𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 3 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 days, 19 hours ago
موقعیت : خوابگاهی هستی و توی حموم نشستی تا بتونی یک فایل فاکی برای کارت ضبط کنی و سکوت رو پیدا کنی.
کلمات برای من نه از سر انگشتانم، بلکه از زیرناخنهایم به روی کیبورد میلغزند. این را میگویم که بدانید عمیق هستند، از زیر پوست و ناخن و گوشتم بیرون میآیند. کم و بیش میتوان رد خون را رویشان یافت، یا سلولهای مرده را.
این کلمات هم حاصل یک فرورفتگی عمیق در من است، نه در قلبم، یا مغزم، بلکه در خودم. در منی که من باشم.
از آن فرورفتگیهایی که تا دستت را در آن فرو نکنی نمیفهمی چقدر عمق دارند، مثل دمپاییِ جلوبستهای که تا پایت را درونش فرو نکنی، نمیفهمی که خیس است. حتی وقتی که فهمیدی خیس هست، تمام مدت با حدس و گمان اینکه خیسی آب است یا نه، خودت را میخوری، میجوی، میبلعی.
فیالحال لبهی آن حفرهای که پیشتر گفتم نشستهام و به درونش نگاه میکنم. گاهی درونش شن و آب میریزم و دانهی سیب، به این امید که جوانه بزند و من هم به خودم بگویم "دوباره سبز خواهیم شد" و چند جملهی ادبی و امیدوار کنندهی دیگر.
گاهی میپرم درون حفره و تا خرتلاق سقوط میکنم. هرچند سقوط کلمهی مناسبی نیست، الان که ساعت نزدیک به دو شب است نمیتوانم فعل مناسب را بیابم. اینکه سقوط کنی اما هرگز با سطحی برخورد نکنی و له نشوی، فعل هم دارد؟ اگر دارد دم زبان فارسی گرم، اگر ندارد دم من گرم زیرا میخوام اسمی به آن بدهم.
سقوط شدن.
خلاقانه است، نه؟
هربار پایم را درون حفره میگذارم سقوط میشوم. معنایم را از من، به سقوط تغییر میدهم و یادم میرود اصلا از اول به نیت پر کردن حفره به پایین پریدم.
به خودم میآیم.
دیگر حفره درون من نیست، من هم درون حفره نیستم. بلکه حفره من است و من..
حفرهام.
آنطور که پیداست، برخی از ما، ما که مردمیم، دچار رگههایی از احساس ناامیدی شدهییم.
این احساسی نیست که به یکباره درون ما شکل گرفته باشد. به عقیدهی من، هر انسانی که سازوکار مغزی سالمی داشته باشد، باید هم درین اوضاع و احوال کمی ناامیدی احساس کند.
و این دقیقن چیزیست که دشمن از ما میخواهد.
مسیر زندگی اکثر ما در ایران همین بوده است که در مدارس آنها درس بخوانیم، محتوای مد نظر آنها را بخوانیم، با آموزههای دینی آنها رشد کنیم، نگاهمان به جهان محدود به مرزهایی باشد که آنها ساختهاند و در نهایت، به جایی برسیم که آنها میخواهند.
فلیکس گاتاری در مقالهی کوتاه «خلاصی از کشتار بدن» به نکتهی جالبی اشاره میکند:
هر ستمی که بر انسان روا میشود، ماحصل وجود احساس گناه است.
به خودتان نگاه کنید. از وقتی میتوانید بفهمید (و فهمیدن یعنی چه؟ قدرت تشخیص خوب از بد؟ و چه کسی این خوب و بد را در ناخودآگاه و خودآگاه ما نهادینه کردهاست؟ همین حکومت!)، بابت چه چیزهایی احساس گناه کردهیید؟
کوچکترین لذتها در ذهن ما آغشته به گناه بودهاند. هر چیزی که شمهیی از زیبایی درون آن بوده، به نوعی حرام یا ممنوع است؛ موسیقی، فیلم، تندیسسازی و حتا آشپزی!
تمام تلاش حکومت در تبعید ما از خودمان به جزیرهیی در مغزمان بوده که در آن ادوات محدودی برای لذت بردن از امر خداگونهی آفرینش در اختیار داشتهییم.
چیزی که از آن با نام «سانسور» یاد میکنیم، یک مانع بزرگ و در عین حال، غیرواقعیست که این نظام از آن برای سرکوب امید در ما استفاده میکند.
حکومت از ما میخواهد برای رسیدن به بهشتی که نهایت لذات در آن نهفته است، از خودمان دست بکشیم.
در نتیجه، با خلسههای ممنوعه، لذات ممنوعه و تنهای ممنوعه طرفیم. یک گرسنگی عمیق در ما نهادینه کردهاند؛ قلادهیی دور گردنمان که سر دیگر آن به مکانی در آسمانها وصل است.
اکثریت جامعه حتا به مفهوم ارتباط با بدن فکر نمیکنند و بدن را تنها بخشی جسمی از تعریف «خود» میدانند. حالآنکه بدن، جدا از این تعریف سطحی، مفهومی عمیق و ذهنیست که خوابهای ما را هم تحت تاثیر قرار میدهد.
مسئلهی حجاب، شروع سیطرهی یک دیکتاتوری عمیق بر بدن و روح ماست.
و ناامیدی ما از همین لحظه که پوشش مورد نظر حکومت را میپذیریم، آغاز میشود.
برای رفع ناامیدی، پیش از هر چیز باید به خودمان رجوع کنیم و ابتدا دامنهی وسیع تمام احساسات ناخوشایند گناه را در خود مورد بررسی قرار دهیم.
چرا بابت وجود داشتن خود شرمساریم؟
چرا نیازهای خود را سرکوب میکنیم و روح خود را به چیزهایی میفروشیم که واقعی نیستند؟
به احساسات خود بها بدهید و فردیت خود را در گروه معنا کنید. برای فرار از ناامیدی، باید متحد ماند و برای آزادی از حصارهای ذهنی جنگید.
بیافرینید و رها شوید!
از نکات زیبای امروز میشه به هوای بسیار ابری پفکی و دیدن هماتاقیا و دوستانم اشاره کرد.
پسر فرض کن. یکسال با یکی زندگی میکنی بعد سه ماه نمیبینیش. سخته هااا...
با احترام باید بگم که حالم از ادمهایی با تحصیلات دانشگاهی که حقیقتا هیچچیزی به جز همون تحصیلات و بلاف زدن دربارهش ندارند، بهم میخوره.
مین فیلان دینیشگاه دیرس خیندم
مین ایرشد فیلان دینیشگاه ری دیریم.
چندش.
The evil it spread like a fever ahead
It was night when you died, my firefly
What could I have said to raise you from the dead?
Oh could I be the sky on the Fourth of July?
پ.ن : اونجایی که میگه کرم شبتاب من، من رو برد به پارت کرم شبتاب:) لبخند نشوند روی لبم.
واقعا میخوام بدونم مامانم چجوری روی دستمال کاغذی انقدر تمیز و مرتب نوشته که من روی دفتر و با خودکار رواننویس هم نمیتونم بنویسم؟
لیست آهنگه.
یواشکی عکس و فیلم گرفتن از کسایی که دوسشون داری و ضبط کردن تماسها و مکالمههاتون = ترسِ از دست دادن = چنگ زدن و نگه داشتن خاطرات برای روزی که اون ادمها برای ساختن اون خاطرات اونجا نباشن = من
به زهرا پیشنهادش دادم و زهرا قبول کرد و Voilà پدید آمد، باشد که بتوانیم اهنگهای فرانسویای که قلب خودمون رو ذوب میکنه، به پارسی ترجمه کنیم تا قلب شما هم ذوب بشه، بعد قلبهای آب شدهمون رو بریزم توی فنجون و بزنیم بهم و بنوشیم.
لطفا حرفهای من رو با لحن یوزارسیف بخونید.
Tu sais, je suis pas prête à te voir grandir
میدونی، آماده نیستم که رشد کردنت رو ببینم.
J'ai peur de c'que tu vas devenir
از چیزی که بهش تبدیل میشی میترسم
Parce que je sais c'que c'est d'avoir mal
چون میدونم آسیب دیدن چجوریه
J'pourrais pas t'empêcher d'avoir mal
نمیتونستم آسیب دیدنت رو متوقف کنم
Tu sais, je veux que tu sois heureuse
میدونی، دلم میخواد خوشحال ببینمت
Et j'veux te voir tomber amoureuse
و ببینم که عاشق میشی
Et même si je vais te protéger
و باوجود اینکه میخوام ازت محافظت کنم
Parfois j'vais devoir te voir tomber
بعضی وقتها مجبورم سقوط کردنت رو هم ببینم
Et si les filles te semblent fragiles
اگه دخترها به نظرت شکننده میرسند
Sache que t'as en toi une force qui se déploie
بدون درون خودت قدرتی داری که اشکار میشه
Comme toutes les filles, ça sera pas facile
مثل همهی دخترای دیگه
این قرار نیست آسون باشه
Mais moi, je crois en toi
ولی من بهت باور دارم
Je vais te confier mon plus gros secret
میخوام بزرگترین رازم رو بهت بگم
J'ai toujours eu un peu d'mal à m'aimer
من هنوزم یکم برام سخته که خودمو دوست داشته باشم
Et j'apprends tous les jours à devenir douce
و هرروز دارم یاد میگیرم چجوری مهربون و ملایم بشم
J'crois qu'j'ai pas fait le tour, j'attends que ça pousse
باور دارم هیچ راه میانبری وجود نداره، پس صبر میکنم تا رشد کنه
Je vais te confier mon plus gros secret
میخوام بزرگترین رازم رو بهت بگم
J'ai toujours eu un peu d'mal à m'aimer
هنوز دوست داشتن خودم یکم برام سخته
Maintenant ce que j'espère de tout mon cœur
الان از صمیم قلبم ارزو دارم که
C'est qu'toi tu feras pas la même erreur
تو اشتباهات مشابه من رو انجام ندی
Je sais qu'c'est pas simple de croiser les miroirs
میدونم که آسون نیست که خودت رو دوست داشته باشی
Qu'tu vas parfois pleurer dans le noir
اینکه بعضی وقتها قراره شبها گریه کنی
Je l'ai vécue mille fois avant toi
من هزاربار قبل تو انجامش دادم
C'est encore à l'intérieur de moi
هنوزم درون من وجود داره
Et si c'est dur de pas regarder
و اگه این برات سخته که
Les autres sans te sentir oubliée
به بقیه نگاه کنی و بدون اینکه احساس کنی فراموش شدی
Il faut qu'tu saches que te comprends
باید بدونی من میفهممت
Que grandir parfois, ça prend du temps
چون که رشد کردن بعضی وقتها زمان میبره
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 3 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 days, 19 hours ago