زرافه بزرگوار

Description
یک زرافه ایده آلیست که در یک عصر پاییزی سیگارش تمام شده و قوزک پای چپش می خارد.
.
.
.
ارتباط با ادمین: https://t.me/The_Bozorgavar
Advertising
We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 day, 2 hours ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 2 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

Ads : @IR_proxi_sale

Last updated 1 month, 4 weeks ago

4 months ago

همانطور که فروتنی اجباری برای همین باب شد که کسی که بلندقدتر از دیگران است و به واسطه آن ارتفاع بالا می‌تواند فواصل دور را که مردم عادی قادر به دیدنش نیستند را ببیند، هیچگاه نباید از povخودش صحبت کند زیرا به تکبر و غرور شناخته شده و طرد میشود. بلکه باید با فروتنی اذعان کند که همان چیزی را می‌بیند که مردمان عادی با قد صد و شصت قادر به دیدنش هستند. از حق خود گذشتن به منظور همرنگ شدن با جمع، امری است که بدیهی تلقی میشود لااقل در ظاهر که اجباری است. این اختناق و دورویی تا آنجا در خلل و فرج اذهان این مردمان مفلوک بیچاره‌ای که همیشه تحت ستم بوده و اندازه های خود را با حدود ظلمی که به آنها روا داشته میشود، همسان کرده‌اند، رسوخ کرده که روی تمام ابعاد آنها تاثیر گذاشته. معماری درون‌گرا تنها جلوه‌ای است ازین دورویی و توداری و عدم توانایی در نشان دادن زیبایی و فضیلت درونی، مبادا که این تفاوت باعث تریگر شدن(فعال شدن) عقده و حسادت و دشمنی کسانی شود که از آن زیبایی یا فضیلت بی بهره‌اند. بنایی که داخلش شبیه قصر خسروپرویز است، از نمای بیرونی هیچ توفیر معناداری با بنای بیغوله ندارد. ‌(یکسان سازی چپی هم مثل اسلام تو دل این مردمانی که نسبتی با آزادی و رواداری و تکثر نداشتند، خوب می‌نشست و یه پنجاه سال هم به اون باید کون می‌دادیم، شانس آوردیم که چپ نتونست حکومت تشکیل بده).

خب تا بدینجای کار، ریدم تو معماری درونگرای ایرانی اسلامی، کل هنر اسلامی، و به امید اومدن مجدد ترامپ و و عمل به وعده صادق که همانا زدن 52 نقطه فرهنگی ایرانه که امیدوارم این کاشی های فیروزه ای تخمی مساجد اصفهان و معماری یزد و کاشان هم توشون باشه. اصلا بذارید مشخص بگم. هرچی کیری بازی و تحجر و دورویی و اختناقه، از مناطق مرکزی و دشت های کویری ایران برخاسته. همین تحجر و مذهبی تندرو بودن اصفهانی ها و یزدی ها، که لااقل تو همون قضیه حجاب و مساله زنان اظهر من الشمسه و جای انکار نداره، توفیرش با مناطق جنگلی و کوهستانی همچون گیلان و کردستان و کرج(حالا مورد کرج به واسطه نزدیک تهران بودن هم هس ولی خب) و اینکه در حسابی سرانگشتی میبینی اکثر نیروهای مقوم این دستگاه فرسوده شیعی، برخاسته از این مناطقه، یعنی دشت های کویری.(همونطور که شما تو مشهد قدم می‌زنید کاملا احساس می‌کنید که این شهر داره بار عمده تولیدات انسان مدنظر جمهوری اسلامی رو، یعنی انسان ولایتمدار عقده ای حرومزاده کیرکوچیک دوزاری متحجر رو، به دوش میکشه، گرچه خراسان بزرگ مهد پرورش خیلی از آدم های ارزشمند بوده) حالا این ارجحیت دادن مردمان دشت بر مردمان جنگل و کوهستان رو میشه سوای مسائل اعتقادی و لایف استایل تو جاهای دیگه هم دید، مثلا تو طرح های انتقال آب مناطق کوهستانی، منجمله آب لرستان و کهگیلویه، به یزد و اصفهان و قم.
دست بر قضا اون اسنس ایرانی بودنی که امروزه با رواج ملی گرایی هم رونق گرفته، با این مناطق تعریف شده. که به نظرم نیازمند یه بازاندیشی جدی در مبانی ایرانی بودنه، توسط روشنفکران و فعالان ملی، که اسنس ایرانی بودن رو بیشتر با طرز فکر و زندگی مناطق کوهستانی و جنگلی همگام کنند. چون گویا کوهستان ارتباط بیشتری با آزادگی داره تا دشت.

خب اینم تا اینجا. بعد حرف اصلی که مراد این مقدمه چینی های طولانی و بدیهیه رو خواهم گفت.

#مظلوم_برحق
#دوگانه_ظالم_مظلوم

@giraffe_the_bozorgavar

4 months ago

حالا خدا نکنه شخصی که داره به ناحق سیلی میخوره از خشم، به جای تمکین(که تمکین در این سرزمین همیشه ری‌اکشن منطقی و نُرم فرد ضعیف نسبت به اقدامات فرد مسلط انگاشته شده، چه رابطه بنده با خدا، زن با شوهر، عاشق در مقابل معشوق یا فرد در برابر حاکم باشه.) یه لگدی هم پرت کنه از سر خشمی معقول و این لگد بخوره به سیلی زننده جبار. اینجا یه لحظه انگار زمان متوقف میشه یه کریتیکال مامنت یا لحظه بحرانی به وجود میاد. از بین اون هزاران نفر که کتک خورشون ملس بوده و مشکلی با پَسی خوردن بی‌دلیل نداشتن، حالا یکی پیدا شده که اگه یکی به ناحق خورده، یکی هم زده. یه لحظه‌ای که پشم حاکم جبار و مردم مظلوم ریخته ازین جسارت و شجاعت فرد و نفس همه در سینه حبس شده. سرنوشت آن فرد چه خواهد شد؟ حاکم در مقابل این اقدام که قدرت بلامنازع او را به چالش کشیده چه خواهد کرد؟ آیا جامعه به پاس این ایستادگی به حق و شجاعت فرد به وی پاداش خواهد داد و پشتش خواهد ایستاد؟ آیا دوقلوها به چین خواهند رسید؟
خیر.لحظه بعد، لحظه اوج خشم هر دو خواهد بود، حاکم جبار و مردم تودار. زیرا اینجا نقطه قطع حمایت وجدان و اخلاق عمومی جامعه ایرانی ازون شخصه. چرا که فرد به جای تمکین در برابر ستمگر، دست به شورش و طغیان زده. فلذا هر بلایی که جبار میخواد سرش بیاورد حقش است. هم او که با جدا کردن خود از بقیه با اقدام شجاعانه‌اش، بزدلی این مردمان را به رخ‌شان کشید. جامعه تودار همگن کننده، بیش از حاکم جبار، در پی تنبیه این فرد خواهد بود. زیرا گناه اعظم در این جامعه که با سیلی خوردن به منظور آبروداری آشناست، پررویی و پرده دری است و هرگاه عنصری بخواهد این مرزهای توداری و تمکین را شکافته و متفاوت جلوه کند، وقاحت خویش را نشان داده و مستوجب تنبیه و تحریم است. هیچ عنصری حق ندارد متفاوت تر از بقیه، جلوتر از جامعه کند مذهبی عرفان زده، حرکت کند. حتی اگه حرکتش در جهت منافع آن جامعه باشد. (دارم فک میکنم چقدر از ناخوداگاه جمعی ایرانیان پذیرای یکسان سازی چپ‌ها بوده و باهاش همدل بوده و اگر الان نیس، سوای عدم تمایلش به گزیده شدن از سوراخ قبلی، اینه که شعارهای چپ امروزی، ولو در ظاهر، برخلاف اون ایام، بیشتر متوجه تکثر و پلورالیسمه) اگر هم کسی تفاوت و فاصله‌ای با بقیه دارد، چه آنکه قد بلندتر یا کوتاه تر از جمع باشد، می‌بایست این تفاوت را در ظاهر بپوشاند. دورویی و ریاکاری و تفاوت ظاهر و بیرون لازمه مقبول افتادن در این جامعه است. یکرنگی و یکی بودن درون و بیرون، نه نشانه شجاعت بلکه حماقت است.

ادامه ??

#مظلوم_برحق
#دوگانه_ظالم_مظلوم

@giraffe_the_bozorgavar

4 months ago

حالا دلیل تاریخیش هرچه که هس امروزه این خصیصه تبدیل به یکی از علل بدبختی و موش صفتی و مگس طبعی این مردمان شده و موجب گشته تا انفعال رو در برابر ستم تشویق کنه و نه جهد و مبارزه و فاعلیت رو. لذا اگر صحنه ای رو فرض کنیم که حاکمی جبار امر داده تا تمامی مردمان در میدان شهر جمع شوند تا حاکم، همینجوری و بدون دلیل خاصی، هرکس رو که خواست کیرم به طاقی بکشه بیرون و یک سیلی بهش بزنه. در همچو موقعیتی گرچه سیلی زننده طبعا منفوره بین این مردمان، ولی اون فرد سیلی خوره که ممدوحه و نه کسی که در مقابل سیلی زننده مقاومت کرده و یه لگدی پرتاب میکنه. اگر چنانچه کسی که از کرکتر قلدر سیلی خورده، از خشم شروع کنه به فحش و ناسزا دادنی که فی الواقع سزاست، جماعت ایرانی تیپیکال به جای همراهی، نکوهش‌اش خواهند کرد که این همه آدم سیلی خوردن صداشون درنیومد تو چرا داری ادب و عفت عمومی رو زیر پا میذاری با این فحش و فضیحت؟ زن و بچه مردم اینجاس، فحش زشته، بیا سر و ساکت سیلیت رو بخور و برو کنار تا نوبت بقیه هم بشه و زود کار همه راه بيفته و بریم به زندگی مون برسیم، دیگه این کولی‌بازی چیه درمیاری وقت همه رو هم گرفتی؟(نمونه موردی هم زیاده دیگه، مثل این صحنه تکراری که بارها تو خیابان و گورستان(وقتی کسی رو هنگام اعتراضات کشتن و بستگانش شروع به نفرین میکنن)اتفاق افتاده. زنی که کتک خورده از اراذل شیعه و در حال پیچیدن از درد در خود و فریاد ناله سردادن چهار تا فحش یا بهتره بگیم نفرین، قاطی ناله‌هاش تا میخواد از دهنش دربیاد، فورا زنی، از جمعیت حلقه زده دورش میپره و جلوی دهنش رو میگیره و خفه‌اش میکنه. همه هم اوکی اند با این حرکت، چون به نفع خودشه که بیشتر کتک نخوره یا به دردسر بیشتر نیفته. در حالی که شاید برای اون شخص دردسر بیشتر معنا نداشته باشه و آلردی خودشو تو کسشرترین وضعیت تصور کنه که بهش حق طغیان کردن میده. گرچه سطح ظرفیت روانی همه یکسان نیس ولی به صورت کلی میشه فهمید که گنجایش تحمل ستم و خاری در طول تاریخ بالا رفته در بین مردمان این سرزمین و مسئله بود و نبود دردسر و بگایی و ظلم نیس بلکه بیشتر و بیشترین شدنشه. عضلات اسفنکتر ورزیده شده و باکی از هجمه ناجوانمردانه خشک مقعدی نیس، فقط همین که متجاوز تصمیم به دابل پنتریشن نگیره خوبه. اگه هم کرد، که هیچی. ما تحمل کرده و دم بر نمیاریم که آخر فیلم "روسفید" باشیم و به دوربین دست تکون داده و لبخند بزنیم. تا بعدش بتونیم زنده بمونیم تا بشینیم و چشمامونو ببندیم و با تصور دنیایی در ذهنمون که توش آلت و عاملیت از ماست و کون و انفعال از طرف مقابل متجاوز، خودارضایی کنیم. متون مذهبی نیز با تصویرسازی‌هاش دقیقا نقش فیلم پورن رو در این جق ذهنی داره.
همونطور که اکثر مشتریان صحنه های پر اغراق سکس در پورنوگرافی، کسانی‌اند که دستشون از یه سکس عادی هم کوتاه بوده، اینجا هم مؤمن مظلوم که کونش گذاشته شده با خوندن توصیفاتی از نحوه شکنجه ظالمین در جهنم و کندن پوست شون و شکستن استخوان ها و آویزان کردن از موها و سوختن‌شون، دست به خودارضایی میزند.

ادامه ??

#مظلوم_برحق
#دوگانه_ظالم_مظلوم

@giraffe_the_bozorgavar

4 months ago

گفته شد که با وجود تمام داستان های ساخته شده و تبلیغات انبوه در این چهل سال، مسئله محرم، نه ایجاد الگوی مبارزه با ظلم و جور یا پاسداشت ارزشی به نام آزادگی و حریت بلکه تثبیت مظلومیت و منفعل بودنه. به نحوی که در هر اتفاقی، به هر گروه و دسته‌ای لایق عبارت "آخی.. اینکه هیچ کاری نکرده بود طفلک" باشه اون گروه در نزد وجدان عمومی ایرانیان سربلند خواهد بود و کارنامه اش پاک و سفیدتر از کون پیرمرد چاق و چله ای خواهد بود که عمری را به کون‌درستی زندگی کرده.
حالا دلیل این ویژگی برمیگرده به تحولات تاریخی این جغرافیا، شاید نوعی همبستگی جمعی بوده از طرف جامعه، برای حمایت از قشر مظلوم و آسیب دیده از ستم ستمگرانی که همیشه در این منطقه فراوان بوده‌اند. و این ستمگران قلدر اونقدر قدرت‌شون زیاد بوده که جامعه ناامید از تاوان گرفتن، فقط سعی میکرده که آستانه تحملش رو ببره بالا و تا حد امکان به گروه آسیب دیده کردیت بده(خاصه با گرایش های عرفانی و مذهبی که وعده این تاوان گرفتن رو به دنیای پس از مرگ حواله میدادن، لذا کمی دچار تسکین هم می‌شدند که بالاخره فردی که به ناحق کونمون گذاشته، قسر در نمیره و بالاخره عقوبت الهی در جای دیگه، در اون دنیا، یا اصلا در هرجایی که قدرت خیال اجازه تصور کردنش رو بده(به جز الان و واقعیت موجود، که توش ما کتک خور صرفیم زیر چکمه‌های قلدر داریم له میشیم) و عوضش رو درمیاد و ما حق مون پایمال نمیشه. فی الواقع تنها دستاویز در اون شرایط، برای اندک تسکین، قدرت خیال بود. تخیلاتی که قبلا در طول تاریخ پروریده شده و با پر و بال دادن به محکمه الهی و دادگاه آخرت، بهشون اجازه می‌داد که تو اون شرایط زندگی کنن و دچار فروپاشی نشن. (همون نقشی که کارما و ملحقاتش در دنیای پیچیده امروزی از روان ضعیف برخی اشخاص در مقابل فروپاشی حفاظت میکنه. )

ادامه ??

#مظلوم_برحق
#دوگانه_ظالم_مظلوم

@giraffe_the_bozorgavar

4 months ago

چون نیک بنگری ، پوسته ای بیش، ازون معانی که مراسم محرم بهش شناخته می‌شد باقی نمونده. پوسته‌ای خالی و بی مغز. به لحاظ کارکردی، گویی برای بار چندم اثبات شد که ماهیت عاشورا و به پا داشتن سالگردش هیچ ارتباطی با ظلم ستیزی و مبارزه با ستمگری ندارد. (بماند که این…

4 months ago

بله سکس و رسیدن بهش اساس کارکرد محرمه در این روزگار و این مراسم پر از نمادهای جنسیه که زیر ده ها لایه سیاه به حیات خود ادامه میدهند و مقوم این کارناوال* اند . مانند سیه‌کسی سینه سوخته که به بلندی علم و خروش ناگهانی‌اش چشم دوخته .
و البته یه چیزی که این محرم و صفر رو نگه داشته، به نظرم همین گریستن با موسیقیه. مراسم عجیبیه که عده ای با موسیقی به حال خودشون گریه میکنن. سالی یک بار، میشه بدون اینکه کسی ازت بپرسه چرا و چگونه‌، میتونی تو خیابون ها راه بری و زار بزنی به حال خودت. نه تنها اشک ریختنت موجب برچسب و غیره نمیشه بلکه باعث سربلندی بین سایر سیاه پوشانیه که هر یک به دلیلی، در حال شیون‌ کردن‌اند و در معیت موسیقی ماتم افزا به سر و کله خود میزنند.
گرچه قرارداد شده که همه این تخلیه غم و غصه(شاید ریشارژ آن) به یاد فلان واقعه تاریخی در شبه جزیره عربستان در هزار سال پیش باشد. مهم نیست و کسی هم به آن اهمیتی نمی‌دهد مادامی که مناسک و ظاهر کار رعایت شود. چیزی که می‌ماند لذت گریستن آزادانه است. شر شر اندوه شرقی. تنها آزادی ممکن در این مرز و بوم ، حق آزادانه گریستن به مدت یک ماه. اگه همین بود خوب بود(و میشد معنی تخلیه اندوه رو ازش استنباط کرد) ولی گرچه یازده ماه دیگه هم تمدید میشه. لذا سیاهی فقط تو این یک ماه نمیمونه. سرایت میکنه در باقی مدت سال، در سرنوشت و روح ما و قلب و جسم شیعیان(رجوع شود به #سیه‌کس)

*(این لفظ کارناوال هم ده سال پیش در بحث ها استعمال میشد به جای هیات، جهت تصحیح واژه و توصیف دقیق‌تر پدیدار. مدتی کمتر از یک سال طول کشید تا این لفظ تبدیل شد به کلمه‌ای جهت فضل فروشی آتئیست های خام جهت نقد محرم. حالا بعد ده سال، کارکنان بی بی سی فارسی، چونان ریتاردهایی که در دخمه‌ای کور، بدون اطلاع جهان زیست میکنند، تو گویی تازه این کلمه رو شنیده باشن، از تمام مهمانان برنامه خواهش کردند که با محرم و کارناوال جمله سازی کنند تا علاوه بر اعلام فخری منقضی شده، آتئیست بودن مادر رعنا رحیم پور بر همگان اثبات شود. )

#کارناوال_کسکلک
#حق_آزادانه_گریستن

@giraffe_the_bozorgavar

8 months, 1 week ago

ترس از تمام کردن. میل به ماندن در اسفند، در پنج شنبه، در یک قدمی قله، در لحظه‌ای قبل ارگاسم، تا ابد.
اینم یه جور عارضه روانیه انگار. یک روشی هس برای انجام کارها که شوربختانه به شکل غیرخودخواسته‌ای روش مورد علاقه ذهنی منه. که نود و هفت درصد کار رو تو یه ساعت دربیار، با اینکه میتونی همونجا صد در صدش کنی و تمام کنی کار رو، ولی میلی قوی وجود داره که همونجا و یه سره تمومش نکنی و یه دو سه درصدی بذاری که صرفا تموم نشه و باهاش لاس بزنی، و بعد اون ریتاچ نهایی، همون دو سه درصد باقی مونده رو تا جایی که راه داره( اگه بشه هفته ها و ماه‌ها) طول بدی تا کار تموم شه. اینو من بهش میگم ترس از تمام کردن. تو تمام شئون زندگی منم حضور داره. حتی غذا خوردن که همیشه چند قاشق میمونه برای بعد.
انگار که با تمام کردن ذهنت دچار بی معنایی میشه که حالا چی خوزه؟ لذا همیشه یک بند نافی رو متصل نگه میداره که بگه نه من هنوز وصلم به اون عالم معنا، هنوز معنی داره زندگی چون وسط یه کارم. از طرفی به نظرم وصله به اون عارضه لذت پنج شنبه(که قبلا در موردش گفتم، مبنی بر اینکه قرار گرفتن در یک قدمی خوشبختی از قرارگیری در دل خوشبختی لذت بخش تره، چون ذهن انسان رو هیچ وقت نمیشه زنجیر زد به لحظه حال و حتی تو خوش ترین لحظات هم در تلاطمی آونگی شکل مدام بین گذشته و آینده در نوسانه و وقتی تو دل خوشبختی قرار داره، مثل تعطیلی روز جمعه، مدام به آینده و صبح شنبه که تمام این لذات تموم میشن فک میکنه. ولی عصر پنج شنبه یه حاشیه امنه، با فاصله مناسبی از روز شنبه که این فاصله رو خود خوشبختی(روز جمعه) پر میکنه. یعنی تو عصر پنج شنبه، یا توی اسفندماه حتی ذهنت هم جامپ کنه به آینده و تو حال متمرکز نباشه، باکی نیس و منجر به ناکار کردن لذت نمیشه چون داری به خوشبختی عاجل جلو روت نگاه میکنی. پس اضطراب جای خودشو به امید میده. این قرار گرفتن در یک قدمی قله که از فتح قله لذت بخش تره. وقتی قله رو فتح می‌کنی لحظه‌ای ابزورد وجود داره. مامنت آو ترو. که ناگه و برای یک لحظه کل اون لذت فتح رو از بین میبره. اینکه دیگه تمومه ماجرا و حالا باید دنبال قله دیگری بود برای فتح(انگار تو مرحله صفر میری باز) و لحظه ای تمام مصائب فتح قله پیش چشمت میاد و قله هم زیرپاته و انگار به خودت میگی خب که چی؟ ارزشش رو داشت؟ همین بود؟ و شوربختانه هیچ فاکینگ لذت و خوشی در جهان نیست که بعد تاچ کردنش این احساس "همین بود؟" نیاد سراغت و به همین دلیل لذت تصور شده از قبل با اون لذت به دست اومده هیچگاه یکی نیست(این توی سکس خودشو بیشتر نشون میده)
اسفند هم همینه برای من. اسفند برای من اثبات کننده این ایده‌اس که رو به جلو بودن از خود جلو بودن لذت بخش تره. در يک قدمی بهار. کاش همه ماه‌ها اسفند بودن، حتی اگه به هیچ بهاری نائل نمی اومدیم. قرار گرفتن در مرحله جنینی، با خیالات خامی از امید به خوشبختی پیش رو. که هیچ وقت هم نرسیم به اون. چون عظیم ترین خوشبختی ها و لذات رو هم دقیقا اون لحظه ای که لمس‌شون میکنی، انگار جام بلورینی رو دست زدی و افتاده به قعر چاهی عمیق و از دست رفته. دچار معناباختگی میشن. یعنی انگار قرار بر رسیدن نیست، هدفی نیس که با رسیدنش بگی می ارزید. صرفا همین شوق در مسیر بودن، که قدم به قدم بهش نزدیک میشی، حتی اگر اون چیز مشخصا بی معنی و پوچ باشه، ولی همینکه یه مسیری ترسیم میکنه که تو مختصات خودتو با جلو رفتن تو اون مسیر میسنجی، همین مارا بس. همین مارو از بی معنایی کلی، دمی نجات‌مون میده و برای لحظاتی فکر می‌کنیم که مهمه، فک میکنیم که اهمیت داره. امیدی شکل میگیره که قلب مارو گرم میکنه. وگرنه ما هزاران جمعه و بهار دیدیم و تهشم چیزی نشد.

@giraffe_the_bozorgavar

8 months, 1 week ago

(یا مثلا بخوام بازم این ترمینولوژی رو مثال بزنم، واژه "اومدن پای کار" که مشخصا برگرفته از این اردوهای جهادی سپاهه که یه مشت دانشجوی کسخل رو با هزار دادار دودور راه انداختن میبرن مناطق محروم تو تابستون ها که گل لگد کنن و سیمان کاری کنن که مثلا ما داریم مدرسه میسازیم. شوی محبوب بچه شیعه‌ها برای محرومیت زدایی. خب مادرجنده اون هزینه رو بده آدم بومی اونجا که نون نداره کار نداره، هم پول کارگری رو بگیره هم از توی دانشجویی که عمرت سر پورن دانلود کردن با وای‌فای خوابگاه و جق زدن و سپس عذاب وجدان و پاک کردن پورن و دوباره دو روز دیگه تکرار این بساط(و حیف کردن حجم اینترنت) شده و توان کار یدی نداری، بهتر درمیاره. لذا اینم ازون واژه های لذت‌بخش برای بچه شیعه جهادیه که عده ای جوان مومن و متعهد که دست از مطالبه گری از مسئولان برداشته و در یک اقدام جهادی پای کار آمدن و کار رو درآوردن و رفتن. قشنگ اون هیئتی بودن تشکیلات هم توش مستتره، مشخصه عده ای بدون برنامه و فکر، با خودشون گفتن ما نباید به امید وعده های مسئولین بنشینیم یه یا علی بگیم و بریم پای کار و علی علی کارو دربیاریم(جالبه حکومت، یعنی مشخصا سپاه این استراتژی رو تبلیغ میکنه که نمیشه به مسئولین(یعنی دولت، که نهادی بروکراتیکه و کلی کاغذبازی داره و کند عمل میکنه و آزادی عمل نداره) نمیشه اعتماد کرد و منتظر اونا موند پس ما باید با کار جهادی(همون اقدامات خودسرانه) کارو دست بگیریم و به شکل آتش به اختیار، مجزای از دولت، با الگوی جهادی که نیاز به فکر و برنامه و کاغذبازی اداری هم نداره) بریم پای کار و علی علی دیگه، کارو جمع کنیم. یعنی همه این تقابل دولت با سپاه و خیز سپاه برای دراختیار گرفتن همه چیز تو لایه های زیرین این واژه‌ها مستتره) یا مثال دیگه اش واژه کریدوره. اصلا این واژه قشنگ آب بچه شیعه رو میاره(البته کار سختی هم نیس به دلیل ضعیف النفسی که بچه شیعه از دوران نوجوانی که توانایی در لگام زدن به شهوات نداشت و منجر به افتادنش در چرخه جق زدن و عذاب وجدان نان استاپ بعد ازون شد، دچار این ضعف نفس شده) بچه شیعه وقتی از واژه کریدور استفاده میکنه انگار تو بهشته، انگار از تعلیمات حوزه فراتر رفته و حالا با اعتماد به نفسی که از یاد گرفتن واژه کریدور به دست اومده میتونه در باب ژئوپلیتیک نظر بده. اصلا ساده ترین راه برای این که تو صدا و سیما از شما دعوت کنن که به عنوان کارشناس‌ مسائل منطقه بیاین زنده صحبت کنین اینه که توانایی جمله سازی با واژه کریدور رو داشته باشین. البته یه شرط تعدد پدر هم داره که خب اون دیگه جزو واحدهای پیش نیازه برای هرگونه همکاری با اینا. خب همینجا بسه و از پرانتز بیام بیرون دوباره یه چیز دیگه سربر میآوره و بی جهت طولانی تر میشه.)

تامام
یه پاره هم مونده که یه ویژن تخیلی از ایرانه. بدک نیس. حالا اونم میذارم بعدا.

#دادن_یا_ندادن
#مساله_این_نیست

@giraffe_the_bozorgavar

8 months, 1 week ago

7⃣
ولی ازونجا که فقط اون مهر مهمه، حزب و برنامه و چهره شاخصی نیس، معیار رای دادن چیزهای عجیب و احمقانه ایه که بساط جمهوری رو تو این خطه دیکتاتور خیز دیکتاتور پرور و دیکتاتور خواه، بی معنا و ابزورد میکنه. اونم رای دادن با قیافه و انتخاب از میان عکس پوسترهای نامزدها که هر کدوم کمتر و یا بیشتر(بستگی به روحیه رای دهنده داره که کسکلک محور باشه یا نه) مسخره و یه وری بود اونو انتخاب میکنه. (یا ازین هم بی ربط تر، مثلا اسم و فامیل اون آدم چه چیزی رو تو ذهن طرف تو اون لحظه نوشتن رای تداعی کرده و شنیدن اسمش چه چیزی رو از ذهن و خاطرات رای دهنده فراخوانی کرده و همون میشه علت نوشتن اون اسم روی برگه)همین مسخره و مضحک بودن اسم و قیافه ها، میشه تنها راه تمییز دادن یه مشت نوبادی گمنام با ریش مدل کسکشی از همدیگه‌ که تو یه ترکیب سمی با قاب بندی مضحک روی پوسترهای انتخاباتی جا خوش کردند و اولین و آخرین بار هم قراره قیافه کریه المنظرشونو روی همین پوسترهای انتخاباتی که به در و دیوار چسبوندن ببینی(یا اگر گذرت به ادارات دولتی دلگیر کننده شهرستان ها افتاد و نیاز بود تا وارد اتاق ریاست شی و این تخمی های خایمال رو اونجا ببینی، بنشسته بر اورنگ پادشاهی و سریر قدرت، با جورابی دلگیر، بیرون زده که از کفش صندلی که روی زیرپایی اداری قراره گرفته، در معیت قوطی محل نگهداری اسماء متبرکه. ترکیب کاملی از تعفن و دلگیری و کراهت توامان). این پوسترها یه سری ژست و شعارهای ابلهانه کلیشه ای مهوع هم دارند که از دهه شصت به اینور ثابته. مثلا همیشه خدا تنها ژست محبوب برای القای فاز تفکر و آینده نگری برای بچه شیعه، همانا قراردادن دست زیر چونه‌اس در عین خیره شدن به افق(شبکه افق البته) و شعارهایی که بعد انقلاب مکررا تکرار شده اند و شنونده نسبت بهشون آلرژی پیدا کرده(مثل خدمت صادقانه و امثالهم)، ولی بچه شیعه هیچ وقت استعداد خوبی تو گفتمان سازی، که از توش واژه های مختص به خودش دربیاد نداشته و هنوزم همون گفتمان دوگانه محوری که از چپ پنجاه و هفتی یاد گرفت رو استعمال میکنه. گویی دیکشنری حاکمیتی و ترمینولوژی بچه شیعه جز یه چند تا واژه خاص به جای مانده از دهه شصت چیزی نداره و صرفا هرچند سال یک بار با یک سخنرانی خلیفه شیعیان، در حد یکی دو واژه آپدیت میشه و خایمالان صف اول اون واژگان رو به شکل سیکیمی و کیلویی تو مصاحبه هاشون استعمال میکنن که نشون بدن وقتی آقا داشت حرف می‌زد و دوربین میرفت رو اینا که یه کاغذ و خودکار دستشونه، مشغول حل کردن سودوکو نبودن و واقعا، چنانچه شایسته یه خایمال اصیله با گوش جان میشنفتن بیانات سید یک دست رو و یادداشت میکردن. با وجود گسترش رسانه های دیجیتال، این حشر بچه شیعه آبگوشت‌خوار و نمایندگانش به در اختیار داشتن خیابان باعث شده که تو این گرونی چاپ و کاغذ، کماکان این روش پوستر چسبوندن ادامه داشته باشه. مثلا تو یکی از محلات کرج که ساکنینش مشتهر به علاقه مندی به سامان پادشاهی‌اند(و تو هر مناسبتی سگان درگاه خلیفه با دسته های موتوری میان و گشت میزنن و عرعر حیدر حیدرشون شنیده میشه) یه آخوند نوبادی کم کار جوان یه سری پوستر زده بود. با شعار دو کلمه‌‌ای اینور اونور عمامه اش. جوانگرایی و مطالبه گری. که دقیقا همین ترمینولوژی جدیده بچه شیعه اس که از سخنرانی های دهه نود خلیفه مبنی بر جوانگرایی و مطالبه گری گرفته شده. واژه های بی معنی ابزورد(اصلا واژه‌هاشونم بو میده. بوی عرق موهای زائدی که در حد فاصل سوراخ کون و خایه یه بچه شیعه رشد میکنه. بوی منی خشک شده. بوی ساعات نماز و نهار.بوی عرق سینه های زنان یائسه کارمند که از زیر مقنعه قهوه ای رنگشون متصاعد میشه) .منم مست بودم و شب بود و داشتم میرفتم خونه، صرفا تونستم با شاشم که حاوی مقادیری الکل بود بتونم دو تا ازون پوسترهای روی تیربرق که هنوز سریش‌شون خشک نشده بود رو صرفا با نیروی هیدرولیکی شاش و هدایت سر نازل به سمت نقاط درست پایین بیارم.

ادامه??

#دادن_یا_ندادن
#مساله_این_نیست

@giraffe_the_bozorgavar

8 months, 3 weeks ago

(هیچکس به اینکه سردسته زدبازی رفته بود راهیان نور و صدا و سیما پخشش کرده بود اعتراض کرده و اینکارو خایمالی نامیده بود. طرفداران زدبازی که جزو لاشه‌های متعفن پراکنده در کشورند و در صف دریافت عقل از کائنات، داشتن خواهرشونو ترغیب میکردن که بره تو دایکرت سیجل(ساده‌ترین راه دسترسی به اعضای زدبازی داشتن پروفایل دختره، شما یه نقطه هم بفرستی دو دقیقه بعد سین میکنن، حتی دختری باشید که تو بایو اعلام کردین که شهرستان نمیرین) و پیشنهاد دیت بهش بده تا به واسطه کسس خوارش اونجا حضور یافته و لااقل یه عکس با اعضای زدبازی بگیرن و تو اینستاگرام با هشتگ ستون گنگ منتشرش کنن، اینا رفته بودن عکس گیر آورده بودن از هیچکس تو سال نود دو یا شش که داره با انگشت جوهری بنفش رای میده تو لندن. که چی؟ که تو سال 1400 که براندازی معنا گرفته بود تو جامعه، بخوان بگن هیچکس خودشم خایماله که داشت رای میداد. در صورتی که تا سال‌ 96 این رای به اصلاحات تنها اکت اعتراضی و نشان از بودن با مردم بود و تنها راه برای رفتن رو مخ خلیفه(که خیلی ازین بازیگرا و سلبریتی ها ازش سواستفاده هم کردن، همونا که بعد نود و شش هم کماکان زیر سایه نقطه‌ای خایه اصلاحات باقی موندن). اون موقع گفتمان براندازی اصلا مطرح نبود و خبری از پهلوی در افواه عمومی نبود و تنها همین منوتو که گویا کیرش تو دهن خیلیا رفته که اینقدر ازش بدشون میاد و نماد ابتذال میدوننش‌، بود که داشت از پهلوی به نیکی یاد می‌کرد. تو برنامه‌ای به نام تونل زمان، به جوانان عوام که زمان پهلوی رو زیست نکرده بودند و تنها دیتای موجود ازون دوران رو از کتاب های تاریخ آموزش و پرورش شیعه گرفته بودند، زمان پهلوی رو نشون میداد. گرچه با اغراق و صرف نشون دادن خوبی‌ها. ولی کسی هم نمیتونس بگه این حقیقت نداره (نهایتا میشد گفت که تمام حقیقت نیس، ولی همین بخش از حقیقت هم زیر دیکتاتور و طاغوت خواندن پهلوی، به ندرت دیده شده بود) اونم نه از لابه لای صفحات بلکه با ابزار امروزی ویدئو و تصاویری ازون زمان. تصاویری که انگار تصویری از آینده ایران رو نشون میداد و نه گذشته. تو ذهن جوان تیپیکال ایرانی که توسط آخوند و نویزهای چپ پرورش یافته و پر شده بود، سخت بود باورش که پنجاه سال پیش زنان با مایو دو تکه تو ساحل شمال دارند آبتنی میکنن و کسی اسید نمیپاشه روشون یا لااقل چهارصد نفر از مردم محلی(مثل اون چیزی که امروزه تو پاکستان می‌بینیم) جمع نشدن دور یک زن بیکینی پوشیده و با نگاه خیره بهش تجاوز کنن. جوری عادی بود که ذهن جوان ایرانی رو دچار تناقض می‌کرد در مورد جامعه که مگه میشه؟ اونم چهل سال پیش؟ و فکر کردن به اینکه اگه اون رویکرد تو همون یک فقره حجاب مونده بود الان بعد چهل سال چقدر همون پاکستانی‌بازی‌های موجود(که تو فیلم اثری ازون‌ها نبود ولی سال‌هاست گمان همه به درست یا غلط اینه که اگه همین امروزه زنان با بیکینی به ساحل برن، بسیار اتفاق میفته) برچیده شده بود و خودش یه توفیر عظیم تو ظاهر زندگی اجتماعی ایجاد می‌کرد (حالا ممکنه کسانی که خودشونو فرهیخته می‌پندارند، چنانچه همه این سال‌ها گفته اند، بگن مگه مسئله حجابه. بله کسکش، یکی از رئوس اتفاقات پارسال که برا حجاب بود.) یا دیدن ماشین‌های آمریکایی که اون زمان وارد شده و هنوزم که هنوزه داره تو خیابون راه میره و بسیار پر طرفدار و گرونه، غیرقابل قیاس با ماشین‌های چینی که توسط خلیفه وارد شدند و ده سال دیگه میرن برای اوراق. بله اون مسائل اقتصاد و فرهنگ رو جوان تیپیکال تو اینجور مسائل و تو ثمره‌هاش میبینه. نه بحث‌های کلان اقتصادی فرهنگی که چپ و آخوند عاشقشن و به لاس زدن شبیهه و از توش خَیَه هم درنمیاد و تازه به اینکه کادیلاک و آزادانه بیکینی پوشیدن رو ببینی و بگی این درسته، میگن ابتذال و سطحی نگری. مادرقحبه‌ها.
همین کسانی که مثلا خودشونو با سواد می‌دونستن که علاوه بر کتب مدرسه، یکی دو کتاب در باب تاریخ معاصر ایران خوندند و ادعای مطالعه تاریخی دارند، چون تنها کتب مشهور اون سالها در باب تاریخ انقلاب که تو بازار موجود بود کار نویسنده های پرت چپ بود که نفرتشون از پهلوی سینه به سینه نفرت آخوند میزد(و به همین دلیل هم اجازه چاپ تو دستگاه خلافت شیعه و داشت. گرچه تو نسخه پی دی اف منابع دیگه هم یافت میشد ولی نمیشه پی دی اف بگیری دستت و شوآف کنی و بعد خوندن هم بشه دکور خونه ات که نشون از فضلت و آشنایی با تاریخ بده)، لذا منجر به این شده بود تا تاریخ رو از مجرای سوراخ کون آبراهاميان ببینن.

ادامه??

#دادن_یا_ندادن
#مساله_این_نیست

@giraffe_the_bozorgavar

We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 day, 2 hours ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 2 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

Ads : @IR_proxi_sale

Last updated 1 month, 4 weeks ago