انجمن ادبی قلم‌به‌دستان

Description
✴️آموزش داستان‌نویسی
✳️معرفی نویسندگان جوان
🔆برگزاری فراخوان‌های ادبی

◾دبیر انجمن: محمدعلی کاظمی نصرآبادی

🕐تاسیس: ۱۳۹۹/۱۲/۰۳

رایانامه:
[email protected]

ارتباط با روابط عمومی:
@pv_ghalambedastan
Advertising
We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 4 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 4 days, 2 hours ago

1 month, 2 weeks ago

«تنها» تنها واژه‌ای است که مرا می‌فهمد. همان واژه‌ای که حبیب بارها در ترانهٔ «مرد تنهای شب» فریاد زد.
من مرد تنهای شبم مهر خموشی بر لبم
رهگذری تنها در آغوش شب که به جرم عاشقی لبانش را دوخته‌اند.
تنها و غمگین رفته‌ام دل از همه گسسته‌ام
مگر او از این دنیا چه می‌خواست؟! جز یک عشق حقیقی. او دیگر به دلباختگی پروانه هم شک کرده است.
تنهای تنها غمگین و رسوا تنها و بی‌فردا منم
آنقدر تنها شده است که برای خود شمع تنهایی روشن می‌کند و پای صحبت درخت‌های سوخته می‌نشیند.
من مرد تنهای شبم صد قصه مانده بر لبم
کدامین داستان را بازگو کنم؟! هر شب من قصه‌ای دراز دارد که آن سرش ناپیداست. همین دیشب با سیبی تنها درددل می‌کردم. دلتنگ شاخه بود.
از شهر تو من رفته‌ام کوله بارم را بسته‌ام
من بسیار ماندم. خرد شدم. تنها شدم. بی‌یار شدم. غمگین گشتم. تنها راه من، رفتن است.
بی‌فکر فردا با خود و تنها عابر این شب‌ها منم
دل به جاده‌ای می‌زنم که اگر آخرش نیستی هم باشد، باکی نیست. دیگر بالاتر از سیاهی که رنگی نیست.

محمدعلی کاظمی نصرآبادی

1 month, 2 weeks ago

*🎶* من مرد تنهای شبم

خواننده:حبیب محبیان
شاعر: حبیب محبیان**

1 month, 2 weeks ago
1 month, 3 weeks ago

جز نقش تو در خیال ما نیست
#اوحدی

1 month, 3 weeks ago

همه‌چیز را فروختم جز آن صندلی که جای تو بود؛
شاید آن روز که برگشتی خسته باشی...

1 month, 3 weeks ago

شبی که آواز نی تو شنیدم
چو آهوی تشنه پی تو دویدم

کدام ترانه را زمزمه‌زمزمه می‌کنی؟! ترانهٔ آشنایی است. به گمانم آن را برای شب وصالمان سروده بودی.
دوان‌دوان تا لب چشمه رسیدم
نشانه ای از نی و نغمه ندیدم

به سوی تو شتافتم. از تپهٔ غم‌ گذر کردم و در خیال شادمانی به تو پناه آوردم. پناهگاه من! مرا در پناه خود می‌گیری؟!
تو ای پری کجایی که رخ نمی‌نمایی
از آن بهشت پنهان دری نمی‌گشای

چگونه تو را بیابم؟! این دل چگونه بی‌تو روزگار سپری کند؟! تا چه هنگام به ماهتاب بنگرم؟!
من همه جا پی تو گشته‌ام
از مَه و مِهر نشان گرفته‌ام

خورشید نیز روی گرفته است. به او می‌گویم: محبوب مرا ندیده‌ای؟!
و او می‌گوید: به شمع بنگر.
بوی تو را ز گل شنیده‌ام
دامن گل از آن گرفته‌ام

رایحهٔ یار از کدام بوستان به مشام می‌رسد؟! مگر کنون فصل گل‌های داوودی است؟!
دل من، سرگشتهٔ تو
نفسم آغشتهٔ تو

دیگر نه دلی برای عاشقی مانده است و نه نفسی برای یافتنت.
به باغ رویاها، چو گلت گویم
بر آب و آیینه، چو مهت جویم

می‌گویند رخسار یار بر آغوش آب می‌افتد. با جان نیمه‌جانم به چشمهٔ دلباختگی چشم دوخته‌ام تا شاید تو را ببینم.
در این شب یلدا ز پی‌ات کویم
به خواب و بیداری سخنت گویم

هرشب من شب یلدایی است طولانی و رنج‌آور. مغز فرمان خواب می‌دهد و قلب سرپیچی می‌کند و چشم می‌گوید: هرآنچه قلب بگوید.
مه و ستاره درد من می‌دانند
که همچو من پی تو سرگردانند

هم‌دردهایم بی‌شمارند. در افلاک سرگردانند. تو را چگونه بیابند آنگاه که همه جا هستی و رخ برنمی‌تابی؟!
شبی کنار چشمه پیدا شو
میان اشک من چو گل وا شو

بازگشتم به کنار چشمه. می‌آیی؟! همان جا که نخستین بار لبخندت را دیدم و راز شکفتن گل‌های داوودی را دریافتم.

محمدعلی کاظمی نصرآبادی

2 months ago

گلان فصل بهاران، هفته‌ای بی
زمان وصل یاران، هفته‌ای بی

غنیمت دان وصال لاله رویان
که گل در لاله‌زاران، هفته‌ای بی

#بابا_طاهر

انجمن ادبی قلم‌به‌دستان
@ghalambedastan

2 months ago

که تو زیباتر از آنی که کنم وصف و بیانت
#سعدی

2 months ago

نکند می‌خواهی چون بیژن دلبری کنم و بگویم:
دلربا، دلنشین، شیرین‌ادا، نازنین
به کجا رفتی بیا تب‌وتابم را ببین

چه شد؟! رنگ رخسارت شکفت یا نه؟! هنوز که راه رفتن را در پیش گرفته‌ای؟!
چه شبی دارم تنها تنهایی و تنهایی
گره از گیسو بگشا تا ز سحر در بگشایی

نمی‌بینی چقدر می‌گویم تنهایم؟! آدمی که تنهای تنهای تنهاست، تنها با دیدن گیسوان یارش از تنهایی درمی‌آید.
بهار اومد که گل‌ها رنگ‌ووارنگه جونم
دیدن یار سر چشمه قشنگه جونم

گل‌ها شکفته‌اند؟! مگر بهار آمده‌است؟! کنون که فصل خزان است؟! بوی آشنایی می‌آید. آهان! دریافتم یارم آمده‌است.
بچینم گلی بیارم در سرایت جونم
ببینم رویت ریزم در پیش پایت جونم

گلناری دست‌وپا می‌زند و به پایم می‌افتد و می‌گوید: بنگر مرا. چه گل‌برگ‌های سرخی دارم! قول می‌دهم برای یارت، یار باشم. مرا برگزین.
گل نارم گلنارم غم تو بر دل دارم
نفسی بنشین یارا من تشنه دیدارم

به گلنار گفتم: آخر به تو نیازی نیست. یار من خود گلنار است. چگونه برای حقیقت زیبایی، زیبایی زودگذر را به تحفه ببرم؟!
گل به گیسویت بستی ما را پریشان داری
به پریشانی شادم گر تو روا می‌داری

رفتم و محبوبم را ندیدم. با اینکه دلم خون شد و قلبم باری دیگر از جا کنده شد. به خود یادآوری کردم: «عاشقی شیوهٔ رندان بلاکش باشد.»

محمدعلی کاظمی نصرآبادی

2 months, 1 week ago

#عکس_نوشت

نمیدانم آیا برای این کودکان بابا آب داد. بابا نان داد. معنایی دارد! شاید فقط تمام خاطراتشان از پدر و مادر شرمندگیشان باشد که خودشان هم کودکانی از گذشته بودند که به سرعت باد اما دردآور بزرگ شدند. نمیدانم برای این کودکان تعطیلات نوروزی، تعطیلی روزهای برفی و بارانی ... آیا معنی دارد یا نه! هرگز احساس شیرین زنگ آخر مدرسه را درک کردند اصلاً میدانند مدرسه رفتن چگونه هست؟ حتی نمیدانند قرار بود نیمی از خاطراتشان برای روزهای مدرسه رفتن باشد. آیا فرصت داشتند توقع و خواسته‌های نابجا از کسی داشته باشند! هوس‌کردن برای غذای خاصی که دوست دارند، اصلاً خبر دارن از ایرادهای غذایی بچه‌ها که مامان من این غذا رو دوست ندارم یعنی چی .
فقط میدانند که هر شب کنار پدر بشینند و با دست‌های کوچکشان درآمد ناچیزشان را روی پول پدر بگذارند حساب و معادلات ریاضی را نمیدانند اما خوب میدانند حساب و کتاب زندگی را. انگار قرار هست که امسال هم مانند سال‌های گذشته با لباس کهنه سال نو را شروع کنند، ترکیبی عجیب از سال نو و لباس کهنه. با بیماری و سرفه‌های بی‌امان پدر چکار کنند جز تنهایی غصه خوردن در قلب کوچکشان و میدانند راه به جایی ندارند که از کسی درخواست کمک کنند. اینکه وقتی میبیند در گرفتاریهای بزرگ خانواده‌ اما اوضاع زندگی دوست صمیمیش بدتر هست و نمیداند برای او چکار کند، برای کار در خیابانهای شهر پَرسه میزند بدون اینکه کسی نگران بیرون رفتن یا برگشتنش باشد چون برای پدر و مادر زندگی سخت‌تر از این نگرانی‌ها بود.
با همه این احوال و اوضاع آشفته باز زندگی با تمام سختی‌ها و مشکلات تکراریش ادامه دارد.

#ادیب_سی‌ام
#ژیلا_بوربان

We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 4 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 4 days, 2 hours ago