تو طلوع و غروبت یه جای دیگه بود
من به آسمونِ اشتباهی خیره موندم !

تو شب رو با فکر کردن به اون شروع میکردی ،
و من اون موقع تلخی واقعیه زندگی رو چشیدم !

Красивый

- دوسش داری ؟
+ دوسش دارم ..
- پس چرا ازش دست کشیدی و رفتی ؟
عوض شده بود ،اون دیگه غمِ شیرین من نبود!
گفت دیگه نمیخواد ببینم و از نبودم خیلی راضیه.
وقتی این حرفو از زبون اون شنیدم ،
با وجود اینکه نمک روی دلم بود و درد داشتم،
از همه چی دست کشیدم و رفتم!
همون جوری که اون خواست،
بهم گفت ؛ واسه دلی که با تو نیست نباید جنگید.
و حالا ما آشناترین غریبه های این شهریم…
-
And the end of the story

خیلی دوسش دارم .

_چرا نمیخوای مالِ من باشی تهیونگ؟
+میدونی چیه؟
من عاشق تصوراتی که ازت داشتم شده بودم
نه خوده مزخرفه تنوع طلبت ،
وقتی با توعه واقعی رو به رو شدم ،
دیدم زمین تا آسمون با تصورات من فرق داری
پس هیچ دوسداشتنی وجود نداره
اگر بعضی وقتا دلتنگی راهِ گلومو میگیره،
دلتنگه اون ادمِ تو رویاهام شدم ،
نه توعه واقعیه عوضی!
-Memories and me

2:29

برای توئه، برای توئه، همه این کارها
بهشت، یه جایی با تو روی زمینه.