?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 8 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 1 week ago
--"آیا مقاله یا وبلاگی هست که به مردم کمک کند بهتر از پس بیماری بربیایند؟ جایی که بشود کمکی گرفت؟ البته من خودم افسرده نیستم و نمیدانم این چه احساسی است. میشود کمی دربارهاش صحبت کنی؟"
دوستم دودل شده بود. شاید هم نسبت به این همه انگیزه و علاقهی من مشکوک شده بود.
--افسردگی، شبیه گرفتار بودن در یک تله است. میدانی گیر کردهای اما نمیتوانی بگریزی.
و این احساسی بود که من دقیقا از چند روز قبل داشتم.
من همیشه در حمام گریه میکنم، چون در آنجا هیچکس هقهقهایم را نمیشنود، یا سوالهایی را که ازشان نفرت دارم نمیپرسد: "حالت خوب است؟"، "همه چیز رو به راه است؟"
بله، چرا نباید باشد؟ آیا من اصلاً مشکلی در زندگی داشتم؟ نه، بههیچوجه. فقط شبها وجودم از ترس پر میشد و روزها نمیتوانستم هیجانی داشته باشم. تکرار دوبارهی خاطرات شادی که از گذشته داشتم و افسوس چیزهایی که میتوانست باشد و نبود. و آرزوهایی که هرگز برآورده نشده و وحشت از ندانستن آنچه برای فرزندانم اتفاق خواهد افتاد...
بله درست است ما همه تا دندان مسلّحیم. از وقتی که سربازی اجباری شد، هر سوئیسی یک تفنگ در خانهاش دارد اما بهندرت میشنوید که به طرف کسی شلیک کنند. ما خوشحالیم که قرنهاست تغییر نکردهایم. ما احساس غرور میکنیم که بیطرف ماندیم، وقتی اروپا فرزندانش را برای جنگهای بیهوده روانه میکرد. ما خوشحالیم، گرچه مجبوریم توضیح دهیم که ظاهر ژنو با کافههای قدیمی و پیرزنهایی که در گوشه و کنار شهر قدم میزنند زیاد جذاب نیست.
البته گفتن "ما خوشحالیم" ممکن است کاملاً درست نباشد. باید بگویم همه خوشحالند به جز من. در حال رفتن به سر کار، با خود میاندیشیدم که واقعاً مشکل من کجاست؟
تمام این قضایا در دست یک کمیسیون مشورتی است، که گمان نمیرود حتی در سالهای آینده هم نتیجهی کار آنان امیدبخش باشد. در عین حال چنین به نظر میرسد مردم از هر قدرتمندی که بیاید و نظم را برقرار سازد، جادهها را امنیت بخشد، دست کردها را از غارت و چپاول و آتشسوزی کوتاه کند و بتواند سرزمین زیبای آنان را از ویرانی محض و آشفتگی رها سازد استقبال خواهند کرد.
بر اساس موافقتنامهی انگلیس و روس در سال ۱۹۰۷ تمامی این ولایات تحت نفوذ و تسلط روسها قرار گرفت. این نواحی یکی از بهترین نقاط ایران است و آمادگی بسیار برای گسترش تجارت دارد.
بازار شهرهای مختلف پر از کالاهای روسی است و مردم تا حد زیادی به روسیه چشم امید دوختهاند، چون بر این باورند که دولت مقتدری است و صادقانه حامی منافع و رافع حوایج آنان است.
در حقیقت موقعیت خاص جغرافیایی آذربایجان، روسها را مجبور به نفوذ بیشتر میکند. ترکیه تنها قدرتی است که دربارهی مسائل مرزی با روسیه اقامهی دعوی کرده است.
در سال ۷-۱۹۰۶ روسها سربازان را از مرز عبور دادند و بخشی از ایران را تصرف کردند...
بسیاری از دهکدههای بین سلماس و ارومیه مسیحینشین است. میسیون آمریکایی در سال ۱۸۳۵ در ارومیه تاسیساتی دایر کرد و اکنون چند مدرسهی ابتدایی در دهات و چند مدرسهی متوسطه یک کالج و مریضخانهای مجهز و چاپخانهای در ارومیه دارد. همچنین یک میسیون انگلیسی در ارومیه فعالیت دارد. اغلب دهکدههای مسیحینشین کلیسایی دارند و در مسائل اجتماعی آنان پیشرفتهای محسوسی حاصل شده است.
کمی دورتر از حد غربی دریاچه، ساوجبلاغ قرار دارد، جایی که سالها یک میسیون آلمانی به کارهای عامالمنفعه و نوعدوستانه در آن اشتغال داشتند. چند سال قبل یک آلمانی که برای فرا گرفتن زبان ترکی در آنجا اقامت داشت، به وسیلهی دزدانی که شبانه به خانهاش ریختند کشته شد.
در جهت شرق دریاچه، شهر مراغه قرار دارد که از مراکز مهم تجارت محسوب میشود...
درود و سپاس دوستانِ همراه.
سپاس از مهرتان.
?
⬅️ پایان➡️
ترزا سر را روی شانهی او گذاشته بود؛ آنها این سوی و آن سوی میرفتند و با صدای پیانو و ویولن حرکات رقص را انجام میدادند. اکنون ترزا همان خوشحالی عجیب و همان غم غریب را احساس میکرد. معنای غم این بود: به آخرین ایستگاه رسیدهایم! معنای خوشحالی این بود: با هم هستیم! غم شکل و خوشحالی محتوا بود و خوشحالی فضای غم را آکنده میساخت.
همهی ما میخواهیم در وجود قدرتمند یک خطاکار پیدا کنیم و در آدمیزاد ضعیف، یک قربانی بیگناه را بجوییم.
در مقابل دنیای پر از وقاحتی که او را دربر میگرفت، ترزا فقط یک سلاح داشت و آن هم کتابهایی بود که از کتابخانهی شهرداری به امانت میگرفت. او کتابهای زیادی خوانده بود. از "فیلدینگ" گرفته تا "توماس مان". کتاب به او فرصت گریختن از نوعی زندگی را میداد که هیچگونه رضایت خاطری از آن نداشت. کتاب برای او به عنوان یک شیء هم معنی خاصی داشت: دوست داشت کتاب زیر بغل در خیابانها گردش کند. کتاب برای او به منزلهی عصای ظریفی بود که آدم متشخص قرون گذشته، به دست میگرفت. کتاب او را از دیگران به کلی متمایز میساخت.
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 8 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 1 week ago