?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 6 months, 4 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 1 week ago
جول که احساس میکند هنوز پس از جدایی از کلمانتین اسیر خاطرات اوست و نمیتواند او را فراموش کند، به شکل دردناکی میکوشد تا او را از ذهنش پاک کند اما همین که تصمیم میگیرد تا او را از یاد ببرد، خاطرات مشترکشان به طرز مهارناشدنی به ذهنش هجوم میآورند. پس پناه میبرد به لحظات تلخ و ناخوشایندی که رابطهشان را به شکست کشانده است تا آسانتر بتواند او را از حافظهاش حذف کند. ولی از دل همان پاکسازی خاطرات اندوهگین است که دلتنگی برای کلمانتین سر میزند و احساس میکند که دلش نمیخواهد کلمانتین را از یاد ببرد و حتی به همان خاطرات تلخ و غمانگیزش نیز نیاز دارد. با چنین رویکردی است که شاهد نوعی جریان سیال ذهن در روایت هستیم که شخصیت در دنیای واقعی در حال پاکسازی خاطراتش است ولی در دنیای ذهنیاش مانع محو شدن خاطراتش میشود. پاکسازی خاطرات از آخر به اول صورت میگیرد و ذهن هر چه بیشتر به عقب میرود، از تلخیها میگذرد و به خاطرات خوش میرسد و جول در مرور خاطراتش است که درمییابد چرا عاشق کلمانتین شده است. بعد از پروسه پاکسازی وقتی هر دو به صدای ضبطشده یکدیگر گوش میدهند که نزد دکتر هاوارد چه حرفهای بدی درباره هم زدهاند، از هم دلگیر میشوند. اما اتفاقا گوش دادن به همان صداهای پر از خشم و مرور همان خاطرات تلخ است که به آنها میفهماند هیچ کدام کامل نبودند اما دیگری را با همان نقصهایش دوست داشتند و در کنار او، خود را آدم بهتری میدیدند. جول به کلمانتین میگوید: «من هیچ چیز بدی در تو نمیبینم.» کلمانتین میگوید: «الان نمیبینی اما بعد که دوباره با هم باشیم، از دست هم خسته میشیم.» جول میداند حق با کلمانتین است اما باز هم نمیخواهد شانس با هم بودن را از دست بدهد. چه کسی میداند. شاید این بار اشتباهات کمتری کردند و فرصت بیشتری برای عشق و درک متقابل به خود و دیگری دادند. برای بسیاری از ما که این فیلم را دیدهایم، دکتر هاوارد به یک نام رمز جادویی بدل شده که در لحظاتی از زندگیمان که به اوج ناامیدی و رنج رسیدهایم، دلمان خواسته نزد او برویم و او به ما بگوید: «امشب ما خاطراتتان را پاک میکنیم. فردا صبح در تختتان بیدار میشوید و انگار که اصلا هیچ اتفاقی نیفتاده.» من بارها با دکتر هاوارد این پروسه پاکسازی خاطرات گذشته را طی کردهام و هر بار مثل جول، در میانه راه پشیمان شدم و تلاش کردم آن را متوقف کنم. چون وسط همه رنجها و افسردگیها و سوگها و دلتنگیها و حسرتها، لحظاتی از عشق به کسانی بوده که اگر هزار بار دیگر به دنیا بیایم، باز هم دوستشان خواهم داشت.
در هفتاد و چهارمین جلسه سینماتک کایه دو فمینیسم با تمرکز بر نقد و تحلیل فیلم درخشش ابدی یک ذهن پاک ساخته میشل گوندری، پیرامون چگونگی درک بهتر احساسات خود و دیگری در رابطه بحث و گفتوگو خواهیم کرد.
برای شرکت در جلسه لطفا از طریق شماره زیر در واتساپ با ما در ارتباط باشید
+905524358833
وقتی به دلوا نگاه میکنیم، شبیه زن بزرگسالی به نظر میرسد که بارها تجربه رابطه جنسی را داشته اما او فقط دوازده سال دارد و حتی هنوز به بلوغ نرسیده و پریود نشده است. چه چیزی باعث شده که دختر نوجوانی، نخواهد مثل همسن و سالانش رفتار کند و به خود، به چشم یک زن بالغ بنگرد و به دنبال جلب توجه مردان بزرگتر از خود باشد؟! در همان ابتدای فیلم میفهمیم که دخترک مدتهاست که مورد سوءاستفاده جنسی پدرش قرار میگیرد اما فیلم درباره یک پدوفیل و تجاوزهای خانگی نیست. این بار با دختربچهای مواجه نیستیم که خود را قربانی خشونت جنسی پدرش میداند و از تروماهای ناشی از آن رنج میبرد و کسی از او محافظت نمیکند. در همان اغاز فیلم با دخالت سازمانهای حمایت از حقوق کودکان و نوجوانان، پدر دستگیر و زندانی میشود و دلوا تحت سرپرسی دولت و حمایت مددکار قرار میگیرد تا از او محافظت شود. اما با دختری که عاشقانه پدرش را دوست دارد و خودش میخواهد مثل یک معشوق برای او رفتار کند، چه باید کرد؟ دلوا میگوید «پدرم کار بدی نکرده، من خودم به او نه نگفتم» و دست به هر اعتراضی میزند تا فرصت ملاقات با پدرش در زندان را بیابد. صحنه دیدار تکاندهنده است: دخترک لباس اروتیکی پوشیده، موهایش را آراسته، صورتش را آرایش کرده و گویی به دیدار عاشق قدیمیاش میرود. تمایز فیلم در واکاوی دنیای درونی قربانی تجاوز در کودکی و نوجوانی است که چطور با دستکاری روانی و ذهنی بچهها میتوان مفهوم خشونت جنسی را به عشق و ستایش تغییر داد و دختران کمسن و سال را با اغوای اینکه زنانی محبوب و پرستیدنی هستند، به همدستانی برای تجاوز تبدیل کرد. دلوا خوششانس است که در کشوری زندگی میکند که او را نجات میدهد و به او میفهماند که چطور کودکیاش از او دزدیده شده. اما هنوز دخترکانی در ایران هستند که نه فقط به شکل پنهانی توسط محارم مورد تجاوز قرار میگیرند، بلکه به شکل شرعی و قانونی به خانه بخت متجاوز فرستاده میشوند.
در هفتاد و سومین جلسه سینماتک کایه دو فمینیسم با تمرکز بر نقد و تحلیل فیلم دلوا ساخته امانوئل نیکو، پیرامون اهمیت آموزش جنسی به کودکان و نوجوانان بحث و گفتوگو خواهیم کرد
برای شرکت در جلسه لطفا از طریق شماره زیر در واتساپ با ما در ارتباط باشید
+905524358833
اگر پسر جوان، یک بچه پولدار لوس بیمسئولیت است، دختر جوان هم یک فرصتطلب پولدوست است که از بدن و زنانگیاش سوءاستفاده میکند. در نیمه اول فیلم که شاهد شکلگیری رابطه آنی و مرد هستیم، هیچ لحظه عاطفی عمیقی میان آن دو وجود ندارد. کاملا یک داد و ستد و معامله است. پسر برای آنی پول خرج میکند و آنی هم در ازای پول، بدنش را دراختیار او قرار میدهد و با رابطه جنسی جبران میکند. بعد در نیمه دوم بهناگه فیلمساز تصمیم میگیرد که از پسر جوان، یک مرد لاقید و بیبندوبار بسازد و از دختر جوان، یک زن عاشق و وفادار. کل پروسهای که آنی میکوشد تا پسر را بیابد و با او حرف بزند، بیهوده است. صحنه مکالمه آن دو در پلههای هواپیما قرار است بسیار تکاندهنده باشد اما نیست. پسر به آنی میگوید: چند روز باحال با هم داشتیم و دختر طوری جا میخورد که انگار خودش هم یادش رفته که به خاطر پول با پسر وارد رابطه شده و جای او هر مرد پولدار دیگری بود، به تختخوابش برای رابطه جنسی میرفت. نمیتوان در نیمه اول فیلم، شخصیت زن را به یک ابژه جنسی تقلیل داد که به رابطه با مردها به عنوان یک سرگرمی سودآور نگاه میکند و از آن بهره میبرد و بعد یکدفعه در پایان با یک گریه ناگهانی، وضعیت رقصندههای استریپ کلاب و کارگران جنسی را دشوار و همدلیبرانگیز نشان داد و از آنها قربانی ساخت. آنچه فیلمساز از آنی نشان میدهد، یک باسن در حال پیچ و تاب برای ارضای چشمچرانی مردانه است. نظام بصری فیلم هرگز اخلالی در روند ویریسم ایجاد نمیکند و کاملا از رمزگان و کدهای پورنوگرافیک بهره میبرد. هر بار که فرستادگان خانواده وانیا و مادرش به آنی لقب تنفروش میدهند، آنی عصبانی میشود و با فحشهای رکیک از خودش دفاع میکند. اما واقعا کاری که آنی در ارتباط با پسر انجام میدهد، چه نامی دارد؟ او دقیقا در ازای خدمات جنسی به پسر، پول دریافت میکند ولی هنوز بر اساس نگاه سنتی گمان میکند که کارگر جنسی بودن، توهین و انگ به حساب میآید و نمیخواهد آن را بپذیرد و فکر میکند با ازدواج از منجلاب هرزگی نجات مییابد و به یک خانم محترم بدل میشود. مشکل فیلمساز این است که هنوز از گفتمان واپسگرای مردسالار درباره کارگران جنسی رها نشدا اما میخواهد فیلم فمینیستی بسازد و از جشنواره کن جایزه بگیرد!
در هفتاد و دومین جلسه سینماتک کایه دو فمینیسم نقد و تحلیل فیلم آنورا را داریم و با ارجاع به فیلم درخشان و دیدهنشده دختران شاغل از لیزی بوردن توضیح خواهم داد که چطور میتوان زندگی زنان کارگر جنسی را از نگاه خودشان به تصویر کشید و آنها را با وجوه انسانی درک کرد، نه از دریچه ویریسم و برای ارضای فانتزیهای جنسی مردانه.
برای شرکت در جلسه لطفا از طریق شماره زیر در واتساپ با ما در ارتباط باشید
+905524358833
شوهر زن در جنگ مفقود شده و زن تصمیم گرفته روی پای خودش بایستد و کسب و کاری راه بیندازد اما در جامعهای که فهریجه در آن زندگی میکند، سایه مردان غایب بر سرنوشت زنان همچنان وجود دارد و آنها باید طوری رفتار کنند که شوهر مردهشان سرافکنده نشود. مهمتر، در غیاب شوهران، پدر و برادر و فامیل شوهر هستند تا برای زن تعیین تکلیف کنند. پدرشوهر فهریجه که مخالف کار کردن اوست، به او میگوید: اگه پسرم مرده، من زندهام! اما فهریجه میخواهد به عنوان یک زن مستقل، روی پای خودش بایستد و این، آغاز جنگی نابرابر است. از همان ابتدا حرف و حریثها و شایعات پشت سرش شکل میگیرد، دختر نوجوانش که شایعات را شنیده و خشمگین است، به او توهین می کند، پدرشوهرش هشدار می دهد که مراقب کارهایش باشد تا آبروی پسرش را نبرد، گروهی از مردان، مزاحمش میشوند، تهدیدش میکنند، آبرویش را میبرند، انبارش را تخریب میکنند تا او را خسته و ناامید از میدان به در کنند و به خانه برگردانند. برخلاف آنچه به نظر میرسد، فیلم درباره نبرد زن با مردسالاری پیرامونش نیست. نقطه تمایز فیلم، در جدال زن با موانع درونی خودش است. کابوسی که فهریجه میبیند که در دریا شناور شده و حلقه ازدواجش از دستش درمیآید و آب آن را میبرد، مابهازایی برای هراس او نسبت به از دست دادن پاکدامنی و وفادریاش است. یعنی جامعه چنان او را به خاطر استقلال مالیاش نکوهش میکند و به او احساس گناه میدهد، که زن نیز فکر میکند با کار خارج از خانه در حال دور شدن از زنانگی خود است. دقیقا به همین دلیل است که در ابتدا زنهای دیگر حاضر به همراهیاش نیستند و به او کمک نمیکنند. چون نمی خواهند بدنام و بیآبرو شوند. دستاورد فیلم در نمایش چالشها و دشواریهای پیش روی یک زن مستقل و کارآفرین در جامعهای مردسالار نیست. بلکه به خاطر نمایش چگونگی توانمندسازی و قدرتمند کردن زنان است. فهریجه به جای اینکه در نقش زن قربانی باقی بماند، از پیله امن کاذبش خارج میشود و سهمش را از فضای اجتماعی و محیط کار پس میگیرد و جامعه را وامیدارد تا حضور او را بیشتر از غیاب شوهرش به رسمیت بشناسد. جسارت و پشتکار او الهامبخش زنان دیگر میشود تا دیگر نترسند و از زیر سایه مردان بیرون بیایند.
در هفتاد و یکمین جلسه سینماتک کایه دو فمینیسم به نقد و تحلیل فیلم کندو ساخته بلرتا باشلی میپردازیم و پیرامون چگونگی توانمندسازی زنان بحث و گفتوگو میکنیم.
برای شرکت در جلسه لطفا از طریق شماره زیر در واتساپ با ما در ارتباط باشید
+905524358833
آنت تمام روز در خانهای در حومه شهر تنهاست، به خاطر شوهرش کاری را که دوست داشته، رها کرده است و همه وقتش را به بچهداری میگذراند. با اینکه احساس سرخوردگی و ناامیدی میکند اما میکوشد لحظات خوشی را برای خانوادهاش ایجاد کند و دوباره سر کار برگردد اما بن، آنت را نمیبیند، با او حرف نمیزند، به حرفهایش گوش نمیدهد و او را درک نمیکند. در عوض، ساعتها با زن دیگری وقت میگذراند، با او همدلی نشان میدهد، تحسینش میکند و دربارهاش نگران میشود و به او پیام میدهد: هر وقت خواستی حرف بزنی، من همیشه کنارتم! مرد، از آنت نزد آلیسیا، یک جادوگر دیوانه میسازد که قرصهایش را نمیخورد و به او شک و سوءظن دارد و وانمود میکند که گویی در یک زندگی زناشویی وحشتناک گرفتار شده است. همان الگوی آشنا و تکراری مردها برای برقراری رابطه با زنهای دیگر. اما پرسش این است: همه زنها این الگوی مردانه برای خیانت را میشناسند. آنها چرا وارد بازی مردها علیه زن دیگری میشوند! واقعیت این است که آلیسیا، زن الهامبخش برای بن نیست که به زندگی او شور تازهای بخشیده. همه چیز از آنجا آغاز میشود که فیلمی از رابطه جنسی الیسیا به عنوان یک بازیگر پخش میشود و بن هم میبیند. وقتی بن، در حال دیدن آن است، آنت به او اعتراض میکند که آن زن دوست ندارد فیلمش را همه ببینند و بن پاسخ میدهد او ملک عمومی است. کمی بعدتر سر صحنه فیلمبرداری، مردان دیگر در حال دیدن فیلم آلیسیا هستند و بن جلوی الیسیا به آنها اعتراض میکند. اما خودش در خلوتش در حمام با دیدن فیلم آلیسیا، خودارضایی میکند! در واقع در تمام مدتی که ادای مرد باشعور و مهربان برای آلیسیا را درمیآورد، در ذهنش به صحنه رابطه جنسی او که در فیلم دیده، فکر میکند و دلش میخواهد آن را تکرار کند. تمایز فیلم در غافلگیری پایانی فیلم نیست که به مخاطب رودست میزند. بلکه در به چالش کشیدن کلیشههای پیرامون خیانت است و مثلث همسر قربانی، مرد خائن و معشوقه الهامبخش را به هم میریزد و به خاطر بهرهمندی از زاویه دید درست و تازه، به مخاطب اجازه میدهد به شکل دیگری به روابط زوجها نگاه کند. آنت مثل همه زنهای خیانتدیده، دلشکسته و آزرده میشود و وقتی بن به او میگوید «تو را ترک میکنم و همه مشکلات تقصیر توست»، اشک در چشمهایش جمع میشود اما او خیلی پیشتر تصمیم گرفته که دیگر برای از دست دادن چنین مردی گریه نکند. همانجا که خشم انباشته شدهاش آینه را میشکند و تصمیم میگیرد خودش پایان داستان را رقم بزند، نه مرد!
در هفتادمین جلسه سینماتک کایه دو فمینیسم به نقد و تحلیل فیلم زاغی ساخته سام یتس میپردازیم و پیرامون راههای پیشروی زنان خیانتدیده بحث و گفتوگو میکنیم.
برای شرکت در جلسه لطفا از طریق شماره زیر در واتساپ با ما در ارتباط باشید
+905524358833
ناتالی مدام خود را با دخترهای دیگر مقایسه میکند که همواره به خاطر زیباییشان مورد توجه هستند و احساس شرم و بیزاری و حقارت نسبت به ظاهر خود پیدا میکند که نمیتواند هیچ پسری را به خود جذب کند و مایه خجالت و سرافکندگی مادرش است. بنابراین وقتی ناتالی روبروی آینه سینههایش را بالاتر نگه میدارد، وقتی با باسن مصنوعی در معرض دید ظاهر میشود، وقتی بینیهای ساختگی را روی صورتش امتحان میکند، وقتی به پسری که به اصرار خانوادهاش با او بیرون رفته، میگوید که روسپی است، وقتی به جای مدلهای برهنه روبروی مرد نقاش همسایه مینشیند، وقتی به مرد همسایه دروغ میگوید تا باکره به نظر نرسد، هنوز دختری است که تمام هویت خود را از طریق بدن و زیبایی و رابطه جنسیاش میجوید و میکوشد تا خودش را جذاب و خواستنی نشان دهد. ناتالی به زنهای زیبا و جذاب و اروتیک روی بیلبوردهای تبلیغاتی شهر نگاه میکند و میگوید که با توطئه زیبایی در سراسر جامعه روبروست و با پرت کردن گوجهای به زن زیبای نیمه عریان در پشت اتوبوسی، جنگی را علیه دروغها و فریبها و افسانهسازیهای پیرامون زیبایی زنان آغاز میکند و به پدر و مادرش که مدام تلاش میکنند شوهری برای او بیابند، میگوید که برای پیدا کردن شوهر نیاز به کمک ندارد، بلکه برای یافتن خودش احتیاج به کمک دارد.
در شصت و نهمین جلسه سینماتک کایه دو فمینیسم به نقد و تحلیل فیلم من، ناتالی ساخته فرد کو میپردازیم و بر اساس نظریات ترزا دو لارتیس پیرامون زنانگی ازلی تحمیلی به زنان بحث و گفتگو میکنیم.
برای شرکت در جلسه لطفا از طریق شماره زیر در واتساپ با ما در ارتباط باشید
+905524358833
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 6 months, 4 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 1 week ago