Petite mort

Description
آبی خالص چقدر نفرت انگیز بود
آسمان آنقدر پر رنگ بود که من تنها ماندم

https://t.me/HarfChatBot?start=45d0c709a5a3
Advertising
We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 day, 2 hours ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 2 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

Ads : @IR_proxi_sale

Last updated 1 month, 4 weeks ago

4 days, 5 hours ago

کمک ⭐️
درون افکارم غرق شدم
موج‌ها فرود میان
یه نور کم‌سو جلوتر می‌بینم
دارم سقوط می‌کنم
کم‌رنگ و پررنگ می‌شم
دیگه کسی به من آسیب نمی‌زنه، چون کسی نیست
ستاره‌ها پدیدار میشن 🌠
همینطور که دارم غرق میشم تماشام می‌کنن
همیشه هستن، دورم می‌چرخن و می‌چرخن

#سرزمین_سیاه_دل

1 week, 6 days ago

⭕️ سلام به تمامی دوستان ⭕️
من در گذشته یک ورژن صوتی از شازده کوچولو پست کردم و الان هر چی می گردم اون ورژن رو پیدا نمی کنم ، مخصوصا دوستای قدیمی پیج اگه اون زمان فایل هارو زخیره کردند ممنون می شم برام بفرستید ❤️

2 weeks, 1 day ago
3 weeks, 2 days ago

او مدام فکر می کرد در جای اشتباهی است و به مکان و سرزمین و آدم های دیگری تعلق دارد ...

3 weeks, 5 days ago
در دل شبی تاریک و سنگین، …

https://t.me/Petitemort_ir/3632
در دل شبی تاریک و سنگین، دختری به کنار دریاچه‌ای خلوت و غم‌گرفته رسید. آسمان ابری بود، و فقط چند ستاره کمرنگ از لابه‌لای ابرها، نوری سرد و مردد بر آب می‌پاشیدند. موج‌های آرام و بی‌صدای دریاچه در سکوت شب می‌جنبیدند، گویی در این آب خاموش، اندوهی کهنه نهفته بود.

دختر کفش‌هایش را از پا درآورد و پاهای برهنه‌اش را در آب فرو برد. سرمای آب در تنش نفوذ کرد، اما او قدمی دیگر برداشت و به درون دریاچه رفت. تا جایی که آب شانه‌هایش را لمس کرد، به جلو شنا کرد. آب، سنگین و سرد، گویی باری بر او گذاشته بود، اما او ادامه داد.

با هر حرکت، انعکاس کمرنگ ماه و ستاره‌ها در آب، به تلألوهای اندکی می‌مانست که فقط برای لحظاتی کوتاه زنده بودند و بعد در تاریکی فرو می‌رفتند. حس کرد که گویی خود او هم، مانند همان انعکاس‌های ناپایدار، تنها لحظه‌ای از نور است که در این شب عمیق غرق می‌شود. در آن سکوت سنگین، هر موج گویی زمزمه‌ای از غم داشت و با هر ضربه‌ای که به ساحل می‌خورد، خاطراتی از دست رفته را با خود می‌آورد.

او در دل آب شنا می‌کرد و به آسمان ناپیدا می‌نگریست، جایی که گویی حتی ستاره‌ها هم خاموشی را بر حضور خود ترجیح داده بودند

#shortstory

1 month ago

یک تابستان ( کی بود؟ ) رویاها ناپدید شدند و هرگز بازنگشتند.

3 months, 1 week ago

بعضی وقتا احساس میکنم زندگی باهام شوخی داره ...

3 months, 1 week ago

امروز با آدم های جالبی آشنا شدم ، آدم های تاثیر گزار در عین حال ساده

3 months, 1 week ago

وقتی میرم پیک نیک آدم خوشحال تری ام :)

3 months, 2 weeks ago

صدا کن مرا ، صدای تو خوب است

We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 day, 2 hours ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 2 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

Ads : @IR_proxi_sale

Last updated 1 month, 4 weeks ago