فلسفه علم

Description
مطالب فلسفه تحلیلی و موضوعات فلسفه علم

این کانال تلاشی برای عمومی کردن مفاهیم فلسفه علم در جامعه ایرانی است.

برای ارتباط با Admin با آیدی @mmasiha1988 و درج تبلیغات میتوانید با کانال @adsphilosophy1 در ارتباط باشید.
We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 2 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 4 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 2 weeks, 2 days ago

1 month, 3 weeks ago

📣 صوت ارائه مقاله با موضوع:

♦️مدل‌هایی برای رسیدن به عاملیت شبه‌انسانی در تصمیمات اخلاقی هوش مصنوعی

🗣 توسط: محمدرضا رضایی (دانشگاه شریف)

🔥همایش بین‌المللی فلسفه ذهن، اول اسفند 1402

@philosophyofscience
@PhilMind

1 month, 3 weeks ago
**نیاز تاریخ به زیست‌شناسی**

نیاز تاریخ به زیست‌شناسی
از تبار ارامنه تا زیستن در «دو فرهنگ»

شواهد ژنتیکی نظریه‌ای تاریخی و جافتاده را ابطال کردند. پژوهشی که اخیراً منتشرشده، مثالی کم‌نظیر و بسیار قانع‌کننده است که چگونه علوم انسانی می‌توانند از داده‌های علوم تجربی (در اینجا ژنتیک) بهره گیرند. در این مثال ژنتیک مشعلی برای گردش در هزارتوهای تاریک تاریخ در اختیارمان می‌نهد و دالان‌هایی را روشن می‌کند که ناممکن بود بدون انجام پژوهشی در ژنتیک روشن شوند.
مدت‌ها تصور می‌شد ارمنی‌ها، جمعیتی در آسیای غربی که از لحاظ تاریخی در ارتفاعات ارمنستان سکونت داشتند، از نوادگان مهاجران فریگی‌ها (فریژی‌ها) از بالکان باشند. این نظریه عمدتاً از روایت‌های مورخ یونانی هرودوت سرچشمه می‌گیرد که مشاهده کرد نوع جنگ و سلاح‌های ارمنی‌ها، هنگام خدمت در ارتش پارس، به سبک فریگی‌ها بود.

منشاء فرضیه‌ی ابطال‌شده
تا اینجا منشاء فرضیه‌ی ابطال‌شده روشن شد: هرودوت صرفاً بر اساس شباهت در نوع تسلیحات ارمنی‌ها با نوع تسليحات و احتمالاً سبک زندگی دسته‌ای از مردم بالکان این فرضیه را مطرح کرده بود که ارمنی‌ها ریشه در مردمان بالکان دارند و مهاجرانی از آن خطه‌اند.

چگونه فرضیه‌ی ابطال‌شده تقویت شد؟ 
وقتی فرضیه‌ای یگانه فرضیه باشد پیش‌زمینه‌های نظری در جهت یافتن شواهد بیشتر به نفع آن شکل می‌گیرد. زبان‌شناسان وارد گود شدند و از این نظریه حمایت کردند. یافته‌های ایشان مؤید آن بود که زبان ارمنی با زیرگروه زبان‌های هندواروپایی تراکو-فریژی پیوندهایی دارد.

اما چگونه این نظریه ابطال شد؟
پژوهشی سترگ این فرضیه را به بوته‌ی آزمون گذاشت: اگر نیاکان ارمنی‌ها از نواحی بالکان به ارمنستان مهاجرت کرده‌اند پس باید در مقایسه‌ی ژنتیکی مردم دو ناحیه شواهدی از این ارتباط تاریخی رصد شود. پژوهشی انجام شد اما قرابت ژنتیکی مورد انتظار رصد نشد. نتایج در نشریه‌ی آمریکایی ژنتیک انسانی منتشر شد و بنابراین فرضیه‌ای جاافتاده در تاریخ نادرست ازکار درآمد.

نویسنده‌ی ارشد مقاله به درستی می‌گوید «قرن‌هاست که باورهای تاریخی درک ما را از گذشته شکل داده‌اند و اغلب باعث آنند که برخی فرضیه‌ها را عین حقیقت درنظر گیریم».

مسلماً داستان به اینجا ختم نمی‌شود. فرضیه‌ی ابطال‌شده نقشی بسیار مهم در تفسیر دیگر داده‌ها داشته است و به این ترتیب بخش‌های مهمی از تاریخ آن منطقه نیاز به بازنویسی دارد. به یک مورد آن که اکنون در همین پژوهش آشکار شده و در مقاله از آن سخن می‌رود نگاهی کنیم.

جمعیتی از ارامنه که در قسمت جنوبی ارتفاعات ارمنی (جنوب شرقی ترکیه امروزی) زندگی می‌کردند ساسون‌ها نام داشتند و فرض بر آن بود که تباری آشوری دارند. این فرضیه در بسیاری از منابع تاریخی، از جمله کتاب مقدس، در متون خط میخی و داستان‌های سنتی محلی ذکر شده است. پژوهش ژنتیکی این فرضیه را نیز رد کرد.
پژوهش همچنین نشان داد که ساختار جمعیت و تنوع ژنتیکی گروه‌های مختلف ارمنی که در بخش‌های شرقی، غربی و مرکزی ارتفاعات ارمنستان زندگی می‌کنند شباهت نسبتاً بالایی دارند و ارامنه جمعیتی به لحاظ ژنتیکی نسبتاً یکدست هستند.
به احتمال زیاد این پژوهش با مخالفت‌های زیادی نیز مواجه خواهد شد. تغییر در فرضیه‌های جاافتاده، به ویژه فرضیه‌هایی که بخشی از فرهنگ یک جامعه شده‌اند به سادگی صورت نمی‌گیرد. چه بسا داده‌ی ژنتیکی بعدی نیز پژوهش کنونی را بازبینی کنند. اما یک چیز باید مسلم شده باشد: اینکه باید در مرزهای علوم انسانی و علوم تجربی پل‌هایی شاهراه‌مانند برقرار کرد.

دو فرهنگ
اصطلاح «دو فرهنگ» را سی پی اسنو، رمان‌نویس-فیزیکدان بریتانیایی در سال ۱۹۵۹ مطرح کرد و مدعی شد که در جهانی زندگی می‌کنیم که کلیت فرهنگ غرب بر دو فرهنگ کاملاً مجزا بنا شده: علوم انسانی و علوم تجربی. اسنو می‌گوید بسیاری از فرهیختگان نام‌آور در علوم انسانی از بی‌سوادی دانشمندان علوم تجربی ابراز ناباوری می‌کنند. هرچند اسنو به این افراد حق می‌دهد و ابراز تأسف می‌کند که چرا نباید دانشمندان با شکسپیر آشنا باشند، اما از آنجا که خود در هر دو فرهنگ زیسته، در سوی مقابل فرهیختگان علوم انسانی را خطاب قرار می‌دهد و می‌گوید درست می‌گویید دانشمندان ما در علوم انسانی بی‌سواد هستند اما آیا شما می‌دانید قانون دوم ترمودینامیک چیست؟! در حالیکه‌ بنای عظیم فیزیک مدرن بالا می‌رود و اکثریت این فرهیختگان علوم انسانی در حوزه‌‌ی علوم تجربی سوادی بیش از انسان‌های غارنشین ندارند!

زمان آن است که نه فقط افرادی که در این دو فرهنگ زیست می‌کنند به جهت تفرج هم شده سری به فرهنگ همسایه بزنند بلکه فراتر از آن پروژه‌های مشترکی عرضه شود؛ مورخانی که تکامل و ژنتیک را جدی بگیرند و نه آنکه در قبال چنین دعوت‌هایی با تعجب، و مانند یک سده قبل، بگویند مگر نظریه‌ی تکامل ابطال نشده است؟!

هادی صمدی
@evophilosophy

2 months ago

📣 صوت ارائه مقاله با موضوع:

♦️Illusionism and Ontological Justice for Phenomenal Consciousness

🗣 توسط: آنتون کوزنتسوف (مرکز مطالعات آگاهی موسکو)

🔥همایش بین‌المللی فلسفه ذهن، دوم اسفند 1402

@philosophyofscience
@PhilMind

2 months ago

📣 صوت ارائه مقاله با موضوع:

♦️ارزیابی تعهد به طبیعت‌گرایی روش‌شناختی در دیدگاه دنیل دنت در باب آگاهی

🗣 توسط: جواد درویش (دانشگاه شهید بهشتی)

🔥همایش بین‌المللی فلسفه ذهن، دوم اسفند 1402

@philosophyofscience
@PhilMind

2 months ago

📣 صوت ارائه مقاله با موضوع:

♦️ خودآگاهی بدون آگاهی از خود

🗣 توسط: امیر صائمی (پژوهشگاه دانش‌های بنیادین: IPM)

🔥همایش بین‌المللی فلسفه ذهن، دوم اسفند 1402

@philosophyofscience
@PhilMind

5 months ago

اطلاعیه

5 months, 1 week ago

افزایش نقش ریاضیات در برنامه‌ی پژوهشی تکامل

داروین ریاضی‌دان خوبی نبود. به واقع، در نقطه‌ی مقابل، اعتراف کرده بود که از ریاضیات سر در نمی‌آورد. از علل اصلی مخالفت دانشمند-فیلسوفانی مانند هرشل و هیوئل با او همین فقدان وجه ریاضیاتی نظریه‌ی انتخاب طبیعی در کتاب منشاء انواع بود. از دید هرشل و هیوئل حسن نظریه‌ی نیوتن این بود که نیوتن سخنان خود را به زبان ریاضیات عرضه کرده بود.

بدتر آنکه، نظریه‌ی تکاملِ داروین مملو از وجوه آماری و احتمالی بود و بنابراین حتی اگر داروین ریاضی‌دان خوبی بود باز هم احتمال پذیرش یک نظریه‌ی آماری در زیست‌شناسی توسط هرشل و هیوئل، که استاندارد بالایی همچون قوانینِ کلی و ضروری نیوتن را برای علمی بودن یک نظریه درنظر داشتند، کم بود. تا قبل از ظهور مدل‌های آماری از نظریه‌ی انتخاب طبیعی در نیمه نخست قرن بیستم توسط پیرسون، وِلدون، رایت، هالدین، و به ویژه رونالد فیشر، آماردان معروفی که داوکینز او را بزرگ‌ترین جانشین داروین می‌داند،‌ نظریه‌ی انتخاب طبیعی در حاشیه ماند.
از آن پس ریاضیات نقش روزافزونی در برنامه پژوهشی تکامل بر عهده گرفت تا جایی‌که امروزه در بخش‌های مختلفی از نظریه‌ی تکامل مدل‌های بسیار پیچیده‌ی ریاضیاتی به وفور یافت می‌شود.

با این حال محدودیت‌هایی نیز در خودِ ریاضیات وجود داشته که مانعی بر گسترش کاربرد ریاضیات در زیست‌شناسی تکاملی بوده است. یکی از محدودیت‌ها فقدان راه‌حلی برای معادلاتی بوده است که در آنها عوامل تصادفی وجود دارند. در بخش‌های مهمی از فرایندهای تکاملی و فرایندهای اقلیمی شاهد وجود چنین عوامل تصادفی هستیم و عدم وجود راه‌حلی برای این معادلات، امکان مدل‌سازی ریاضیاتی این بخش‌ها را از بین می‌برد.

اما حالا ریاضی‌دان‌ها موفق به عرضه‌ی راه‌حل‌هایی برای برخی از این معادلات شده‌اند. این خبر خوبی برای تکامل‌دانان است و برایشان به این معنی‌ست که کاربرد ریاضیات در علومی از این دست رو به فزونی خواهد گذاشت.

این مثال می‌تواند نشانی باشد که چگونه پیشرفت در شاخه‌ای از معرفت، حتی در شاخه‌ای مانند ریاضیات که کاملاً پیشینی است، می‌تواند به پیشرفت علمی تجربی مانند زیست‌شناسی کمک کند. باید قدری صبر کنیم تا شاهد تأثیرات آن باشیم.

از سال ۱۹۷۰، که جورج پرایسِ ریاضی‌دان، با درآمیختن دو تعریف ریاضیاتی ساده، یعنی تعریف میانگین عددی و تعریف کوواریانس، معادله‌ی پرایس را به زیست‌شناسان تکاملی معرفی کرد ساختار مفهومی نظریه‌ی تکامل نیز به یکباره پیشرفت فوق‌العاده‌ای را شاهد بود. زیست‌شناسی نظری و بیوانفورماتیک نیز از این تاریخ به بعد بود که گسترشی شگرف داشتند.
تاریخ نشان می‌دهد که درخواست هرشل و هیوئل از داروین برای عرضه‌ی قوانینی کمّی در نظدیه‌ی تکامل بیجا نبوده است. این درخواست از داروین، حکایت از شم قوی آنها دارد و امروزه دیگر نباید مخالفت‌های آنها با داروین را یکسره مبتنی بر ایدئولوژی آنها بگذاریم.

افزایش نقش ریاضیات همچنین به معنای افزایش بهره‌گیری از هوش‌مصنوعی در حل مسائل زیستی نیز خواهد بود؛ زیرا با توجه به اثبات عرضه‌شده برای معادلات مربوطه، امکان تهیه‌ی الگوریتم‌هایی فراهم می‌شود که می‌توانند نقشی در طراحی الگوریتم‌های بزرگ‌تر بازی کنند، که قرار است فرایندهای تکاملی را بازنمایی کنند.

پررنگ شدن هرچه بیشتر  مدل‌های ریاضیاتی در زیست‌شناسی پرسش‌های فلسفی مهمی را در پی دارد که برخی از آنها هم اکنون نیز با توجه به کاربست ریاضیات در تکامل مطرح است.
اما فعلاً به جای پرداختن به این بحث فلسفی به جاست به چند پژوهش بدیع که اخیرا منتشر شده‌اند، و به واقع نوآوری‌های کم‌نظیری در برنامه‌ی پژوهشی تکامل هستند، نگاهی بیاندازیم.

در این پژوهش‌ها ریاضی‌دانانی که در "نظریه‌ی بازی تکاملی" (Evolutionary Game Theory) مشغول فعالیت هستند (که فقط یکی از شاخه‌های کاربست ریاضیات در برنامه‌ی پژوهشی تکامل است که اکنون ۵۰ ساله شده) به راه‌حل‌های بدیعی در تکامل همکاری در جوامع انسانی رسیده‌اند و به این ترتیب راه را بر علوم اجتماعیِ ریاضیاتی-تکاملی باز کرده‌اند. این یافته‌ها مسیر جامعه‌شناسی و علوم سیاسی را تغییرات اساسی خواهند داد و بنابراین دانشجویان رشته‌های مختلف علوم اجتماعی را به پیگیری آنها دعوت می‌کنیم.

@harmoniclib
@philosophyofscience

5 months, 2 weeks ago

.
? سال‌هاست که با غلبه رویکرد محاسباتی در #علوم_شناختی، فرآیندهای انتزاعی محاسبات بعنوان زمینه تولید هوش و آگاهی به رسمیت شناخته شده و نزد بسیاری از دانشمندان و محققان این حوزه، ماده سازنده سیستم پردازشگر از اهمیت و‌ موضوعیت چندانی برخوردار نبوده است. استراتژی ساخت #هوش_مصنوعی با پیاده‌سازی #پردازش_اطلاعات بر روی سیستم‌های دیجیتالی و تراشه‌های الکتریکی و ... از همین دیدگاه نشأت گرفته است.

? اما با وجود موفقیت‌ها و پیشرفت‌های کاربردی، ناکامی سیستم‌های محاسباتی در ارائه خروجی‌های شبیه انسان و چالش‌های نظری که در این‌باره قوت گرفته است، اهمیت دیدگاه‌های بیولوژیکی را توسط برخی صاحبنظران روی میز گذاشته است. سیستم‏های هوش مصنوعی در توسعه‏های اخیر بدنبال جایگزینی معدنی برای اجزای بیولوژیک آگاهی،‌ شبکه‏های مصنوعی عصبی بجای نورون‏های سلولی، و منطق فازی منعطف بجای دستورالعمل‏های مبتنی بر پروتئین و DNA هستند تا بر متریال سازنده سیستم نیز تمرکز کنند. (Pagel & Kirshtein, 2017, Machine Dreaming and Consciousness, p.30)

? موضوعیت #زیست_شناسی در هوش مصنوعی البته می‌تواند به معانی مختلفی مورد بحث قرار گیرد. اگر منظور از پایه بیولوژیک آگاهی صرفا در حد جریان الکتروشیمیایی موجود در شبکه‌های نورونی باشد، شاهد استراتژی حداقلی برای تامین هوش مصنوعی شبه بیولوژیک خواهیم بود که فقط در پی جاسازی ماده شیمیایی حامل جریان الکتریکی در شبکه‌های مصنوعی است. اما چنانچه ساختار مولکولی و ژنتیک مغز نیز در تولید #آگاهی نقش داشته باشد، چالش‌های عمیق‌تری پیش روی مهندسان #AI قرار خواهد گرفت.

? مقاله مهمی که سه ماه پیش توسط محققان دانشگاه هایدلبرگ آلمان در محله #نیچر به چاپ رسید، نشان داد که مخچه با ساختار مولکولی و ژنتیکی خود در برخی توانایی‌های شناختی مرتبه بالاتر انسان دخالت دارد. در حالی‌که غالب دانشمندان، مخچه را بدلیل عدم وقوع پردازش اطلاعات در آن، دارای نقش خاصی در تولید آگاهی نمی‌دانستند. یافته‌هایی از این دست ضمن نوعی شیفت پارادایمی در #نوروساینس و هوش مصنوعی، چالش مهمی را نیز روی میز می‌گذارد: #ژنتیک و #DNA سلول‌های نورون طبیعی را چگونه می‌توان بنحوی مصنوعی زمینه‌سازی کرد؟ آیا صرف منطق فازی می‌تواند محقق‌کننده چنین هدفی باشد؟

? به هرحال اما نکته قابل توجه اینست که رویکرد #پیوندگرایی (#Connectionism) با تاکید بر محاسبات توزیع‌شده و پردازش موازی اطلاعات، و همچنین رویکرد #بدنمندی (#Embodiment) با تمرکز بر بدن و مواجهه مکان‌مند سیستم حسی- حرکتی با محیط، بصیرت‌های ناشی از پژوهش‌های بیولوژیک آگاهی را جدی نمی‌گیرند و بنظر می‌رسد باوجود فواید بزرگ کارکردگرایانه، در ساخت و تولید #آگاهی_مصنوعی با ابهامات و تردیدهای جدی مواجه هستند.

@PhilMind
@philosophyofscience

7 months, 3 weeks ago

نظریه(های) تکامل (۳): گونه‌زایی

هرچند اصطلاح گونه‌زایی (speciation) اوایل قرن بیستم توسط زیست‌شناس آمریکایی، اُرِتور کوک، عرضه شده اما ایده‌ی گونه‌زایی توسط والاس و داروین مطرح شده است. گونه‌زایی فرایندی است که طی آن یک گونه به گونه‌ای دیگر بدل می‌شود. دو نوع معروف‌تر گونه‌زایی عبارتند از: یک. یک گونه به مرور زمان آن‌قدر تغییر می‌کند که به گونه‌ی دیگری تبدیل شود؛ دو. یک گونه به دو گونه تقسیم شود (یا یک گونه‌ی دختر از گونه‌ی مادر منشعب شود.)

با اینکه داروین نخستین تصاویر درخت حیات را ترسیم می‌کند، که در آن محل‌های دوشاخه‌شدن گواهی از حالت دوم است، اما عموماً از نوع نخست گونه‌زایی سخن می‌گوید. چرا؟ زیرا این دو حالت چندان هم که به‌نظرمی‌رسد از هم متمایز نیستند. مثالی از فرآیند گونه‌زایی برای داروین ورود دسته‌ای از سهره‌ها به یکی از جزایر گالاپاگوس بود که به مرور زمان و به نحوی تدریجی و انباشتی تغییراتی می‌کنند تا حدی که قابلیت زادآوری را با جمعیتی که از آن جدا شده‌اند از دست دهند. اگر جمعیت والد را «درنظر نگیریم» این مثالی از گونه‌زایی نوع اول است زیرا شاهد تغییرات تدریجی در یک گونه طی زمان هستیم. اما اگر جمعیت والد را «درنظر بگیریم» شاهد دوشاخه‌شدن دو جمعیت هستیم. اما فارغ از «نحوه‌ی درنظرگرفتنِ» زیست‌شناس، یک رویداد واحد، و متعاقب آن یک فرایند واحد در جریان بوده است: مثالی که نشان می‌دهد گاهی اختلاف‌نظر زیست‌شناسان ناشی از نحوه‌ی مدل‌کردن جهان زیستی توسط آنها است.

انواع گونه‌زایی:
(آگاهی از انواع گونه‌زایی منبع استعاری بسیار غنی‌ای است برای تبیین‌های تکامل در علوم اجتماعی که به‌عنوان نمونه به مواردی اشاره می‌شود.)

گونه‌زایی ناهمجا یا دگروطن (allopatric): وقتی یک جمعیت به لحاظ جغرافیایی (مثلاً با ایجاد یک گسل یا احداث یک بزرگراه) به دو زیر جمعیت تقسیم می‌شود ممکن است هرکدام از دو جمعیت مسیر تکاملی جداگانه‌ای را طی کرده و به دو گونه بدل شوند. (تمثیل: برقراری مرز میان پاکستان و هند و تشکیل دو دولت متمایز)

گونه‌زایی پیرامونی (peripatric): جمعیت کوچکی از افراد پیرامونی، جمعیتِ نسبتاً مستقلی را شکل می‌دهند که معمولاً با همدیگر تولیدمثل می‌کنند و امکان تولیدمثل با جمعیت بزرگ کاهش می‌یابد. (تمثیل: حاشیه‌نشینی در کلان‌شهرها)

گونه‌زایی مجاورتی (parapatric): در یک جمعیت جداییِ تولیدمثلی رخ می‌دهد اما نه به‌طورکامل. (تمثیل: تشکیل طبقات اجتماعی متفاوت در یک کشور تا رسیدن به حدی مانند موقعیت کاست‌ها در هند)

گونه‌زایی همجا یا هموطن (sympatric): در این حالت که بیشتر در حشرات و ماهی‌ها مشاهده می‌شود یک جمعیت بدون آنکه جدایی جغرافیایی را تجربه کند دو یا چند گونه را به‌وجود می‌آورد. (تمثیل: تشکیل احزاب سیاسی و گروه‌های عقیدتی در یک کشور)

همان‌طور که از تمثیل‌ها نیز برمی‌آید تمایز قائل شدن دقیق میان این گونه‌زایی‌ها با ابهام‌های زیادی مواجه است و وجوهی قراردادی دارد.

برخی مکانیسم‌های اصلی:
برای زیست‌شناس شرح مکانیسم‌ها تا حدی مهم است که ارنست مایر منکر وقوع گونه‌زایی همجا (هموطن) بود زیرا نمی‌توانست مکانیسمی برای آن تصور کند: چگونه ممکن است بدون جدایی جغرافیایی و بنابراین بدون جدایی تولیدمثلی در یک میهن دو یا چند گونه ایجاد شوند؟
تقویت: تقویت مکانیسمی است که طی آن انتخاب طبیعی پس از جدایی دو جمعیت، علیه هیبریدهای ناشی از میان‌زادگیری میان دودسته وارد می‌شود و بنابراین تولیدمثل جداگانه در هر گروه را تقویت می‌کند. (به احترام والاس که نخستین‌بار این پدیده را معرفی کرد به آن «اثر والاس» نیز گویند.)
اثر بنیان‌گذار: گروه جداشده از جمعیت بزرگ تنوع ژنتیکی کمتری دارند و هر چه گروه کوچک‌تر باشد تنوع ژنتیکی آن نسبت به جمعیت والد کمتر است و اگر چنین جمعیت کوچکی موفق به تولید تباری شود احتمال۷ شکل‌گیری گونه‌ای جدید بالا خواهد بود.
انتخاب جنسی: وقتی ملاک‌های جفت‌گزینی در زیرگروه‌ها متفاوت باشد بخت گونه‌زایی بالا می‌رود.

به‌طورخلاصه:
یک. اصل وقوع گونه‌زایی یک فکت است. الف. مدل‌سازی‌های ریاضیاتی، ب. آزمایش‌های بسیار گسترده بر روی مگس سرکه، و مهم‌تر از این دو، ج. مشاهده‌ی مکرر گونه‌زایی در جهان طبیعت پذیرش گونه‌زایی به مثابه‌ی یک فکت را ممکن ساخته است.

دو. اما در مورد تمییز انواع گونه‌زایی و مکانیسم‌های اصلی در ایجاد هرکدام اختلاف‌نظر وجود دارد. به‌عبارتی، مثلاً در اینکه در ماهی سیکلید گونه‌زایی رخ‌داده تردیدی نیست. اما ممکن است در مورد نوع گونه‌زایی، علل و مکانیسم‌هایی که به گونه‌زایی انجامیده‌اند اجماعی نباشد که البته در موارد بسیاری نیز اجماع‌ حاصل شده است.
به عبارتی "واقعیت گونه‌زایی" را به اشکال مختلفی می‌توان مدل‌سازی کرد که در بسیاری از رخدادهای گونه‌زایی، اجماعی‌ست که برخی مدل‌ها بازنمود بهتری از واقعیت‌اند.

هادی صمدی
@evophilosophy

We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 2 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 4 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 2 weeks, 2 days ago