امید مرجمکی

Description
هی پرسه می زنم وسط کوچه های خواب
اینجا کجاست؟
من کی ام؟
آواره ی سراب...
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 1 week ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 8 months, 3 weeks ago

8 months, 2 weeks ago

جهان غرق وحشت بود و تو لبریز از فراموشی…
کوچه‌ها بوی مرگ می‌دادند و تو می‌رفتی…
نشد که یک دل سیر برای رفتنت اشک بریزم
نشد که عزای نبودنت را بگیرم
جهان هیچوقت رخصت سوگواری نداد…

سلطان من
حاکم پر اقتدار سرزمین رنج…
هنوز هم در تاریک و روشن صبح، وقتی که قلب باران دیوانه‌وار می‌‌تپد، این تویی که در خاطرم عرق می‌ریزی
هنوز در عمق تابستان زمانی که آفتاب عربده می‌کشد، این تویی که تمام تنت اشک می‌شود…
هنوز نان بوی تو می‌دهد
و تمام پرنده‌های جهان، میان بازوهای تو لانه می‌سازند…

پادشاه من
خیلی پیش‌تر از رفتنت تخت پادشاهی‌ات را به من واگذاشته‌ بودی…
تاج پدرانگی‌ات را به من بخشیده بودی و به گوشه‌ی جهانت خزیده بودی…
من قرن‌هاست زندگی را از چشم پدر نگاه کرده‌ام.کودکی که قد نکشیده پدر شد…
پدر شدن فرمان ناگزیری‌ست، پدر ماندن اما یک انتخاب است در میان جهانی که لب به لب از کودکی‌است… آکنده از یتیمی‌ست…

پدرم
بغض طعم تو را دارد وقتی که اشک مجاز نیست… باید به ماندن مومن بمانی وقتی که برای رفتن مجال نیست…
خیالت تخت، تا باشم سلطنتت را ادامه خواهم داد…

@marjomaki

9 months ago

دلتنگ بیدارشدن میان بازوهای توام
در خواب و بیدار ِشبگیر
بی هیچ خیالی
بی حرف و کلامی
از خود بیرون زدن و تا اوج ناشناخته ها پرکشیدن
و بعد
به قعر دره هایی هم عمق مرگ
غلتیدن...

حالا کجایی؟
صدای تو کجاست؟...
اندوهی که از مژه هایت چکید
هنوز هم کف این خانه پابرجاست....

همه چیز عبث بود؛
پیروزی ها
توانستن ها
وشوق دیدن ِ تحسین ِ دیگران...

حالا تو رفته ای
و من به آنها که از تو می پرسند می گویم:
حق داشت...

وسیاهی
چکه چکه آب می رود
خورشید
از سفر شبانه بر می گردد
و باز روز از نو روزی از نو...

زندگی از همانجا که رها کرده بود
با همه ی توانش ادامه می دهد
من تماشاگر باقی می مانم
وباز، غروب از راه می رسد

من و این گربه و این کومه ی خواب
از تو بی حد و نهایت، گله داریم

@marjomaki

9 months ago

ما-تو و من-
حالی غریب را هستیم
حالی که تا به حال
سهم هیچکس نبوده است:
حالی بدون غم
عزیز دلم...

وقتی تو با منی
کودکی می شوم،
میهمان ضیافتی
که ورودی هایش
به روی تمامی غم ها
بسته است
عزیزدلم...

عشق تو
-آرام آرام -
مرا به سمت جنون می راند
عقل را می خواهم چه کنم؟
من فکر می کنم
اصلا نکند دوست داشتنت
دلیل زادنم باشد
عزیز دلم...

ذره ذره عشقت را
به من آموختی
و هر چیز دیگر را
از خاطرم ربودی
من
در تو
گم شده ام
عزیز دلم...

ما
-تو و من-
حالی عجیب را هستیم
ذهن هامان یکی
و بودنمان
مثل بودن های دیگر نیست
ما
-هر دو-
دیوانه ایم!

هیچ چیز ما
مانند آنهای دیگر نیست
من غرق خلسه ای هستم
که افیونش
تویی!
می دانی که جشن چیست؟
شادمانی چیست؟
بگذار برایت بگویم:
برای من
تمام اینها،
تویی!

@marjomaki

10 months, 3 weeks ago
آبان سال یکهزار و چهارصد و …

آبان سال یکهزار و چهارصد و بیست و سوم:
رییس سازمان نظام درمان‌بی‌حجابی ضمن سخنرانی شدیداللحنی دخالت افراد موسوم به درمانگر سنتی بی‌حجابی در امر درمان را محکوم نمود و از اسدالله مشهدیان گلایه کرد که چرا رفرنس‌های مهم درمان بی‌حجابی را آتش زده است.
وی گفت که درمان بی‌حجابی با روش‌های سنتی مانند گونی‌کاری، اسیدپاشی، پونس‌دوزی، باتون کنی و امثالهم ممکن است با خطرات فراوان و نتایج زیان بار به همراه باشد.
وی همچنین از برخی از همکاران خود در کلینیک‌های خصوصی درمان بی‌حجابی، که سهمیه‌ی شیاف خود رادر بازار سیاه و بطور قاچاق می‌فروشند گلایه کرد و تاکید کرد که در صورت ادامه با برخورد جدی به ایشان حقنه خواهد شد.
وی به نمایندگان مجلس قول داد که ظرفیت دانشکده‌ی درمان بی‌حجابی را چند برابر کند اما درخواست بودجه‌ی بیشتری کرد.
وی ضمن گلایه از محراب مدیری اذعان کرد که ساختن سریال طنز بر علیه درمان‌گران حجاب ممکن است باعث لطمه به حیثیت زحمت‌کشان عرصه‌ی درمان بی‌حجابی شود.

T.me/mArjomaki

10 months, 3 weeks ago

دیوانگی‌ست
این را خوب می دانم
با تو بودن
دیوانگی‌ست
اما چه‌کنم؟
گرفتار شده‌ام
و هر دست و پا زدنی
بی‌هوده‌است

من
این زندگی را
بسیار بیشتر از تو
نفس کشیده‌ام
حالا دیگر
غم‌هایم
بر هر چه‌ شادی‌ست
می‌چربد

در من
حسرت‌هایی کهنه
زار می‌زنند
در تو
رویاهایی تازه
هلهله می‌کنند…

حقیقی
ساختگی
دردناک
رنج آور
هر چه که باشد می‌گذرد
و عاقبت
اشک
و جدایی
وپشیمانی
و دلتنگی
با من خواهد ماند…

بغلم کن
تنگ در آغوشم بگیر
در میان بازوهایت پناهم بده
می‌ترسم….

در من حسرت‌هایی کهنه
زار می‌زنند
در تو
رویاهایی تازه
هلهله می‌کنند…

بارها تقلا کردم
که از این عشق نابجا فرار کنم
چند بار از نو دچار شدم؟
این را دیگر نپرسید از من

مستی این عشق
هوش از سرم برده
کار از کار گذشته
دیگر عاقل نخواهم شد

در من حسرت‌هایی کهنه
زار می‌زنند
در تو
رویاهایی تازه
هلهله می‌کنند…

@khoniamid

11 months ago
آجان(آقاجون به زبان ما ترک‌ها) چند …

آجان(آقاجون به زبان ما ترک‌ها) چند تا تکیه‌کلام داشت که برای فهمیدنشان گاهی تا پنجاه سال صبر کردم…
یکی‌اش این بود:
محبتین خنجری پاسلی‌دی …
یعنی که خنجر محبت زنگ زده است…

نمی‌فهمیدم چرا محبت را به خنجر تشبیه می‌کند.آن هم یک خنجر زنگ زده و کند.یک ترکیب متناقض…

امیر ایلیا یک بیماری نادر مادرزادی داشت که مبتلایانش معمولا دو سه سال بیشتر عمر نمی‌کنند.خانواده اما به هر ضرب و زوری بود نگه‌اش داشته بودند.با فروختن دار و ندارشان و با مایه گذاشتن از جانشان…
هر وقت پهلویم می‌آوردندش تا یکی دو روز با دیدن رنجی که می‌کشید حالم به هم می‌ریخت.سی سال طبابت و دیدن انواع مرض‌ها و مرگ‌ها هم نتوانسته بود دیدن آن زجر را برایم عادی کند.پیوند مغز استخوان هم شده بود و حالا در شش سالگی دچار اختلال پیوند علیه میزبان شده بود.یک حالت وحشتناک.مجسمه‌ی هولناکی از شکنجه‌ی بی‌رحمانه‌ای که زندگی تحمیل می‌کند…

امروز سرانجام تمام شد.من بجایش نفس راحتی کشیدم و به پاییز ملتهب پشت پنجره زل زدم…

محبتین خنجری پاسلی‌دی…

T.me/mArjomaki

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 1 week ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 8 months, 3 weeks ago