?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 8 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 2 weeks ago
دیدین بعضی چنلای تلگرامی رو یه بار میبینین ولی بعدش گم میشن و نمیتونین پیداشون کنین؟ اینجا یه لیست از اون چنلا رو براتون آماده کردیم?? صحنهدار دخترمون عاشق پاستیله پسرمون هم ازین علاقه سو استفاده میکنه?? _نورا همین الان این #پاستیلارو... https://t.me/+HHp5jw0TpTYyOWJk…
دیدین بعضی چنلای تلگرامی رو یه بار میبینین ولی بعدش گم میشن و نمیتونین پیداشون کنین؟
اینجا یه لیست از اون چنلا رو براتون آماده کردیم?*?
صحنهدار
دخترمون عاشق پاستیله پسرمون هم ازین علاقه سو استفاده میکنه??
_نورا همین الان این #پاستیلارو...
https://t.me/+HHp5jw0TpTYyOWJk
نوک سینه های پر شیرم و توی دستش
خم شد و بوسه ای روی شکمم کاشت.
_آروم بابایی،دوره اخره یواش نمیشه
https://t.me/+nGfOjihNXE81ZTA0
پسری که بادیگارد عشقشه ودور ازچشم همسر اجباریش باهاش رابطه داره هات??
https://t.me/+raQLl9Daa9kwNzA0?⬛️دختری که وارد دبیرستان پسرونه میشه
https://t.me/roman_refaghat_mamnoo ?⬛️کامران با زنی ازدواج میکنه قاتل برادرشه
https://t.me/a_r_a_m_eshmasno_e
دختری روستایی که عاشق مردی میشه ازدواج کرده
https://t.me/+VZfwiJYl9t82M2Y0
چشمهای صدفی رنگش جادو میکردن من آدمی نبودم که با یه نگا دل ببازم!❤️?
https://t.me/+ZRLkKIyLAhs4OTg0
دختری که براانتقام مادرش رابطه داره
https://t.me/+cLOrRmltVWxhYTg0
رمان ممنوعه فول صحنه دار دختر عموی من!??
https://t.me/+nGfOjihNXE81ZTA0
دختر مقتول با سرگرد پرونده میریزه رو هم تا اطلاعات بدزده! تا چه جاهایی که باهم پیش نمیرن... ?
عشقبازی سرگرد پرونده با دختر مقتول⛔️
https://t.me/+vY8fnYgN74c3OTY8
?رمان هات شاهدخت جعلی من
https://t.me/+-lvLtEuhHUIwODUx
?از خودشو لیتل گرلش فیلم گرفته ربات?
https://t.me/NoThRoBoT?start=wkcGpvtIhchBjvZDdRuIW
تاحالا کتاب رستاخیز مردگان و خوندی!??
https://t.me/+tMfh0BlRBR00ODdk
ماساژورهات مجنون
https://t.me/+vnhAjaLuCxQwZjhk
یکی از پر مخاطب ترین رمان های برتر عاشقانه سال?❤️
https://t.me/+LkQxWlCHryBiYTVk
?⬛️لیتل گرله فوق هات من | یه چنله لیتلونه
https://t.me/+AGG1Goh3GwVlZmE0
?⬛️رز سرخ
https://t.me/mylonelyworldd
?⬛️جستجوی عشق
https://t.me/+LBgcnBR2hJwzMThk
?⬛️بیلی ایلیش?***
@iBilliEilish
?⬛️?شماره مجازی? فالوور
https://t.me/blackshop_sf
نیاز هر دختری???♀:
@Diamond_Palace??
?دخترک فراری?
https://t.me/JIM_MIM8184
دختره زیبایی که میخواد مدل بشه یه شب دزد مدل خفنی میشه که شاخ مجازیه و میخواد تحویل پلیس بدش اما...
https://t.me/zahrateimourii
رزا دختری از جنس درد گیر افتاده در دست مردی عاشقی پشت چهره ای بی تفاوتش راز های نهفته اس ک...https://t.me/mylonelyworldd
تصویر جسد انا ماریا و اینجا بدون سانسور گذاشته??
https://t.me/+tMfh0BlRBR00ODdk
کم سن = خشن = پدر دختری
https://t.me/+JPZ0giruRGAwNDI0
لاوهات ترین چنل دخترونه خاص
https://t.me/tamelabayto
انیمیشن+18 طوری85
https://t.me/+Z8S0dwlr3xA2NWI0
LOVE HOT?
https://t.me/+c4MezBFcit9kN2Vk
?فیلم و نود های لاوهات???
https://t.me/+FEE0zCyI2Rw5MTFk
لیس هاب
https://t.me/oqtaposHack
XNXX VEDEOS
https://t.me/+SUyrZPbbyCphZGQ0
تجاوز اجنه به دختر کوچولو... ???
https://t.me/+tpjuIAlcBbdiZTU8
وطنی ایرانی اوه مای گادایران
https://t.me/+RGSmHy6TbD4yZTM0
X VEDEO
https://t.me/fitish_p
منبع نود فیلم های سوسکیᴄᴏғᴇᴡ ᴺᵁᴼᴰ
https://t.me/+YuSsHs8nkYs1ZmY1
رمان هات وکیل اغواگر
https://t.me/+DdnecwJOctgzMmNk
#رمان_دارای_محدودیت_سنی_میباشد
?دستشو رو #سی_نه_هام اورد ، چند بار از رو لباس #فشار داد تقلا کردم ولم کنه...
https://t.me/+aub0wk2JvZ00YmNk پدربزرگ شهوتی 720پارتhttps://t.me/+nGfOjihNXE81ZTA0
رُز ســ?ـــــرخ
#پـارت_۳۵۶?
#کپی_ممنوع?
+چیزه...
سوالی سرم رو کج کردم ک گفت : ابجی آقا گوشیشونو جواب نمیدن و...
گوشیشو جواب نمیده؟...خب ب درک من هرجوری شده باید برم...
بدون حرف خاستم از کنارش ردشم ک صد راهم شد و گفت : آروم باش ابجی...میدونم الان چه حالی داری و درکت میکنم...
عصبی در حالی ک لحنم بدون خاست خودم تند شده بود گفتم : درک کردن تو چه بدرد من میخوره؟
زبونش رو روی لبش کشید و گفت : راست میگی بدرنمی خوره ولی...میتونم کمک تون کنم...
بی حرکت وایستادم و سوالی بهش نگاه کردم ک لبخند تلخی زد و بعد مکثی گفت : الان شما هزار بارم ک بگید میرم رامین راضی نمیشه و نمی زاره برین ولی اگه من کمک تون کنم میتونین برین...
تو اوج نا امیدی و گریه لبخند کمرنگی رو لبام اومد...راست میگفت اگه هرچقدرم اصرار کنم رامین راضی نمیشه تا برم...ولی اگه مرتضا بهمون کمک کنه...
راوی?
رامین و مرتضا هردوشون کنار در وایساده بودن و مرتضا گوشی ب دست جوری وانمود میکرد ک حواسش ب دور و اطراف نیست...
رزا لاله رو بغل گرفت و گفت : پس حواست باشه ب همه چی باشه...من تا شب خودمو میرسونم هرجوری ک شده...
لاله سرش رو تکان داد و همونجا وایستاد تا رزا از در پشتی بره و پشت درختی پنهان بشه...
•┄┄┅┄✧???✧┄┅┄┄•
_جانم مامان.. چیزی نشده زندگیم.. جونه دلم .. #پناهم گریه نکن…
تند تند سرشو میمالیدم و تو بغلم تکونش میدادم..
_نفس؟!
نه خدایا نه…صدای خودش بود.. توان برگشتن نداشتم..صدای ضربان قلبمو میشنیدم… بازومو کشید…نگام که به نگاش افتاد از دلتنگی و وحشت زدم زیر گریه… #باخشم و غم نگام میکرد… یه حسرتی تو چشماش بود، با صدایی که از خشم و غم میلرزید لب زد:
_بی معرفت.. #بی معرفت.. بی معرفت…
دخترمو از بغلم کشید و دستمو گرفت و کشوند سمت در…
رُز ســ?ـــــرخ
#پـارت_۳۵۲?
#کپی_ممنوع?
دلم براش تنگ شده بود و همین باعث شد با لبخند جواب بدم : سلام خاله جون...
خاله مریم : رزا؟ خودتی دخترم؟
- آره خاله خوب هستین؟
+ خوبم دخترم تو حالت خوبه...
- خداروشکر ب خوبیتون...
+ خبر شدم شوهر کردی مبارک باشه...
شرمنده زبونم رو روی لبم کشیدم و گفتم : خیلی ممنون ببخشید یهوی شد و...
+ بیخیال دخترم همین ک خوشبت بشین کافیه...راستی مادرت...
ساکت شد و چیزی نگفت، صداش یجوری بود و تند حرف میزد...همین باعث شد دلشوره ام زیاد و ابروهام بهم نزدیک بشه و نگران پرسیدم : چیزی شده خاله؟ مامانم چی؟
نفسم حبس شد و دلم هری ریخت و بی حس درحالی ک حال از دست و پام از چیزی ک قرار بود بشنوم رفته بود گفتم : دیدی ک چی خاله...
دیگه حرفاشو نشنیدم و گوشی از دستم افتاد و اشکام یکی یکی شروع ب باریدن کردن...
مامانم...
ب لاله ک بیدار شده بود و ترسیده بهم نگاه میکرد نگاه کردم و تند بلند شدم ک پرسید : ابجی چی شده ب منم بگو...
درحالی ک گریه میکردم تند برگشتم سمتش و گفتم : مامانم لاله مامان...
دیگه نتونستم ادامه بدم و دستم رو جلو دهنم گرفتم و سمت کمدی ک کنار در بود دویدم و بازش کردم...
•┄┄┅┄✧???✧┄┅┄┄•
بغضم گرفته بود از اینکه من بی پناه بودم و کسیو ندارم که حتی نجاتم بده به هما خیره شدم که چاقو به دست گرفته بود و داشت نزدیکم میشد
ترس و لرز رو همزمان حس کرده بودم که گفت:
-با صورت خوشگلت خداحافظی کن ماهرو!
یهو سوزش سمت راست صورتم حس کردم که جیغ بنفشی کشیدم که رحمان وارد شد و رو به هما کرد:
-چه غلطی کردی بی وجدان!؟ میکشمت هما میــــــکشمـــت!
https://t.me/+o69-ERWJLjRlNTNk
هما واسه اینکه کینه به دل از ماهرو داره صورتش رو خط مینداز?*?*?**
رُز ســ?ـــــرخ
#پـارت_۳۴۲?
#کپی_ممنوع?
اما ته دلم هیجان خاصی داشت از بودنش و اینکه تنها نمی مونم تا فکرم سمت دیگه ای کشیده بشه...
من واقعا ترس داشتم از تنهایی و اینو حتما محمد تو این مدت متوجه شده بود...
بدون حرف بلند شدم نگاه ترسیده ای ب چهار طرف انداختم و ب خودم دلداری دادم ک چیزی نیست و کسی نمی تونه اذیتت کنه چون دیگه تنها نیستی تو خونه...
نفس عمیقی کشیدم و گوشی رو تو دستم گرفتم و رفتم سمت در و ترسیده بازش کردم و از لای در سرک کشیدم...
با دیدن مرد قد بلند و هیکلی ک خودش رو فرهاد معرفی کرد خیالم راحت شد ک از طرف محمده...
بعد کمی حرف زدن و معذرت خواهی بابت ترسوندنم و اینکه رامین خیلی معذرت خواهی کرده و فردا خودشو میرسونه رفت...
نگاهی ب گوشی ک تو دستم بود انداختم ساعت ۳:۴۵ بامداد رو نشون میداد و امشبم مثل هر شب خاب از چشمام فراری بود...
ب جرعت میتونم اعتراف کنم بعد اتفاقات بدی ک بهم افتاد تنها شبای ک آرام و بدون کابوس خوابیدم شبی بود ک تو بیمارستان بودم و شب قبل رفتن محمد ک کنارم موند و بدون ترس مثل گذشته ها خواب مهمون چشمام شد...
زبونم رو روی لبم کشیدم و گوشی رو بلند کردم و بعد مکثی کنار گوشم گرفتمش و سمت مبل رفتم و نشستم و تو سکوت ب صدای نفسای آرومش گوش سپردم...
•┄┄┅┄✧???✧┄┅┄┄•
رُز ســ?ـــــرخ
#پـارت_۳۴۰?
#کپی_ممنوع?
دیگه از وحشت و دلشوره ای چند لحظه قبل خبری نبود و فقط ترسی بود ک از تنهایی داشتم ولی همونم با گوش دادن ب صدای نفسای آرامش بخشش کم شده بود...
نه اون حرفی میزد و نه من...
شاید حرفی برا گفتن نداشتیم در حالی ک حرف نگفته ای زیادی برا گفتن بود و نبود...
یه دلم میگفت باید گوشی رو قطع کنم
ولی یه دلم نمیخاست قطع کنم...
بعد چندماه موندن شب و روز کنارش و سیزده روز دوری و بی خبری دوباره داشتم صداشو می شنیدم باید قطع می کردم؟
رزا...
با یادآوری این دوهفته تنهایی و حرفای نیلا بغضم سنگین تر شد و با دلخوری ک ناخاسته تو صدام مشهود بود گفتم : بله...
همه چی خوبه؟
مگه براش مهمه؟
انگار نیست ک اگه بود یبار زنگ میزد نه اینکه دوست دخترشو بفرسته برا سرکشی و خورد کردن غرور من...پوزخندی تو دلم زدم و گفتم :
- بله همه چی خوبه...
و بعد با کمی حرص ک قاطی کلماتم شده بود گفتم : خیالتون راحت همه وسایل بدون کم و کسری سرجاشونه...نیاز نیست دیگه کسی رو بفرستین تا سرکشی کنه...
حدس خط افتادن بین ابروهاش یا هم پوزخند کنج لبش سخت نبود...حتما الان میگه : بایدم اینجوری باشه و خودم از همه چی خبر دارم ولی...
زبونم رو روی لبم کشیدم و گفتم : هیچی فراموش کنید...
•┄┄┅┄✧???✧┄┅┄┄•
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 8 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 2 weeks ago