درنگ

Description
@pooyakiani
instagram.com/pooya_kiani
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 8 months, 3 weeks ago

7 months, 3 weeks ago

غلامحسین بنان - قصهٔ شب - ساز و آواز ۲ - دستگاه شور

7 months, 3 weeks ago

به درد گوش می‌دهم. درد مدرکی است که بر گذشت زندگی دلالت می‌کند. دلیل و مدرک دیگری وجود ندارد، مستنداتِ دیگر را باور ندارم. کلمه‌ها بارها و بارها ما را از حقیقت دور کردند.
به نظرم رنج و درد عالی‌ترین اشکال اطلاعاتند، اطلاعاتی که با آن راز، ارتباطی مستقیم دارد. با راز زندگی.

زمانی که زن‌ها صحبت می‌کنند، سخن‌هایشان فاقد، یا بهتر است بگوییم تقریبا فاقدِ آن چیزی است که ما به خواندن و شنیدنش عادت کرده‌ایم؛ اینکه چگونه عده‌ای مردم قهرمانانه عدهٔ دیگری را کشتند و به پیروزی رسیدند، یا شکست خوردند. از چه تکنیک‌های نظامی‌ای استفاده شد، چه ژنرال‌هایی نبرد را هدایت می‌کردند. شکل داستان‌های زنانه جور دیگری و موضوع آن چیز دیگری است. جنگ‌های «زنانه» رنگ‌ها، بوها، روشنایی‌ها و فضای احساسی خاص خود را دارند. واژگانشان منحصر به خود است. در آن‌ها اثری از قهرمانان و شجاعت‌های تکرارنشدنی‌شان نیست، قهرمانان این داستان‌ها انسان‌هایی معمولی‌اند که به کاری انسانی و در عین حال غیرانسانی مشغولند. و تنها انسان‌ها نیستند که رنج می‌کشند، این رنج شامل زمین، پرندگان و روستاها نیز می‌شود، خلاصه، همهٔ آنچه با ما روی زمین زندگی می‌کند. نکتهٔ وحشت‌آور این است که آن‌ها رنج را بی‌صدا تحمل می‌کنند...

بارها از خودم پرسیدم: برای چه؟ چرا زنان با وجود قرار گرفتن و نقش‌آفرینی در دنیایی که زمانی مطلقا مردانه بود از تاریخِ خود دفاع نکردند؟

سوتلانا آلکسیویچ - جنگ چهرهٔ زنانه ندارد

8 months ago

می‌گفت که ساز زدنْ زیبایی درست کردن است با چوب و فلز، همانطور که بُت ساختن خدا درست کردن است با سنگ. می‌گفت بُت‌ها را خیلی بهتر از خدای آسمان می‌شود باور کرد. مفهوم عشق را دوست نداشت چون ملموس نبود، بوسیدن را ولی خیلی دوست داشت. دلش می‌خواست پوستش آن چیز را لمس کند، چه سیم ساز باشد، چه خدا، چه پلک نمناک کسی که دوستش دارد.

10 months, 1 week ago

از همان لحظه‌ای که تو را دیدم، شخصیت تو تاثیری خارق‌العاده بر من گذاشته است‌. روح و ذهن و تمام قوایم به تصرف تو درآمده‌. تو در چشم من به تجسم مرئی آن کمال مطلوب نادیده‌ای بدل شدی که خاطره‌اش مثل رویایی شگرف دست از سر ما هنرمندان برنمی‌دارد. من تو را می‌پرستیدم و به هر کس که با تو حرف می‌زد حسادت می‌کردم. می‌خواستم فقط از آنِ من باشی و حالم فقط وقتی خوش بود که در کنار تو بودم. حتی زمانی هم که از خودم دور بودی، در کار هنری‌ام حاضر بودی... البته هرگز نمی‌گذاشتم چیزی از این موضوع بدانی. محال بود. تو درکش نمی‌کردی و خودم هم چندان درکش نمی‌کردم. تنها چیزی که می‌فهمیدم این بود که کمال را رو در رو دیده‌ام و جهان به چشمم دل‌انگیز شده است... و شاید بیش از حد دل‌انگیز، زیرا اینگونه پرستشِ دیوانه‌وارِ چیزها بی‌مخاطره نیست، مخاطرهٔ از دست دادن، همچون مخاطرهٔ حفظ کردن...

اسکار وایلد - تصویر دوریان گری

10 months, 1 week ago

به محض اینکه به زندگی حقیقی دست برد، زندگیْ او را و او زندگی را منغص کرد.

سکوت شد و شامگاه پرده‌ای تاریک بر اتاق کشید. سایه‌های باغ، بی‌صدا و با گام‌هایی نقره‌فام به درون خزیدند و رنگ‌ها بی‌حوصله از رخ اشیا پریدند.

اسکار وایلد - تصویر دوریان گری

10 months, 3 weeks ago

ما نویسندگان کتاب‌هایمان را با در نظر گرفتن میلیون‌ها کتاب دیگر و با رویای برادری یا اثبات میزان تواضعمان نمی‌نویسم. برای این می‌نویسیم که صداهای غریب درونمان را پیدا کنیم، بیرونشان بکشیم و اول به گوش خودمان و بعد به گوش دیگران، خوانندگان، همهٔ خوانندگان، برسانیم. به همین خاطر است که می‌دانیم چگونه به اعماق روحمان نگاه کنیم.

ارهان پاموک - یادداشت‌هایی دربارهٔ زندگی

1 year ago

می‌گوییم فلان کتاب را خواندم. خوانده‌ام. متنی که خوانده شود، به خاطر سپرده شود، ماضی شود، کتاب نیست. کتابی که خوانده شود، یک زمان تمام شود، ضد کتاب است. کتاب -حقیقی- در برابر خوانده شدن، تمام شدن، پایان، نزول تدریجی، مقاومت می‌کند. کتاب یورشی است به ماضی شدن. اگر متنی با برگ زدن صفحه‌ی آخر تمام شود، خوانده شده باشد، اصلا کتاب نیست و اصلا خوانده نشده است. تن تمام کتابخانه‌ها مملو است از هیچِ حضور ناکتاب‌ها.
۱۶/۱۲/۹۵

1 year, 1 month ago

در شمارهْ تابستان ۱۴۰۳ مجلهٔ «مهری» مطلبی دربارهٔ رمان «جنگ» لویی فردینان سلین دارم.

در لینک زیر فایل مجله به صورت رایگان در دسترس قرار گرفته:

1 year, 1 month ago

نقد مونا حاجی مومنی بر داستان «لرز»، که در دورهٔ چهارم جشنواره‌ٔ حیرت به عنوان یکی از نقدهای برتر برگزیده شده.

با این عنوان:
«تقابل گفتمان سطحی‌نگر با فلسفی، در زندگی جبرآلود یک عدد پرستار خانگی»

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 8 months, 3 weeks ago