?معرفی مجموعه کتاب"زاده‌ی مه"

این اثر یه مجموعه سه جلدی فانتزی حماسیه اما با چیزی که آدم معمولا از یه داستان فانتزی انتظار داره متفاوته. یه فانتزی کلیشه شکن و جدید. من به شخصه این کتاب رو بهترین فانتزی این دوره می‌دونم.

این کتاب یه سیستم جادویی جدید و مخصوص به خودش داره. بدون کپی برداری و مشابهت نویسنده قواعد و اصول جادویی جدیدی ابداع کرده. توی دنیایی که همه فانتزی‌های جادویی کپی کربنی از دنیای جادویه هری پاتره و یا در بهترین حالت سایه‌ای از دنیای تالکینه این کتاب یه دنیای جدید و نوآورانه می‌سازه.

این کتاب یه داستان فانتزی سطحی نیست. بلکه یه داستان ژرف و عمیق و دارای معانی بیشتره. چیزی که می‌تونه شما رو به فکر وادار کنه و براتون دنیای جدیدی خلق کنه. این کتاب یه داستان فانتزیه اما چیزی بیشتر از اونه و برعکس اکثرا فانتزی‌ها به علت فضا و مفاهیم سنگین برای سنین بالاتر مناسب تره.

این کتاب روابط بین شخصیت‌ها رو در سطح عمیق‌تری برسی می‌کنه. در این داستان برعکس فانتزی‌های معمول این روزها خیلی به جنبه‌های عاشقانه روابط نمی‌پردازه و به اون صورت ما یه رابطه عاشقانه رو داخلش نمی‌بینیم با این حال بدون فاکتور عشق این داستان هنوز روابط انسانی رو در سطح عمیقی برسی می‌کنه.

جدای از روابط این کتاب شخصیت پردازی جذابی داره. کاراکترهای این کتاب جذب کننده و دوستداشتنی هستن. و واقعا خودشون رو تو دل مخاطب جا می‌دن. کاراکترهایی که

بعضی‌ها معتقد اند که جلدهای بعدی تا حدی افت داشتن و دیگه اون جذابیت سابق رو نداشتن و یا به عبارتی دیگه ناامیدشون کرده. کتاب اول واقعا هیجان انگیز و پر شوره و حوادث زیادی داره و می‌شه گفت ضرب آهنگ نسبتا تندی داره. برعکس اون جلد دوم ریتم نسبتا کندتری داره. و احساس می‌شه داستان هیجان کمتری داره و جذابیتش رو تا حدی از دست می‌ده. جلد سوم یا آخر فضای سنگین‌تر و سیاه‌تری داره و داستان جدی‌تر و دارک‌تر میشه که اگه امادگیش رو نداشته باشین واقعا ممکنه اذیتتون کنه.

هر چقدر که این کلیشه شکن بودن و جدید بودن این کتاب طراوت بخشه با این حال ممکنه برای یه فانتزی خون قدیمی عجیب باشه. چون گاهی تصورات خواننده از یه دنیای فانتزی رو برآورده نمی‌کنه و قواعدی که بهش باور پیدا کردیم رو زیر سوال می‌بره. پس ممکنه برای بعضی خوندن این کتاب عجیب و گیج کننده باشه با این حال ناامیدتون نمی‌کنه.

یه اختلاف کوچیک درباره نشره مناسب وجود داره. در کیفیت ترجمه خیلی تفاوتی وجود نداره. اما من خودم نشر هوپا رو بیشتر ترجیح می‌دم به علت داشتن حق کپی رایت که از نویسنده اصلی خریداری شده. با این حال نشر هوپا خیلی دیرتر جلدها رو ترجمه می‌کنه و نشر آذرباد از این نظر بهتره. یه تفاوت دیگه اینکه این مجموعه کلمات خاص زیادی داره که توسط نویسنده ساخته شده و نشر آذرباد اصطلاحات رو به شکل اصلی استفاده کرده و نشر هوپا برای اون‌ها معادل فارسی طراحی کرده. حالا می‌تونین با توجه به این نکات نشری که براتون مناسب تره انتخاب کنین.

? در مجموع اگه یه فانتزی حماسی متفاوت می‌خواین جایی که در عین تجربه یه دنیای جدید و عجیب راجع دنیای واقعی بیشتر فکر کنین این داستان برای شماست.

?نظر شما درباره این کتاب چیه؟

✍️نویسنده: آرونیا

@book_dot_com?

?تو خدایی

ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توام راه نمایی

همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم
همه توحید تو گویم که به توحید سزایی

تو زن و جفت نداری تو خور و خفت نداری
احد بی زن و جفتی ملک کامروایی

نه نیازت به ولادت نه به فرزندت حاجت
تو جلیل الجبروتی تو نصیر الامرایی

تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی تو رحیمی
تو نمایندهٔ فضلی تو سزاوار ثنایی

بری از رنج و گدازی بری از درد و نیازی
بری از بیم و امیدی بری از چون و چرایی

بری از خوردن و خفتن بری از شرک و شبیهی
بری از صورت و رنگی بری از عیب و خطایی

نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی
نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیایی

نبد این خلق و تو بودی نبود خلق و تو باشی
نه بجنبی نه بگردی نه بکاهی نه فزایی

همه عزی و جلالی همه علمی و یقینی
همه نوری و سروری همه جودی و جزایی

همه غیبی تو بدانی همه عیبی تو بپوشی
همه بیشی تو بکاهی همه کمی تو فزایی

احد لیس کمثله صمد لیس له ضد
لمن الملک تو گویی که مر آن را تو سزایی

لب و دندان سنایی همه توحید تو گوید
مگر از آتش دوزخ بودش روی رهایی

✍️سنایی

#شبانگاه
#شب_شعر

@Book_dot_com?

?معرفی مجموعه کتاب"ملودی سکوت"

کتاب ملودی سکوت واقعا کتاب خاصیه. این کتاب یکی از کتاب‌هایی هست که درباره گروه خاصی از افراده. کسایی که به واسطه بیماریی که دارند نمی‌تونن یه سک زندگی زندگی عادی داشته باشن و با مشکلات و چالش‌های زیادی رو به رو می‌شن.

این کتاب واقعا احساسات شدیدی داره. من این کتاب رو اینطور توصیف می‌کنم: کتابی امید بخش اما طاقت فرسا. این کتاب واقعا امیدبخشه و می‌تونه باعث بشه که دنیا رو با دید بهتری ببینید اما انقدر از نظر احساسی شما رو تحت فشار قرار می‌ده که بعد پایان داستان ممکنه احساس خالی بودن کنی چون کتاب واقعا خواننده رو تخلیه احساسی می‌کنه.

این کتاب گاهی وقت‌ها باعث عصبانیتت می‌شه، وقت‌های که می‌بینی چقدر ذهن ملودی شگفت انگیزه و چقدر به خاطر محدودیت‌هاش ناتوانه در نشون دادن این استعدادها. و این کتاب باعث دردت می‌شه وقت‌هایی که زندگی انقدر سخت می‌شه که فقط دلت می‌خواد گریه کنی. و این کتاب باعث امیدت می‌شه وقتی که می‌بینی که با وجود همه مشکلات همه چیز می‌تونه بهتر بشه.

این کتاب درباره رسیدن به خوشبختی نیست بلکه داستانی درباره رسیدن به درک و تلاش برای پذیرشه. این کتاب درباره موفقیت نیست بلکه درباره تلاشه. در آخر قرار نیست در پایان کتاب هیچ معجزه‌ای رخ بده و یا همه چیز به شکلی جادویی بهتر بشه، بلکه فقط درباره کنار اومدن و قوی موندنه.

توصیفات این کتاب تا حدی معمولیه اما گاهی اوقات جوری که بعضی چیزها رو توصیف می‌کنه باعث می‌شه که واقعا بهم دید جدیدی از دنیا بده. گاهی توصیفاتش از چیزهای معمولی انقدر متفاوت و خاصه که کاری جز تحسینش نمی‌تونم انجام بده.

نویسنده یه ذهن خاص و خلاق خلق کرده.ذهن یه کودک یه خودی خود سخته اما ذهن یه کودت با همچین شرایطی قطعا کاریه که هر کسی از پسش بر نمیاد و من واقعا استعداد نویسنده در این ضمینه رو تحسین می‌کنم.

با وجودی که این کتاب به زیبایی نوشته شده و نثر روون و شیوایی هم داره اما به خاطر نوع داستان تا حدی یکنواخته و فراز و فرود زیاد و وقایع پر هیجانی نداره. همین مسئله باعث شده که کتاب تا حدی ملال آور باشه و شاید خوندن این کتاب در حوصله‌ی هر کسی نباشه.

? در مجموع اگه یه کتاب هستین که دنیای یه کودک با مشکلات خاص رو به تصویر بکشه و به شما امید و درد رو در یک داستان هدیه بده این کتاب برای شماست.

?نظر شما درباره این کتاب چیه؟

✍️نویسنده: آرونیا

@book_dot_com?

?یک شب

یک شب ز ماورای سیاهی ها
چون اختری به سوی تو می آیم

بر بال بادهای جهان پیما
شادان به جستجوی تو می آیم

سرتا به پا حرارت و سرمستی
چون روزهای دلکش تابستان

پر می کنم برای تو دامان را
از لاله های وحشی کوهستان

یک شب ز حلقه که به در کوبم
در کنج سینه قلب تو می لرزد

چون در گشوده شد ، تن من بی تاب
در بازوان گرم تو می لغزد

دیگر در آن دقایق مستی بخش
در چشم من گریز نخواهی دید

چون کودکان نگاه خموشم را
با شرم در ستیز نخواهی دید

یک شب چو نام من به زبان آری
می خوانمت به عالم رویایی

بر موجهای یاد تو می رقصم
چون دختران وحشی دریایی

یک شب لبان تشنهٔ من با شوق
در آتش لبان تو می سوزد

چشمان من امید نگاهش را
بر گردش نگاه تو می دوزد

از ( زهره ) آن الههٔ افسونگر
رسم و طریق عشق می آموزم

یک شب چو نوری از دل تاریکی
در کلبه ات شراره می افروزم

آه ای دو چشم خیره به ره مانده
آری ، منم که سوی تو می آیم

بر بال بادهای جهان پیما
شادان به جستجوی تو می آیم

✍️فروغ فرخزاد

#شبانگاه
#شب_شعر

@Book_dot_com?