𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 3 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 3 days, 19 hours ago
تمام این قضایا در دست یک کمیسیون مشورتی است، که گمان نمیرود حتی در سالهای آینده هم نتیجهی کار آنان امیدبخش باشد. در عین حال چنین به نظر میرسد مردم از هر قدرتمندی که بیاید و نظم را برقرار سازد، جادهها را امنیت بخشد، دست کردها را از غارت و چپاول و آتشسوزی کوتاه کند و بتواند سرزمین زیبای آنان را از ویرانی محض و آشفتگی رها سازد استقبال خواهند کرد.
بر اساس موافقتنامهی انگلیس و روس در سال ۱۹۰۷ تمامی این ولایات تحت نفوذ و تسلط روسها قرار گرفت. این نواحی یکی از بهترین نقاط ایران است و آمادگی بسیار برای گسترش تجارت دارد.
بازار شهرهای مختلف پر از کالاهای روسی است و مردم تا حد زیادی به روسیه چشم امید دوختهاند، چون بر این باورند که دولت مقتدری است و صادقانه حامی منافع و رافع حوایج آنان است.
در حقیقت موقعیت خاص جغرافیایی آذربایجان، روسها را مجبور به نفوذ بیشتر میکند. ترکیه تنها قدرتی است که دربارهی مسائل مرزی با روسیه اقامهی دعوی کرده است.
در سال ۷-۱۹۰۶ روسها سربازان را از مرز عبور دادند و بخشی از ایران را تصرف کردند...
بسیاری از دهکدههای بین سلماس و ارومیه مسیحینشین است. میسیون آمریکایی در سال ۱۸۳۵ در ارومیه تاسیساتی دایر کرد و اکنون چند مدرسهی ابتدایی در دهات و چند مدرسهی متوسطه یک کالج و مریضخانهای مجهز و چاپخانهای در ارومیه دارد. همچنین یک میسیون انگلیسی در ارومیه فعالیت دارد. اغلب دهکدههای مسیحینشین کلیسایی دارند و در مسائل اجتماعی آنان پیشرفتهای محسوسی حاصل شده است.
کمی دورتر از حد غربی دریاچه، ساوجبلاغ قرار دارد، جایی که سالها یک میسیون آلمانی به کارهای عامالمنفعه و نوعدوستانه در آن اشتغال داشتند. چند سال قبل یک آلمانی که برای فرا گرفتن زبان ترکی در آنجا اقامت داشت، به وسیلهی دزدانی که شبانه به خانهاش ریختند کشته شد.
در جهت شرق دریاچه، شهر مراغه قرار دارد که از مراکز مهم تجارت محسوب میشود...
درود و سپاس دوستانِ همراه.
سپاس از مهرتان.
?
⬅️ پایان➡️
ترزا سر را روی شانهی او گذاشته بود؛ آنها این سوی و آن سوی میرفتند و با صدای پیانو و ویولن حرکات رقص را انجام میدادند. اکنون ترزا همان خوشحالی عجیب و همان غم غریب را احساس میکرد. معنای غم این بود: به آخرین ایستگاه رسیدهایم! معنای خوشحالی این بود: با هم هستیم! غم شکل و خوشحالی محتوا بود و خوشحالی فضای غم را آکنده میساخت.
همهی ما میخواهیم در وجود قدرتمند یک خطاکار پیدا کنیم و در آدمیزاد ضعیف، یک قربانی بیگناه را بجوییم.
در مقابل دنیای پر از وقاحتی که او را دربر میگرفت، ترزا فقط یک سلاح داشت و آن هم کتابهایی بود که از کتابخانهی شهرداری به امانت میگرفت. او کتابهای زیادی خوانده بود. از "فیلدینگ" گرفته تا "توماس مان". کتاب به او فرصت گریختن از نوعی زندگی را میداد که هیچگونه رضایت خاطری از آن نداشت. کتاب برای او به عنوان یک شیء هم معنی خاصی داشت: دوست داشت کتاب زیر بغل در خیابانها گردش کند. کتاب برای او به منزلهی عصای ظریفی بود که آدم متشخص قرون گذشته، به دست میگرفت. کتاب او را از دیگران به کلی متمایز میساخت.
مادر به گونهای خستگیناپذیر برای ترزا توضیح میداد که مادرشدن به معنای همه چیز را فدا کردن است. سخنان قانع کنندهی او تجربهی زنی را نشان میداد که همه چیز را به خاطر کودکش از دست داده است. ترزا گوش میداد و باور داشت که بالاترین ارزش زندگی مادر بودن است و مادر شدن فداکاری بزرگی است. اگر مادر شدن عین فداکاری است، دختر بودن گناهی جبرانناپذیر است.
تصنیف: «مرا عاشق»
شهرام ناظری
ماجرای عشقشان را مرور کرد:
هفت سال پیش "اتفاقاً" یک مورد سخت "تورم نخاع" در بیمارستان شهری که ترزا در آن زندگی میکرد ، پیش آمد. رئیس بخش بیمارستان به فوریت برای مشاوره به آن جا خوانده شد. اما رئیس بخش
" اتفاقاً " از بیماری سیاتیک رنج میبُرد و چون قادر به حرکت نبود ، توما را به جای خود به بیمارستان شهرستان فرستاد. از پنج مهمانخانهی شهر، او
" اتفاقاً " به هتلی رفت که ترزا در آن کار میکرد . قبل از حرکت " اتفاقاً " چند دقیقه برای نوشیدن آبجو فرصت داشت. ترزا "اتفاقاً" وقت کارش بود و " اتفاقاً" مسئول میز او بود. بنابراین یک رشته
" اتفاق" ششگانه لازم بود که او را به سوی ترزا بکشاند، گویی اگر به حال خود گذاشته شده بود ، به هیچ جا نمیرفت.
حالا او به خاطر ترزا بازگشته بود. تصمیمی چنان مقدّر بر عشقی به غایت
" اتفاقی" استوار بود ، عشقی که بدون بیماری سیاتیک رئیس بخش ، حتی وجود نمیداشت. اکنون این زن ، تجسم " اتفاق مطلق " در کنارش خوابیده بود و در خواب نفسهای عمیق میکشید.
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 3 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 3 days, 19 hours ago