?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months ago
قطعه ی ضربی
آواز: شهرام ناظری
آهنگساز: جلال ذوالفنون
شاعر: مولانا
از آلبوم آتش در نیستان
#music
کانال استاد شهرام ناظری👇
🔰°. @Shahramnazerii.°🔰
هرچند دکارت در براهین خود قصد اثبات نفس را دارد ولی آن نفس که در اینجا اثبات میشود با آن نفس به معنایی که قبل از او تعریف میشده است متفاوت است .بطور کلی میتوان گفت نفس دکارتی ،فقط" جوهر اندیشنده" است ودیگر مدبر بدن نیست، از این رو مفاهیمی چون نفس نباتی ونفس حیوانی در اندیشه ی او معنا ندارد .این نفس، صورت تنزل یافته ای از نفس ناطقه است .زیرا در این تصور از نفس ،وجه علوی وقدسی آن بطور کلی حذف شده است .این نفس، دیگر پیوندی با عقل (عقل کلی یا عقل عقل ) ندارد،بلکه صرفا در حد قوه ی اندیشنده در وجود بشر است.
برای فهم این مدعا مناسب است نگاهی به دیدگاه (ماشین انگارانه) ی دکارت در باره ی انسان وجهان بیافکنیم.
"ساختار مکانیستی انسان وجهان"
دکارت موجودات عالم طبیعت را دارای ساختار مکانیکی میداند.ساختارشان به ساختار یک دستگاه ساعت میماندکه منشا نظم وسامان آن دستگاه، در خود آن است وهمه ی اجزا آن بدون اینکه تحت تاثیر وتدبیر هیچ عامل خارجی قرار داشته باشند وظیفه مناسب ومقتضی خویش را انجام میدهند.
این نگاه ماشینی در فلسفه ی دکارت نه تنها در مورد موجودات بی جان بلکه در مورد جانداران نیز صدق میکند .
دکارت در بندهای نخست رساله انفعالات نفس ،کارکرد ساختار ماشینی جسم حیوانات را شرح میدهد . در بند دهم همین رساله تعبیر ارواح حیوانها که موجب تمایز حیوان از نبات وجماد میشود ،بکار میبرد. ولی این ارواح را مادی محض میداند!
موضوع بحث او در آن بند این است که ارواح حیوانی چگونه در مغز تولید شده اند .
ودر تعریف این ارواح، تصریح میکند که آنچه را من در اینجا ارواح مینامم صرفا همان اجسام است .
دکارت بسیاری از کارکردهای بدن را که بدون رجوع به نفس قابل تبیین است بر میشمارد مانند جذب وهضم غذا ،گرم شدن قلب وسیاه رگ،تغذیه ورشد اندامها، خواب وبیداری، دیدن ،شنیدن وبوییدن و.....وحرکات درونی ،خواهش ها ،وانفعالات وحتی حافظه ،وترس وگرسنگی و...رابدون رجوع بدن به نفس ودر میان آوردن ذکری از آن تبیین میکند.
بنابراین در نظر دکارت دامنه ی فعالیت نفس ، حتی در مقایسه بادامنه ی فعالیت آن درنظر ارسطوییان بسیار محدودتر است.
نه تنها به نفس نباتی وحیوانی که مورد اعتقاد ارسطوییان است قایل نیست ،بلکه حتی در مورد نفس انسانی ناطقه نیز بسیاری از کارکردهای این نفس مطابق نظر ارسطوییان را نفی میکندبدیهی است فاصله دیدگاه او در این باره با افلاطونیان به مراتب بیشتر است .
علاوه بر بحث نفس وبدن ،نتیجه ای که فلسفه ی دکارت از وجود وکارکردخداوند میگیرد این است که خداوندجهان را خلق کرده ولی تصرفی در آن ندارد .زیرا جهان خود بخود، بر اساس نظم اولیه مثل همان ساعت مورد مثال او میچرخد .
این برداشت از خداوند که میتوان او را "خدای رخنه پوش" نامید، نیز فاقدپشتوانه حکمی وفلسفی است .
شباهتی است در این دیدگاه با دیدگاه قوم یهود که در قرآن، خداوند به آن اشاره کرده است .
در قرآن سوره مائده آیه ی ۶۴ امده است : وقالت الیهود یدالله مغلوله،غلت ایدیهم و.....
یهودیان گفتند دست قدرت خداوند نسبت به تصرف در امور آفرینش بسته است ،دستهای یهودیان بسته باد .
قرآن در اینجا نفرین میکند یهودیانی که خداوند را دست بسته میدانند ومیگوید دست آنها (یهودیان )بسته باد.
بنظر میرسد فلسفه جدید به نتایج غیر قابل قبولی رسیده است این نتایج میتواندبر اثر تاثیرات فلسفه ابن رشدو حذف صور فلکی وساحات غیبی وعالم فرشته گان از فلسفه او، وزمینی شدن فلسفه ی ابن رشد وبه تبع آن فلسفه ی غرب اتفاق افتاده باشد.
در واقع آنچه دکارت از نفس درک کرده است نیز تحت تاثیر فلسفه ابن رشد وحذف عالم واسطه ها وساحات غیبی در فلسفه ی اوست .
وقتی عالم واسطه ها حذف شدند جهان به دستگاهی مکانیکی که خود بخود میچرخد وکار میکند واحتیاج به هیچ مدبر خارجی نداردتبدیل میشود واین همان جهان دکارت ودکارتیان است که بدون خداوند هم تدبیر میشود!.
برای مطالعه ی بیشتر در این باره به بخش پیش گفتار مترجم ، "کتاب ارض ملکوت" پرفسور هانری کربن که توسط جناب آقای دکتر رحمتی استاد ارشد مجمع فلاسفه ایران ترجمه شده است مراجعه شود
والسلام
حمزه کرمی
دکترای فلسفه ی تطبیقی
۱۴۰۳/۱۲/۳
Audio from HK
زهی درکوی عشقت مسکن دل
چه میخواهی ازین خون خوردن دل
چکیده خون دل بر دامن جان
گرفته جان پرخون دامن دل
از آن روزی که دل دیوانهٔ توست
به صد جان من شدم در شیون دل
چو رسوا کرد مارا درد عشقت
همی کوشم به رسوا کردن دل
مکن جانا دل ما را نگهدار
که آسان است بر تو بردن دل
بیا جانا دل عطار کن شاد
که نزدیک است وقت رفتن دل
وقتی مرغان محو در اوشدنداینها بسان سایه هایی بودند که وقتی از خورشید دور بودندسایه ها دیده میشد وفکر میکردند وجودمستقلی دارند.وحال که به خورشید رسیدندسایه ها از بین رفته ،زیرا سایه ها وجودی جدای از خورشید ندارند .
این آیینه آیینه ای است که شما خودتان فراهم کردید وبا گذر از وادیها و سختی ها استعدادو لیاقتهایی در خود فراهم نمودید.اگر بجای شما افراد دیگری هم به این مرتبه برسند آنها نیز خود را در آیینه خواهند دید.
وقتی جمعی فنای خویش رادر ما محقق بکندالبته بقای خویش را نیز محقق کرده است، زیرا سیمرغ به آنها میگوید ما به سیمرغی اولیتریم.
در نهایت مرغان محو در او شدند. در اینجا رازی است از باب وحدت و کثرت که بیان ما توان ایضاح آنرا ندارد.
نه میتوان وحدت را فدای کثرت کرد نه کثرت را فدای وحدت.
باید نه یکتایی را فدای دوئی کردونه دوئی را فدای یکتایی،باید نه عینیت باطنی را فدای خودظاهری کردونه خودظاهری را فدای عینیت باطنی.
بلکه بوسیله عینیت باطنی به خودظاهری میتوان پی برد.واین راز ثنویت در وحدت است که در عرفان ما، مقام فنا بدین معناست.
مقام فنا یک روی ماجراست وآن نیست شدن است، ولی روی دیگر ماجرا بقاء است که بر اساس تفکر سهروردی هیچگاه انانیت شخص محو نمیشود،وهویت وفردانیت ومنیت فرد باقی میماند.وسی مرغ هرگز در پیوستن به سیمرغ،سی مرغ بودن خود را از دست نمیدهد .بلکه همچنان سی مرغ ،سی هویت وسی فردیت هستند.واین فردیت درپرتو آن فرد حقیقی ودر پرتوآن واحد مطلق ،فردیت خویش را محقق میکند.
و فرق هست بین فردمنتشر با فرد منحصر .فرد منحصر به معنی مُناد و منحصر شدن که یافتن فردانیت خویش در اتصال به سیمرغ برایش دست میدهد. یا به تعبیری فردانیت حقیقی ما آن یوسفی است که هر نفس آن را به تعبیر عطار، می فروشیم و این همان مناد ماست ویوسفیت ماست که از دست رفته و میتواند در ما زنده شود.
در پایان جهت حسن ختام، این بحث را با بیت شعری از حافظ در این باره به پایان میبرم که فرمود:
یار مفروش بدنیا که بسی سود نکرد
آنکه یوسف به زر ناسره بفروخته بود..
در نگارش این متن از درس گفتارهای استاد گرانسنگ ،جناب آقای دکتر رحمتی، استاد ارشد مجمع فلاسفه ایران نیز بهره برده ام
والسلام
حمزه کرمی
دکترای فلسفه ی تطبیقی
۱۴۰۳/۹/۱
وصف مشرقی میشودولو در غرب جغرافیایی عالم سیر کند .
پس واژه های غرب وشرق وغربت وغربت آگاهی در نزد هانری کربن رمز هستند .
از قضا اوصاف غرب وشرق هم در معنای جغرافیایی وهم در معنای رمزیشان در مورد خود کربن صدق میکند .او زائری از غرب جغرافیایی بودکه به زیارت شرق جغرافیایی آمده بود،
اما "غربت آگاهی " مضمونی است که بر طبق آن ،هرکس در صورت توجه وتفطن به وضعیت وجودی خویش ودرک امکانات وقابلیت های آن، در هر کجای عالم که از قضا بسربرد،خواه در شرق جغرافیایی ،خواه در غرب جغرافیایی ،باید از " غربِ " رمزی عبور کند ،وراه زیارت شرقِ رمزی را در پیش بگیرد .
در حقیقت کربن تمام اجزا وعوامل فلسفه اش یعنی مضامینی چون:
تاویل ،پدیدار شناسی ،تاریخ قدسی ،مکاشفه ی معبد ،استشراق ،دین نبوی ،امام شناخت ،تخیل خلاق ،عالم مثال (خیال)،فرشته شناخت عقل فعال و.......را برای تبیین وضع وحال آدمی در این عالم ،ویاری کردن اودر دستیابی به درک صحیح از این وضعیت یعنی همان "غربت آگاه "شدن ودر نهایت خارج شدن از این غربت، سامان می دهد .
دکتر رحمتی مترجم برجسته ی آثار کربن معتقد است : میتوان گفت کربن رساله ی سهروردی با عنوان "قصه الغربه الغربیه " را مرامنامه درک این غربت وخروج از آن میدانسته است .
کربن در این باره مینویسد:شاید روزی بتوانم تشریح کنم که چگونه" قصه الغربه الغربیه" سهروردی برایم بسان مقطع سرنوشت سازی بودکه به لطف آن از سنگینی محدودیتهایی که در زیر آسمان افسرده آزادی هایدگری، بردوشم گذاشته شده بودرهایی یافتم .
در زیر آن آسمانِ تیره ،ناگزیر احساسم این بود که اینجا جزیره ی نابودی است .
دقیقا جزیره ی غربت غربی است .
والسلام.
حمزه کرمی
دکترای فلسفه ی تطبیقی ۱۴۰۳/۶/۲۷
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months ago