𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 2 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 weeks, 1 day ago
📜 من باز نخواهم گشت بدانگونه که رفتممن بیابان را نمیشناسم
اما بزرگ شدهام همچون حرف
دراین پرت افتاده
حرفی که گفته است حرفهای خود را
و من گذشتهام همچون زنی که نمیپذیرد توبهی همسرش را
و فقط نگه میدارد وزن رابطه را
آنگونه که من شنیدم
و دنبال کردم
و اوج گرفتم همچون یک کبوتر به سمت آسمان
به آسمان آوازم.
من فرزند کرانهی سوریهام
در آنجا زندگی میکنم به مثل یک مسافر
و یا کسی که ساکن است در میان دریای مردم
اما سراب مرا به شرق میبندد
به آن قبایل قدیمی بدویان
من اسبهای زیبا را به سمت آب میبرم
و پی میگیرم صدای الفبا را.
باز میگردم
پنجرهای هستم به سمت دو چشم انداز
و فراموش میکنم چه کسی خواهم شد
بسیاری در یک
و همزمان تعلق دارم به دریانوردان غریبهای که در زیر پنجرهی من
آواز میخوانند
ونیز پیغام جنگجویانی را دارم برای پدران و مادرانشان که میگویند :
ما بازنخواهیم گشت بدانگونه که از آنجا رفتیم
ما باز نخواهیم گشت_حتی گاهی !
ادامه شعر در لینک زیر#محمود_درویش | ترجمه شهریار دادورhttps://echolalia.ir/i-will-not-return-as-i-left/
نه، نمیتوانم فراموشت کنم
زخمهای من، بیحضور تو از تسکین سر باز میزنند
بالهای من
تکهتکه فرو میریزند
برههای مسیح را میبینم که به دنبالم میدوند
و نشان فلوت تو را میپرسند
نه، نمیتوانم فراموشت کنم.
🎵 نسخه صوتی را از لینک زیر بشنویدhttps://soundcloud.com/echolalia-ir/vbimdgqham5p
🖤 با صدای رضا براهنی بشنوید🖤
به من بگو که کجا میروی پس از آن وقتها که رویاها تعطیل میشوند و ما به گریه روی میآریم و، گریه به رو، کجا؟
🎵 نسخه صوتی را از ساندکلاود ما بشنوید.
📜 چه دست هایی داری، شبیه بوسهصدای کف زدنت کبکهای کیهانی را برای من که زمینی هستم بیدار میکند
منی که دست ندارم چگونه کف بزنم؟
ولی شکفته بادا لبان من که نیمهماهِ نیمرخانِ تو را شبانه میبوسند
فدای تو دو چشم من که چشمهای تو را خواب دیدهاند
ببینمت تو کجایی که چهرهات باغی است
،که از هزار پنجرۀ نور میوزد هر صبح
و شانههای تو آنجا چه ابرهای سپیدی که بر بلندی آنها چه تاج چهره چه خورشیدی!
!منی که دست ندارم چگونه کف بزنم
به من بگو که کجا میروی پس از آن وقتها که رؤیاها تعطیل میشوند وَ ما به گریه روی میآریم
و،گریه به رو، کجا؟
و سایه پشت سرت چیست در شب این که شعر من است که از پشت پای تو میآید
چه دستهایی داری
شبیه بوسه!
ادامه شعر در لینک زیر#رضا_براهنیhttps://echolalia.ir/your-hands-like-a-kiss/
📜 خاطرم سرشار بادخاطرم سرشار باد
از یاد خیابانی خاکی با دیوارهای کوتاه
و سواری بالا بلند
که سپیده را از خود سرشار میکند
با شنلی ژنده و بلند
در یکی از روزهای ملالتبار
در روزی بیتاریخ.
خاطرم سرشار باد
از یاد مادرم که به صبح مینگرد
در ایستگاه قطار سانتا ایرِنه
بی خبر از آنکه قرار است
نام خانوادگی اش بورخِس شود.
خاطرم سرشار باد
از یاد جنگیدن در نبرد سِپدا
و نظاره اسنانیسلاو دلکامپو
آنگاه که با شادمانی دلاورانه اش
نخستین گلوله را بر تن خویش خوشامد می گفت.
ادامه شعر در لینک زیر#خورخه_لوئیس_بورخس | ترجمه حسن تهرانیhttps://echolalia.ir/may-my-memory-be-full/
🎵 پاییزِ پشتِ پنجره 🎵
تا همهی ما در پاییز
در گلهای داوودی غرق نشدیم
تند پارو بزن
درد میآید و میرود
اما
پاییز پشت پنجره
استوار ایستاده است
نسخه صوتی این شعر را از اپلیکیشن ساندکلاود بشنوید
https://soundcloud.com/echolalia-ir/b5rk225iiscv
و یا از طریق لینک زیر گوش دهید
https://echolalia.ir/autumn-behind-the-window/
📜 سرود خویشتن
۱
بودنم را به بزم میگیرم، و میسرایم خویشتن را
و آنچه میپندارم، خود پندار توست
هر ذره از من، به نیکی همانا ذرّات توست
روانَم را فرامیخوانم و میپراکنمَش،
میخوانمَ و میپراکنم خویش را، به تماشای یگانهای نی از علفهایِ تابستان میشتابم،
زبان من، هر قطرهٔ خونَم، از این خاک برآمده، وز این هوا،
و اینجا، از والدین خویش زاییده شدهم، و بدانسانِ همنیاکانَم،
اینک، سیوهفت سالهام، در آغازَش، در اوجِ سلامت،
امید با من است تا مرگهنگام دست برندارم.
از باورهایَم و آموختههایَم که در تعلیق نایند،
۲
خانهها و اتاقها، آکنده از عطر و طاقچهها در غوغای این عطرها پُر،
نفس میکشم رایحهٔ خوش را و میدانمَش و به حسن میدانمَش،
عصارهها مرا مست خواهند کرد، لیک نخواهم گذاشتِشان،
فضا آکنده از عطری نیست، اثری از رایحهها نیست، بویی به مشام نمیرسد،
آن تا ابد مخصوصِ دهان من است، که در عشقی با اویام،
به ساحل و کنارهٔ جنگل خواهم رفت، عور و بیتلبیس، سخت خواهان آنْام که مرا لمس کند، بخاری از نَفَسِ خویشتنَم،
پریشانْام از آنکه با خود میآمیزم.
پژواکها، امواج، همهمهٔ نجواها، عنصرِ عشق، رشتهٔ ابریشم، واپیچش شاخهها و تاک،
دمهای من و قوت قلبَم، تکانههای سینهام، گذر از صخرههای تاریکِ دریا، و خرمنی از علف خشک،
نجوای واژهگان دشنامگونه از گلوی من در واپیچشِ باد مستورْ میماند،
چند بوسهٔ آرام و اینک، چند حیا، و آنک، رسیدنی به گرد بازوها،
بازییِ نور و سایه بر درختان، بهوقت جنباندن شاخسارانِ نرم، در شوق تنهایی یا که هیاهوی خیابانها یا که بر کرانهها و شیبهای تپه،
در من احساس سلامت است و تحریر آواز ظهر کامل، و سرود من که از تخت و دیدارِ آفتاب سربرمیآورد.
ادامه شعر در لینک زیر#والت_ویتمن | ترجمه شاهد حسینیhttps://echolalia.ir/song-of-myself.
📜 این چه رنجی استچه رنجی است
خوابیدن زیر آسمانی
که نه ابر دارد نه باران
از هراس از کلمات
هر شب خوابهای
آشفته میبینیم
به این جهان آمدهایم
که تماشا کنیم
صندلی های فرسوده و رنگ باخته
سهم ما شد
انتخاب ما مرواریدهای رخشان
بود
ادامه شعر در لینک زیر#احمدرضا_احمدیhttps://echolalia.ir/what-is-this-pain/
.
🎵 یا به صورت مستقیم از برنامه ساندکلاود با کلیک بر روی لینک زیر گوش دهید.
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 2 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 weeks, 1 day ago