم. هم هزینه تبلیغات و صبحانه و ... را به عهده گرفتند و هم نظم و نسقی به برنامه دادند؛ بصورتی که من برنامه های دیگرم را با آن تنظیم می کردم که مبادا هفته ای تعطیل شود.
? بازار دعای ندبه ما رونق گرفت. اصحاب انگشت شمار آن به قریب صد نفری می رسید، بعضی وقتها هم بیشتر. از خلال این دعاها جوانان مخلصی کمتر از انگشتان دست، جذب مطالبم شدند و اعلام آمادگی کردند برای نشر این مطالب همه توانشان را وقف کنند.
چند هزار نوار سخنرانیم که مربوط به ابتدای انقلاب تا اواخر امامت جمعه بود، داشت خاک میخورد. همه را پیاده کردند، عنوان بندی کردند، خودشان ناشر پیدا کردند و حالا اولین عنوانش در حال رونمایی است. تا آخرین عنوان هم چاپ خواهد شد.
و این در حالی بود که قریب سه دهه بالاترین مقام استان فارس بودم با آن همه دفتر و دستک؛ اما آثار و برکات این چند جوان مخلص کجا ... !
? بعد همینجوری که چشمانشان را می بستند، اشکی از کنار چشمشان جاری شد و گفتند: «از این آقا حاضرتر و ناظرتر مگر داریم؟! کِی او را صدا زدیم که جوابمان را نداد ...؟!»
در روز رو نمایی، مجالی برای صحبت ما دست نداد. اخوی بزرگمان را به جهت صحبت دعوت کردند.
?#خاطره دکتر محمد علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر: ? @dralihaeri
برای این سید خدا مرحوم آل هاشم...
من بیش از همه سرنشینان آن سانحه تلخ برای این سید خدا دلم سوخت و معتقدم فقدان او برای اسلام و ایران ثلمه ای بود که لایسدها شیء...
برخی شجاعت را منحصر در صراحت گفتاری خلاصه میکنند در حالی که
برای من که قریب سه دهه پسر امام جمعه و نماینده امام در استان بودم و ادبیات رفتاری ائمه جمعه را آنگونه که بولتن های شورای سیاست گذاری ائمه جمعه هجی میکند را از برم میفهمم که ساختار شکنی های که آل هاشم علمش را برداشته بود بسیار شجاعانه تر از ادبیات تند و گزنده و بعضا پوچ برخی از ائمه جمعه دیگر بود
رفتن و نشستن روی سکویهای ورزشگاه میان طرفداران رنگارنگ تراکتور گذشتن از عالَمی تقدس تکبر که سالها یک سیستم تماما سنتی و ایستا در گوش تو مشق کرده
تمرین مردمی زیستن و مردمی ماندن تماشای تآتر بچهای شهر گویی فرزندان خود را به نظاره نشسته
و میراث ماندگار علمای شیعه از سده ها قبل که همانا رواداری مردم داری و ملجا پناه همگان بودن و بال سعه صدر بر آستان همه خلایق شهر از خرد کلان تا چپ و راست گشودن
در کنار آن ادبیات انقلابی را به لسان یک انقلابی کهنه کار فریاد کردن به لباس سپاه مباهات کردن و به یار باوفای رهبری شهره بودن همه را در خود جای داده و داشت گام به گام و قطره قطره ادبیات رفتاری جدیدی را میان روحانیون متنفذ جا میانداخت ادبیاتی که هم ملک و هم ملت را جایگاهی رفیع میداد و این دو عنصر مشرعیت و مقبولیت را با هم در آویخته بود ..
اینکه او به نساب جمعیت بالاترین رای مردم را در مجلس خبرگان کشور آورد در خود چه پرمعنابود...
آن شب تا صبح فقط به یاد او بودم او تنها کسی بود که گوشی را برداشته و آرام گفته من میان جنگلهای ارس باران در گوشه ای افتاده ام او تا ساعتها بعد نفس میکشید اما ولو مانند همسفرانش پروانه وار نسوخت ولی چون شمع قطره قطره آب شد...
حقا این روایت در رسای او بود
اذا مات العالم ثلم فی الاسلام لایسدها شیء
چون عالمی حقیقی رخت از دنیا بست ثلمه و خلائی دامن دین را خواهد گرفت که هیچ چیز آنرا پر نخواهد کرد...
نامش و یادش ماندگار
محمدعلی حائری شیرازی
https://www.instagram.com/reel/C78cDIsuvDy/?igsh=MWkya3YxZXN1dTlqZw==
آیت الله حائری شیرازی:
یک وقتی گوجه فرنگی کاشته بودم،داشتم وجین می کردم
یکی از همراهان کمک کارم شد
دست کرد علف هرزی را از پای بوته گوجه بکند که ناغافل علف و بوته را باهم در آورد
گفتم: حواست باشد به فرزندت نصیحت می کنی، علف هرزی را بالا می کشی ریشه بوته را همراهش بیرون نکشی!
دینش را از او جدا نکنی
گفت:چکار کنم
گفتم: باید با یک دست بوته گوجه را بگیری، با دست دیگر یواش یواش علف هرز را در آوری، ریشه اینها درهم است، باید با یک دست نگهش داری
وقتی رهبری با زبان محبت می فرمایند:
چرا خانمی را که قدری موهایش بیرون و به تعبیر رایج بدحجاب و در واقع، ضعیفالحجاب است، متهم میکنید در حالی که در استقبال مردمی شماری از خانم ها چنین حجابی داشتند.
اینها زنان و دختران خودمان هستند که در مراسم دینی و انقلابی هم شرکت میکنند.
من به آن اشکها حسرت میخوردم و میگویم ای کاش میتوانستم مانند آن دختر و زن جوان اشک بریزم
ضعف حجاب، کار درستی نیست اما موجب نمیشود آن فرد را از دایره دین و انقلاب خارج بدانیم
همه ما هم نقصهایی داریم که باید تا حد امکان آنها را برطرف کنی
کار فرهنگی و تربیتی بر ستون محبت و آگاهی و اعتماد و احترام استوار است
و رهبری با تسلط تمام بر موضوع با زبان محبت مخاطب زیر عَلم دین نگه می دارد با دست دیگر تذکر می دهد
پدر می گفت:
در موقع فرماندهی، وقتی افراد تحت امرتان را می خواهید تنبیه کنید، بایک دست باید به او محبت کنید و با دست دیگر مجازات
با دو دست مجازات نکن، چرا ؟
چون در آیه اینطور می فرمایید
وَالمُؤمِنونَ وَالمُؤمِناتُ بَعضُهُم أَولِياءُ بَعضٍ ۚ يَأمُرونَ بِالمَعروفِ
یعنی اول دوستش بدار، بعد امر به معروفش کن
#آیت_الله_خامنه_ای
#آیت_الله_حائری_شیرازی #امر_به_معروف #حجاب
کتاب#راه_رشد
#نشر_معارف
https://t.me/dralihaeri
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 3 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 19 hours ago