?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 8 months, 4 weeks ago
بعد از ۵سال ننوشتن و بهاصطلاح خشکی قلم، خانم #احلام_مستغانمی یکی از نویسندگان بسیار مشهور جهان عرب از الجزایر بدون هیچ تکلفی وارد این دغدغه میشود و …
صحبتهای #انسیه_سادات_هاشمی و ماجرای ترجمه کتابهای #وسوسه_جدایی و #دلشان_با_ما_و_بمبشان_بر_سر_ما را ببینید و بشنوید …
برنامه #کتاب_یک کاری مشترک از خانه شعر و ادبیات، شبکه یک و تلویزیون اینترنتی کتاب، این روزها بهصورت میانبرنامه از شبکه یک سیما پخش میشود.
_ بچهها! دارد عمو با مشک راهی میشود
_ آب یعنی میرسد؟ _ هرچه بخواهی میشود
یا اخا! عباس! اینک اذن میدان میدهم
جان من برگرد! من با داغ تو جان میدهم
_ تو خودت دیدی سکینه که عمو با مشک رفت؟
_ با همین چشمان خود دیدم که او با مشک رفت
یا اخا! سقا! حرم تشنه است مشکی آب کن
غنچههای پر پرِ در خیمه را سیراب کن
دل پریشانی! فرات آیا خطر دارد پدر؟
آب آوردن رجزخوانی مگر دارد پدر؟
نیزه بر کف مشک بر پشت و علم بر دوش او
آب بیش از هر زمانی تشنهٔ آغوش او
اصغرم لبهای خشکت را دگر بر هم مزن
آب دارد میرسد قدری تحمل طفل من!
علقمه از پشت نخلستان به او رخ مینمود
مشک بود و تشنگی بود و فراوان آب بود
بچهها وقتی عمو آمد تشکر میکنید
بعد هم از آب مشتِ تشنه را پر میکنید
آب آرام و دلِ عباس در جوش و خروش
آب دارد التماسش میکند قدری بنوش
تاکنون حتما عمو دیگر رسیده پای آب
آب نوشیده است و جان دارد بیاید با شتاب
مشک را پر کرد و دستِ رد به بغض آب زد
هرچه آب از تشنگی گفت او دم از ارباب زد
از عمویم باوفاتر نیست بابا گفته است
قول اگر داده یقین کن میرسد ساغر به دست
مشک بر دوش از میان تیرباران میگذشت
نیزهها نزدیک میشد او خروشان میگذشت
شک ندارم این صدای غرش اسب عموست
گفته بودم چارهٔ این العطشها دستِ اوست
رسم نامردی کمین کرده است پشت نخلها
تیغها خیره است بر آن دست پشت نخلها
من که از دست خودش باید بنوشم آب را
من هم از بابا شنیدم دست او دارد شفا
مشک بر دندان شتابان با همه جوش و خروش
تیر باران تیر باران آه مشکش آبروش
آب از کوچکتر است اول به اصغر میدهیم
به عمو هم آخرش یک جرعه دیگر میدهیم
چشم تا آمد بیندازد به مشکِ واژگون
چشمهایش را به تیر دیگری پر کرد خون
بچهها اصغر چرا هی بر زمین پا میزند؟
کم کمک دارد دلم شور عمو را میزند
ناگهان در علقمه پیچید بانگ «یا أخا»
میدود با قد خم مولا به دنبال صدا
آب ما اصلا نمیخواهیم برگرد ای عمو
تشنة آن صورت ماهیم برگرد ای عمو
پس عمو کو پس چرا برگشتهای تنها پدر؟
اینچنین دستی به پیشانی و دستی بر کمر؟
تا عمود خیمهٔ عباس را پایین کشید
بغضِ سنگینی صدای العطشها را برید
.
حضرتِ عباسی آمد شعر، دستانش طلاست
چشم شیطان کور حالم امشب از آن حالهاست
با عطش وارد شوید! اینجا حریم علقمه است
مجلسِ لب تشنگانِ حضرت سقا به پاست
بیجهت این جمعِ بیپایان ما را نشمرید
جمع ِ ما هر جور بشمارید هفتاد و دو تاست
جای دنجی خواستی تا با خدا خلوت کنی
این حسینیه که گفته کمتر از غار حراست؟
اشک را بگذار تا جاری شود شور افکند
هرچه پیش آید خوش آید، اشک مهمان خداست
شانه خالی کردهایم از کلّ یومٍ اشک و آه
گریهی حرّی است این شب گریهها، اشکِ قضاست
اذن میدان میدهند اینجا به هرکس عاشق است
با رجزهای ابالفضلی اگر آمد سزاست
هروله در هروله این حلقه را چرخیدهایم
های! ای هاجر! بیا در این حرم، اینجا صفاست
شورِ ما را میزند هر تشنه کامی گوش کن!
حلقِ اسماعیل هم با العطشها همصداست
ایها العشاق! آب آوردهام غسلی کنید
رو به پایان است این حج، مقصد بعدی مناست
خندهی قربانیان پر کرده گوش خیمه را
من نفهمیدم شب شادی است امشب یا عزاست؟!
گریه هاتان را بیامیزید با این خندهها
سفرهی این شبنشینان تلخ و شیرینش شفاست
آب باشد مال دشمن، ما تیمم میکنیم
آبهای علقمه پابوسِ خاک کربلاست
ما اذانهامان اذانِ حضرتِ سجادی است
همهمه هر قدر هم باشد صدای ما رساست
أشهدُ أنَّ محمّد جدّ والای من است
أشهد أنَّ علی إلّای بعد از لافتاست
یک نفر از حلقه بیرون میزند وقت نماز
سینهی خود را سپر کرده مهیای بلاست
ای مکبّر! وقت کوتاه است، قد قامت بگو
صف کشیدند آسمانها، پس علی اکبر کجاست؟
گفت قد... قامت... جوانها گریهشان بالا گرفت
ـ راستی! سجادههای ما همه از بوریاست! ـ
از علی اکبر مگو! میپاشد از هم جمعمان
یک نفر این سو پریشان، یک نفر آن سو رهاست
چارهی این جمع بیسامان فقط دستِ یکی است
نوحهخوان میداند آن منجی خودِ صاحب لواست
گفت «عباس!»، آن طرف طفلی صدا زد «العطش»!
ناگهان برخاست مردی، گامهایش آشناست
مشک را بر دوش خود انداخت بسم الله گفت
زیر لب یکریز میگفت از من آقا آب خواست
حضرتِ عباسی از من دیگر اینجا را نپرس
آسمان را از کمر انداختن آیا رواست؟
امام جواد (علیه السلام)
مثل پیغمبر خدا یحیی
دارد این طفل هم فقط نُه سال
عالمان مدینه میگویند
داده پاسخ به سی هزار سوال
پس خلیفه برای دختر خود
این نبیزاده را نشان کرده
گرچه ناراضیاند اقوامش
او پسر را به قصر آورده
پسر آرام و سرد میگوید
دستم از ثروت جهان خالی است
یک کتاب دعا ولی دارم
بهتر از آن برای مهریه چیست؟
مینشیند به تخت دامادی
دستهدسته کنیز میآید
او حواسش ولی به دنیا نیست
هرچه خود را جهان بیاراید
کاخ باشد سرای او یا کوخ
نزد او یک چهاردیواری است
حرف مردم همیشه بوده و هست
طعنه یک داستان تکراری است
گله کردند که چرا گفته
عطردانی برای او بخرند
گفتهاند این مرام شاهان است
که پی عطر و مشک و سیم و زرند
گفت پیغمبر خدا _جدم_
عطرها داشت، عطردان می ساخت
سیم و زر، یوسف و سلیمان را
مگر از شور بندگی انداخت؟
طبق معمول سالهای قبل
کاخ آمادهٔ مناظره شد
با نخستین سوال و پاسخ او
کار تالار بحث یکسره شد
همه گفتند این جوانک کیست؟
که حریف حجاز تا یمن است
زیر لب پیش خویش مأمون گفت:
پسر کوچک ابوالحسن است
چقدَر مثل آن پدر بودی
چقدَر مثل آن پدر رفتی
بزم دنیا کسالتآور بود؟
که تو اینگونه مختصر رفتی؟
حالِ ما بازماندگان زار است
بی تو در این جهان بیمعنی
ما غریبان همه یتیم توایم
یا جواد الائمه ادرکنی
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 8 months, 4 weeks ago