(و بهاری می‌آید، جانی دوباره خواهیم گرفت و جوانه می‌زنیم، سبز سبز.)

بهم گفت:
اولین بار که دیدمت، توی چشم‌هات انگار خاک مرده پاشیده بودن، از تمام احساسات خالی بود
اما الان که بهت نگاه می‌کنم می‌تونم اون ذره ذره دوباره جون گرفتنت رو ببینم، اگه یه نفر لیاقت شادی رو داشته باشه، تویی.

هر بار تلاش می‌کنم یک بخشی از خاطرات رو پاک کنم
اما تو انقدر عمیق در زندگیم ریشه زده بودی که نمی‌دونم چطور باید فراموش کنم.

حالا که زندگیم رو برای بقیه تعریف می‌کنم می‌فهمم تو چه ظلمی به من کردی.

در شادترین لحظات زندگی، غم تو راحتم نمی‌گذارد.

https://www.instagram.com/reel/CyVSz8ELYOj/?igshid=MzRlODBiNWFlZA==

کل شب خوابت رو دیدم و در نهایت با گریه از خواب پریدم
انقدر که من بهت فکر می‌کنم، توئم بهم فکر می‌کنی؟