𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 3 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 days, 19 hours ago
اما از اون جایی که من اگه قرار بگیرم یهو خدایی نکرده گنجیشکا عرعر میکنن و از آسمون کوفته میباره و از ناودانها شوربا، سهشنبه #رسا رو دعوت کردیم خونهمون.
براش ماشپلو پختم با کشمش پیازداغ و یه سالاد جذاب که تقریبا همهشو خودم خوردم ☺️ #یار هم "لاسی" (معجون هندی) درست کرده بود که خیلی خوشمزه شده بود. عصرم سه تایی پاشدیم رفتیم سینما و پس از کمی ناپرهیزی خوراکی، گلادیاتور ۲ رو دیدیم.
بقیهشم به جز معاشرت با دوست و یار، کمی سر و سامون دادن به کارهای دیگهم، اگه خدا قبول کنه استراحت، و آموزش #خوشنویسی گذشت 👀
و امروز به بازم کمی معاشرت، تمرین پیانو، کلاس #هنرجوجان، و تا دقایقی دیگه #کلاس_پیانوی خودم گذشته. بعدش #هما میاد خونهم و احتمالا با اونم فیلم ببینم ☺️
اما از فردا دوباره کار 🤕
آخر هفته هم تمرین فشردهی #کر داریم: جمعه، شنبه، یکشنبه، دوشنبه (با همین صدای گرفتهی تودماغی) که همانا یکشنبه هم یه توک پا میرم هامبورگ کنسرت و میام 😁 (دیگه خیلی موزیکاله برنامهم)
خلاصهای از آن چه در چند روز اخیر گذشت:
#یار یکشنبه شب اومد مریضداری 😍
و کلی هم دعوام کرد که تو که انقدر داغون و افقیای چرا همهش ادای حالخوبا رو در میاری؟
دوشنبه با این که کمی بهتر بودم پاشدم رفتم دکتر که اگه پای عفونت در میانه آنتیبیوتیک شروع کنم و هم یه استعلاجیای چیزی دست و پا کنم واسه خودم، چون سقفِ استعلاجیِ بدونِ نسخه پزشک رو که دو روز متوالی بود گذرونده بودم.
یار هم از اون ور رفت خرید خوراکیجات.
دکتر گفت عفونت اگه داری چون دیگه تب نداری یعنی بدنت با چنگ و دندون پسش براومده پس برو بشین تو اتاقت به کارهای بدت فکرکن تا از پس بقیهشم برآد. بعد گفت سه روز استعلاجی مینویسم.
من که صبح دو ساعت ناقابل کار کرده بودم و دو ساعتم حیف میشد، گفتم نمیشه از فردا بنویسی؟ و امیدوار بودم که سه روز از فردا بنویسه، ولی نامردی نکرد و گفت باشه و دو روز از فردا نوشت و شش ساعت کار در دوشنبه رفت توی پاچهم :))
البته چون ددلاین داشتیم به هر حال کار توی پاچهام بود 😁 ولی خب کارِ با ساعت خر است 😂
با این حال لا به لای کار یه برنج و مرغ ساده هم درست کردیم (برنج رو یار پخت) ولی تمرین شبِ #کر رو نرفتم. عوضش دوتایی نشستیم فیلم دیدیم...
از زیباییهای فرهنگِ آلمانی: ساعت یازده صبحه، هر کی وارد اتاق انتظار میشه سلام یا صبح به خیر میگه، همه هم مثل بچههای دبستانی یکصدا پاسخ میدن 😂
@my_ArtDiary
غمانگیزترین بخشش اینه که #رسا اومده آلمان و توی این دو هفته میخواستیم کلی ببینیم همو 🥺 اونم فقط یه شب دیدم.
@my_ArtDiary
اما بشنوید از محیط کار که طبق معمول دم ددلاینه. پلن این سه ماهه رو داریم دوماهه میبندیم چون دسامبر همه از حمله خودم مرخصیایم. تازه وسطش اوردهای مشتری هم بود. یک کلام، همه چی رو هواست. همه یا زیر خروارها کار مدفوناند، یا مریضن و مرخصی استعلاجی گرفتهاند.…
⭕️ #بچه_های_اکباتان به اعدام محکوم شدند؛ سکوت ما ممکنه جونِ شش بیگناه رو بگیره. لطفاً صداشون باشید.
در ادامهی این که #ممد فرق دادهی test و train رو نمیفهمید، امروز هم فرق نرخِ رشدِ کمِ بازهها در طی زمان train، و کم بودن فاصلهی بالا و پایینِ بازه در دادهی تست رو هم نمیفهمید.
خلاصه که گیر داده بود که "small increment" با "tiny interval" یه چیزن 😐
تهشم نفهمید و چون خیلی مهم نبود بیخیالش شدم 😐
@my_ArtDiary
از #دختر_علوم_تحقیقات بگید و اطلاعرسانی کنید.
موزه #مادام_تسو که توی شهرهای مختلف جهان هم هست، پُره از مجسمهی آدمها و شخصیتهای مشهور. بیشتر یه چیزِ فانه، که مثلا بری باهاشون عکس بگیری و اینا.
اونجا رو تند تند دیدیم چون درست دو ساعت بعدش باید میرفتیم یه جایی به اسم This is Holland. فاصله هم دور بود و یه بخش کوتاهی رو با قطار شهری رفتیم، بعد پیاده، و برای رد شدن از رودخونه هم سوار قایقهای بزرگِ عرض رودخونه (ferry) شدیم.
سرانجام یک دقیقه مونده به زمان رزروشده رسیدیم. اون جا بعد از یه سری توضیح درباره هلند با گرافیک و به زبان هلندی و زیرنویس انگلیسی، وارد تجربهی پروازش شدیم.
یه نمایشگر ۳۶۰ درجهی بزرگ بود جلوی یه ردیف صندلی. توی تاریکی چراغ و با حرکت اون ردیف صندلی، پرواز بر فراز هلند رو تجربه میکردی، و یه چیزهایی هم درباره کشور یاد میگرفتی.
مثلا وقتی از نزدیک دریا رد میشدی یه کم آب هم اسپری میکردن روت، یا وقتی از بالای مزرعه گل پخش میشدی بوی گلها رو حس میکردی. هیجان حرکتهای صندلیه و مثلا حس نزدیک به برخورد با یه چیزی و بعد دور زدن و این جور افکتها هم بود دیگه.
سپس تقریبا کل مسیری که از موزه مادام تسو تا اونجا رفته بودیم رو برگشتیم، البته این بار بعد از قایق عرض رودخانه مسیر قطاری بهتری انتخاب کردیم، تا بریم به "زندان آمستردام"
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 3 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 days, 19 hours ago