🔸🔹خیابان ادبیات🔹🔸

Description
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 8 months, 4 weeks ago

7 months, 2 weeks ago

.
.
تزیین شده کوچه و خیابان بی تو
باران شده چشم های گریان بی تو
از جمعه غروب هم غم انگیزتر است
خوشحالیِ جشنِ نیمه شعبان بی تو

#محمد_پورمرادی
#رباعی
@kiyaban_adabiyat

.

7 months, 2 weeks ago

باد
@kiyaban_adabiyat

سپاهِ باد خبرهای ناگوار آورد
هزار سینه غم و درد ماندگار آورد
از آن طرف،طرفی که مزارِ فانوس است
به رسمِ هدیه؛ تباهی به این دیار آورد!
برای آینه‌ها تیرگی، سیاهی، زنگ
برای اهلِ نظر توده‌ای غبار آورد
همین‌که پنجره‌ها همنشینِ کوچه شدند
به جای جای وطن کوهی از حصار آورد
بهارِ خنده فرو مُرده، دستِ مرموزی
بهار را به خزان داده، شوره‌زار آورد!
گلو دَرید و ترانه به روی لب خشکید
که بادِ فتنه دهان‌بندِ بی‌شمار آورد
برای سنجشِ نبضِ جنونِ تنهایی
چه «بامرام»، که حتّی نفس‌شمار آورد
به جای پنجره، پرواز، عشق، آزادی
حصار، دام، قفس، سیم‌ِخاردار آورد
وجب وجب همه‌جا سایه‌‌های وحشت کاشت
و این‌چنین به سَرِ زندگی فشار آورد!
خلاصه این که سپاه-این تبارِ خون‌آشام
هزار دردِ جگرسوز یادگار آورد!...

قلم، اجازه مده کاج‌ها سقوط کنند
ببین تبر چه به این روز و روزگار آورد!
تو شاهنامه نویسی، نه دردنامه‌نویس
همان حماسه نویسی که شاهکار آورد!
چراغِ واژه برافروز در برابرِ باد
ببین که لشکرِ توفان صلیب و دار آورد
بزن به فرق سرِ جهل-اژدهای زمان
که جنگ و توطئه را او به روزگار آورد..

خدا کند که ببینیم این قلم از مِهر
غزل‌غزل به جهان صلحِ پایدار آورد!

#فردوس_اعظم
#غزل

تاجیکستان

7 months, 2 weeks ago

.
@kiyaban_adabiyat

گفتی نمی خواهی که دریا را بلد باشی
اما تو باید خانه ی ما را بلد باشی

یک روز شاید در تب توفان بپیچندت
آن روز باید ! راه صحرا را بلد باشی

بندر همیشه لهجه اش گرم و صمیمی نیست
باید سکوت سرد سرما را بلد باشی

یعنی که بعد از آنهمه دلدادگی باید
نامهربانی های دنیا را بلد باشی

شاید خودت را خواستی یک روز برگردی
باید مسیر کودکی ها را بلد باشی

یعنی بدانی " مرد در باران " کجا می رفت
یا لااقل تا " آب - بابا " را بلد باشی

حتی اگر آیینه باشی، پیش این مردم
باید زبان تند حاشا را بلد باشی

وقتی که حتی از دل و جان دوستش داری
باید هزار آیا و اما را بلد باشی

من ساده ام نه؟ ساده یعنی چه؟... نمی دانم
اما تو باید سادگی ها را بلد باشی

یعنی ببینی و نبینی!...بشنوی اما...
یعنی... زبان اهل دنیا را بلد باشی

چشمان تو جایی است بین خواب و بیداری
باید تو مرز خواب و روًیا را بلد باشی

بانوی شرجی! خوب من! خاتون بی خلخال!
باید زبان حال دریا را بلد باشی

شیراز رنگ خیس چشمت را نمی فهمد
ای کاش رسم این طرف ها را بلد باشی

دیروز- یادت هست- از امروز می گفتم
امروز می گویم که فردا را بلد باشی

گفتی :" وجود ما معمایی است...." می دانم
اما تو باید این معما را بلد باشی

#محمد_حسین_بهرامیان
#ساراشعر

10 months ago
الجامعة الحرة الإسلامية - فرع زنجان …

الجامعة الحرة الإسلامية - فرع زنجان تعلن عن:

الدعوة إلى المشاركة في المؤتمر الدولي الثالث لشعر "سيدة البلاغة"

بمختلف الأشكال الشعرية والنثرية في المحاور المحددة في الملصق الدعوي وخاصة "السيدة زينب (سلام الله عليها) في مرآة الزيارة الجامعة الكبيرة" بثلاث لغات: الفارسية، التركية والعربية

ضمن برامج الدورة الرابعة من المهرجان العلمي والثقافي والفني للإمامة والمهدویة

إيران، زنجان، شارع الطالب، طريق سفح الجبل، الجامعة الحرة الإسلامية - فرع زنجان، مبنى الشهيد شهرياري،

الموقع الإلكتروني: http://emamat.iau.ir

البريد الإلكتروني: [email protected]

محاور المؤتمر: 00989332259215

زينب؛ مرآة تامة للعصمة والحكمة الإلهية
زينب؛ شفيعة الأمة ومدافعة الولاية
زينب؛ وارثة البلاغة النبوية ومفسرة حقائق الإمامة

10 months, 3 weeks ago

ادامه داستان را در کانال
@everynight_and_everynight

دنبال بفرمایید

10 months, 3 weeks ago

#نان_سال‌های_جوانی
#هاینریش_بل
محمد اسماعیل‌زاده
نشر چشمه
بخش نخست. ص ۷ تا ۱۰ (از چاپ اول)
کتاب‌خوان: #آریا_صدیقی

@everynight_and_everynight

1 year ago

شوهرم اخم کرد و رو گرداند، گفت: ای حیف نان کپک ‎زده‎ای
لجم آمد، ادا درآوردم، در دلم درد چمبرک‎زده‎ای

سر خودکار قرمزم خم شد روی دفتر و نقطه ‎نقطه گریست
زیر دستم دوباره جان ‎می‎داد بیت تبدار مخملک‎زده‎ای

بر سرم داد می‎کشد مردی، با تمسخر: «فروغ فرخزاد!‏
آن غذا سوخت، بچه شد بیدار، به کدام آسمان پرک‎زده‎ای؟»

در دلم فحش می‎دهم به کسی:«لعنتی! دزد واژه‎ام، شعرم!‏
تا بیایم به مصرع دوم به غزل‌هام ناخنک زده‎ای»

می‎روم جمعه خانه‎ی پدرم، چمدانم پر از مجله و شعر
قشقرق می‎کنم به پا سر درک، سر هر معنی درک‎زده‎ای

#منصوره_حکمت_شعار

.

1 year, 1 month ago

.
@kiyaban_adabiyat

این نعشِ بی جان در کنارت شکلِ من نیست
روحی که باید زنده باشد در بدن نیست

از سردیِ رفتارِ من باید بفهمی
دیگر کسی با نامِ تو در قلب من نیست

سوزاندی و سوزاندمت،هیزم نیاور
خاکسترِ ما قابلِ آتش زدن نیست

یک روز قلبم سرزمینت بود،افسوس...
خاکی که اِشغالش کُنی نامش وطن نیست

بنشین به پای صحبتِ "صدمن یه غازش"
حرفش بلانسبت زیادی از دهن نیست

دیگر چه فرقی مانده بینِ بُرد یا باخت؟
وقتی توانِ جنگ های تن به تن نیست

سهمم از این خانه فقط یک مستطیل است
هرچند جسمِ نیمه جانم در کفن نیست

چشمم نمی بیند،مشامم مانده خالی
یعقوبِ من مشتاقِ بویِ پیرهن نیست

گفتی به من دیوانه ام،آری؛درست است
دیوانه ام،دیوانه تر از من "زنی" نیست

#مهسا_طایری

پ.ن:تغییر قافیه اگاهانه صورت گرفته است.

1 year, 1 month ago

بانگ خروس و سُرسُر جارو تَهِ اتاق بوی اجاق و بوی زمستانِ روستا
تصویر رخت‌خواب پدر روبه‌روی در هوهوی باد و شُرشُرِ بارانِ روستا
@kiyaban_adabiyat

پرچین بزرگ بود و کبوتر بزرگ بود هر چیز کوچکی دوبرابر بزرگ بود
این آخرین وصیتِ مادربزرگ بود: "مادربزرگ! جانِ تو و جانِ روستا!"

کو صفدر و نوای نیِ عاشقانه‌اش؟ کو خالِ سبزِ گُل‌صنم و چالِ چانه‌اش؟
کو کدخدا که جای خدا بود خانه‌اش؟ کو مردمانِ گوش‌به‌فرمانِ روستا؟

اخبار ساعت یک و از باغ تا الاغ اخبار ساعت دو و یک‌آسمان کلاغ
اخبار ساعت نُه و عطر پیازداغ اخبار ساعت دَه و میدانِ روستا

وانت دلش گرفته کنار تعاونی با بغض زل زده به حصار تعاونی
کو سایه‌ی بلند چنار تعاونی؟ کو دخترانِ چابک و خندانِ روستا؟

از خانه‌های کاه‌گِلی سوت‌وکورتر ماندم کنار زخم و نشستم صبورتر
تا دور دور دور شد و دور و دورتر نورِ چراغ‌قوه‌ی چوپانِ روستا

پاییز می‌وزد به تنم برگ‌برگ‌برگ تن داده‌ام به خفت و تن داده‌ام به مرگ
کو دانه‌های نقلی و دیوانه‌ی تگرگ روی پلیت‌های دبستانِ روستا؟

یک عده مثل گاو حسن خاک‌برسرند یک عده مثل کبک به سرچشمه می‌پرند انگار از دو ایل‌وتبار و دو کشورند ایرانِ شهر و شهوت و ایرانِ روستا

این‌جا جهود و گبر و مسلمان سیاسی‌اند قصاب و مُرده‌شور و نگهبان سیاسی‌اند
این روزها اگرچه شهیدان سیاسی‌اند یک‌جور دیگرند شهیدانِ روستا

دریا و دشت و بیشه و کوه و کمر شما کفتار و گرگ و هر چه جک‌وجانور شما
ای مرگ بر شما و فقط مرگ بر شما! غارتگرانِ سفره‌ی بی‌نانِ روستا!

افتاده‌ام میان لجن‌های پشت سد زورم به جرثقیل و تریلی نمی‌رسد
خوابیده‌ام کنار خودم مثل یک جسد با حالتی که حالتِ الانِ روستا

ای شاعرِ ملخ‌زده‌‌ی خواب و خاطرات! دن‌کیشوتِ ملافه‌به‌دستِ همیشه مات!
شاعر شدی که راوی پل باشی و قنات
شد قسمتت روایتِ پایانِ روستا

#حسن_بهرامی

.

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 8 months, 4 weeks ago