با آخرین خاطرات تو این قلب زندست....

لاس زدن با صد نفر چه لذتی داره که گند میزنید به اعتماد اون ینفری که پاتون مونده!

این تظاهر به دوست داشتنا و رفتارای الکیتون بیشتر از رفتنتون آدمو آزار میده .

-آرتاعم میگه که…
-زندگی همینه..:/

لازم دارم برگردم به سنی که بزرگترین مشکلم این بود کیک و شیرم رو تنظیم کنم باهم تموم شن

تا حالا شده به یه نفر نگاه کنی و دعا
کنی که خدا هیچ وقت ازت نگیرتش؟
تو برای من همونی?.

در نهایت تو خود تکیه گاهی برای جان خسته ام...

نامه ای به خودم:
قوی بمون؛
با هم درستش می‌کنیم؛ بهت قول می‌دم.
مثل همه‌ اون روزایی که از پسش بر اومدیم،
از پس این یکی هم بر میایم.
ما سخت تر از ایناشو گذروندیم .
از پس سخت تریناش بر اومدیم.
چه شبایی که دعا دعا میکردیم صبح نشه،
اما شد و‌‌ گذشت.
می‌دونم ترسیدی ولی پیشتم.
بهت قول میدم یه روزی به این مشکلات میخندی.
ولی الان باید کنارم باشی
و باهم به سمت این ترس قدم برداریم و قوی تر از قبل ازش بیرون بیایم.

2:16