?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 8 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 3 weeks ago
نشریه مستقل دانشجویی دماوند ?
سال اول، شماره سوم، دیماه 1402
▪️اینجا درخت صلح در خون ریشه دارد
✒️روایت مردمانی که برای زندگی محکوم به مرگاند
در این شماره میخوانید:
?مقاومت مردنی نیست«گفتگو با دکتر محمد جواد ظریف»
?لابی اسرائیل و سیاست خارجی ایالات متحده
?چپ اروپایی، نفس لوامه و مناقشه خاورمیانه
?تقلا برای ماندن در حافظه تاریخ
?یهود ستیزی، دشمن مفروض در غرب، دشمن مجسم در شرق
? جستارهایی درباره حقوق بشر و فلسطین
?ارض موعود پس از طوفان
?بی همه چیز: برسی شکاف هویتی و اجتماعی در اسرائیل و نمود آن در جنگ با حماس
?دفاع مشروع یا انتقام کور یک رژیم اشغالگر
?چالش دسترسی کمکهای بشر دوستانه در غزه
?سازمان ملل متحد و مسئله فلسطین
?تو مپندار که خون ریزی و پنهان ماند
بخش پایانی?
اگر عربستان بتواند خطر حوثیها را از خود دور کند، مسلما آن ها به مقابله با نیروهای درگیر داخلی وارد میشوند و این میتواند برای اسرائیل خطر آتشافروزی داشته باشد. جزایر سقطری از آن جهت برای اسرائیل و امارات مهم است که حضور نیروی دریایی جمهوری اسلامی ایران از خلیج فارس تا دریای سرخ، خطری برای امنیت ملی آنها محسوب میشود؛ به ویژه آنکه بخش قابلتوجهی از مبادلات تجاری اسرائیل از طریق تنگه باب المندب میگذرد و در جنگ ۱۹۷۳ تجربه ی بسته شدن راه عبور نفتکش های خود از آن تنگه را دارد؛ اتفاقی که میتواند این بار از سمت انصارالله تکرار شود و رهبران آن ها اسرائیل را بابت حضور خود در آن جزایر بارها مورد تهدید قرار داده اند. بیش از ایران و حوثی ها، چین است که نسبت به استقرار پایگاههای اطلاعاتي اسرائیل در جزایر حساس است. پایگاههای اطلاعاتي در سقطری به تلآویو اجازه میدهند تا بندر گوادر را به عنوان بخشی از کریدور اقتصادی چین و پاکستان(CPEC) زیر نظر داشته باشد. چین هراس دارد که آمریکا با همکاری اسرائیل و اعراب با مسیر های اقتصادی آن کشور در منطقه به مقابله بپردازد، چرا که ایالات متحده نمیتواند بپذیرد که بندر گوادر به یک مرکز تجاری استراتژیک برای چین تبدیل شود.
اینکه تا چه حد می توان مسائل شمال و جنوب یمن را در واقعیت از هم جدا کرد آنقدر مشخص نیست؛ اما تحولات آن کشور نشان میدهد که ارادۀ ایران، عربستان و چین به عنوان بازیگرانی تجدید نظر طلب معطوف به حل درگیری ها و کاهش حساسیتها در شمال یمن و در کنار مرز های عربستان باشد؛ در عین حال همان تحولات، جنوب یمن را به عنوان نقطۀ حسّاس ژئوپلیتیکی باقی میگذارد.
قصد چین بر تفوّق بر آمریکا در دورۀ گذار نظم بینالمللی، آن کشور را وامیدارد تا با طرح صلح در خلیج فارس و تامین امنیت آن منطقه، اهداف اقتصادی خود را پیش ببرد و در عین حال در دریای سرخ از مانعی که در سقطری به وسیلۀ پایگاههای امنیتی-اطلاعاتي اسرائیل بر جریان اقتصادی خود در پاکستان ایجاد شده مقابله کند.
عربستان که برای نیل به اهداف سند چشم انداز ۲۰۳۰، امنیت در خلیج فارس را طلب میکند، احتمالا باید در جنوب یمن با یک رقابت ژئوپلیتیکی با امارات و شورای انتقالی جنوب ، نیروی تحت حمایت آن کشور آماده باشد؛ ایران نیز با توجه به ادامۀ تقابل با پیمان ابراهیم، فشارهای اقتصادی و ژئوپلتیکی از جانب آمریکا و اسرائیل و نیز خروج از انزوا و در پیشگرفتن چندجانبه گرایی، باید حساسیتهایش در جنوب یمن را به وسیلۀ حوثیها که بر خلاف شورای انتقالی جنوب خواهان یک دولت واحد در یمن هستند، دنبال کند.
بخش دوم?
جمهوری اسلامی ایران با درک آن موضوع که پس از جنگ اوکراین شرایط برای تغییر نظم جهانی بیش از پیش فراهم شده است تلاش دارد با پذیرش نقش میانجیگری چین و صلح با عربستان، با نفوذ ایالات متحده و پویشهای امنیتی وابسته به آن در منطقه به مقابله بپردازد؛ این صلح که تاحدودی تامین کنندۀ نگرانی های امنیتی و اقتصادی ایران است میتواند فشار تحریم های آمریکا را کمتر کند و فرصتی را برای در پیشگرفتن خط مشی چند جانبه گرایی به ایران بدهد؛ همچنین میتواند در برابر پیمان ابراهیم و نفوذ اسرائیل در خلیج فارس قرار بگیرد و دست ایران را در برابر فشار های آن کشور از سوی آذربایجان و
نیز توافق احتمالی پیرامون برنامه هستهای باز تر کند.
انتخاب چین در نقش میانجی صلح با ایران از سوی عربستان سعودی بازتاب دهندۀ انتظار محمد بن سلمان از بازیگری کشور خود در سطح قدرتی منطقهای در قالب سند چشم انداز ۲۰۳۰ است. به باور بن سلمان راه دستیابی به یک قدرت اقتصادی غیرنفتی دیگر نه با تکیهی صرف بر ایالات متحدۀ آمریکا، بلکه از طریق ایجاد تعادل در روابط با همۀ بازیگران منطقهای و فرامنطقهای از جمله چین، روسیه، اسرائیل ، ایران، سوریه و ترکیه است؛ همچنین پس از حملات حوثیها به تاسیسات نفتی آرامکو و مواجهۀ ریاض با خلأ های امنیتی و نیز از بیم خطر حملۀ اسرائیل به ایران، بن سلمان در صدد آن برآمد تا با یک توافق به میانجیگری چین که خطر شکست آن از جانب تهران را میکاهد، فرصتی برای تقویت نیروی نظامی خود داشته باشد و توازنی نیز با پیمان ابراهیم ایجاد کند تا در صورت رخ دادن درگیری میان ایران و اسرائیل از یک جنگ منطقهای جلوگیری شود.
در کنار توافق صلح ایران و عربستان تلاشهایی برای برقراری یک صلح دائمی در یمن نیز در جریان است. مذاکره کنندگان سعودی در آپریل ۲۰۲۳ با میانجیگری عمان؛ در صنعا پایتخت یمن با نمایندگان حوثی تحت حمایت ایران، گرد هم آمدند تا پیرامون یک صلح گسترده به گفتگو بنشینند؛ در آن مذاکرات قرار بر آن بوده تا مسیر صلح را با اعلان یک آتش بس و ایجاد اعتماد بین طرفین از طریق آزادسازی زندانیان، بازگشایی جادهها، بنادر و فرودگاهها و در مرحله بعد با توافق بر سر انتقال دولت طی کنند. عربستان سعودی که در جنگ متحمل شکستها و حقارتهای متعددی شده بود، در مذاکرات نسبت به حوثیها دست پایین تری دارد اما با این حال هیچچیز مانند یک صلح با انصارالله نمیتواند دغدغههای امنیتی و اقتصادی آن کشور را بر آورده کند.
اگر چه با مذاکرات سعودی-حوثی به نظر میرسد شرایط برای پایان یافتن جنگ در یمن فراهم شده است؛ اما بحران یمن چیزی نیست که به دخالتهای عربستان ختم شود؛ در واقع یمن بیش از آن، از بحرانهای داخلی و بیثباتی سیاسی، به خصوص وجود نیروهایی که بر سر تقسیم قدرت با یکدیگر به توافق نمیرسند رنج میبرد. درکنار حوثیها، از مهمترین نیروها که شمال یمن را در اختیار دارند، شورای رهبری ریاست جمهوری (PLC) به عنوان نهاد اجرایی دولت و مورد حمایت عربستان سعودی و در جنوب یمن، شورای انتقالی جنوب (STC)مورد حمایت امارات و از جدایی طلبان هستند.
عربستان بدون توجه به اختلافات شورای رهبری ریاست جمهوری با حوثیها، با یک اشتیاق برای پایان دادن جنگ خود در یمن مذاکرات را پیش میبرد و آنها را در برابر حوثیها در موضع ضعف قرار داده است. اختلافات شورای انتقالی جنوب با طرفین داخلی نیز با توجه به عدم حضور امارات در مذاکرات صلح باقی میماند؛ درواقع عدم همراهی ابوظبی در کنار ریاض به بلند پروازی بن زاید در گسترش نفوذ دریایی خود در دریای سرخ و شاخ آفریقا برمیگردد.؛ اماراتیها برای نیل به آن هدف جزایر سقطری که به طور رسمی متعلق به یمن است را در سال ۲۰۱۸ به تصرف خود در آوردند و در آن راه از شورای انتقالی جنوب حمایت میکنند؛ اما همهچیز به آنجا ختم نمیشود و حضور نظامی و اطلاعاتي اسرائیل در آن جزایر و پس از برقراری روابط با امارات بخشی از مشکل است.
بخش اول?
از بدو شکل گیری انقلاب اسلامی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در منطقۀ خاورمیانه اگر چه فراز و نشیبهایی داشته اما بنا به شالوده و بنیان ذاتی خود همواره بر مفهوم صدور انقلاب و شکل دهی، حفظ و بسط پایههای هویتی و اندیشگیاش در بیرون از مرزها استوار بوده است. به موجب اصول 152و154 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که دفاع از حقوق همۀ مسلمانان و تقویت جبهۀ مستضعفین برابر مستکبرین را تصریح میکند و همچنین به واسطۀ تقابل و ستیز با آن مناسبات قدرتی که در قالب رویارویی بلوک های شرق و غرب تا پیش از انقلاب 57، ایران و منطقه را با جهان مرتبط میکرد؛ جمهوری اسلامی ایران در خاورمیانه به عنوان بازیگری تجدیدنظر طلب و خواستار تغییر در نظم قدرتهای غربی و اسرائیل نشان داده میشود.
تحولاتی که تحت عنوان «بهارعربی» از سال ۲۰۱۱ در خاورمیانه رخ داد، فرصت اجتنابناپذیری بود تا نظام اسلامی ایران برای گسترش قدرت و نفوذ خود در منطقه، با رویارویی با اعراب و اسرائیل، در کشورهایی همچون سوریه، یمن، عراق و بحرین با شکل و شدت دیگری بازیگردانی کند.َ
پاسخ دولت آل سعود به حمله به سفارت عربستان در تهران در واکنش به اعدام شیخ نمر روحانی شیعی عربستانی، یعنی قطع کامل روابط دیپلماتیک بین دو کشور در سال ۲۰۱۶ محدود به آن حادثه نمی شد؛ بلکه به زعم نگارنده، آن جنبشهای عربی خاورمیانه بودند که به ایفای نقش آغازگر منازعات جدید ایران و عربستان در منطقه پرداختند.
در جنگ سوریه، جمهوری اسلامی ایران با همکاری فدراسیون روسیه در برابر عربستانی که با همراهی آمریکا از مخالفان دولت بشار اسد حمایت میکرد، قد برافراشت. پس از اعتراضات ۲۰۱۴ در یمن و حمایت جمهوری اسلامی از به قدرت رسیدن انصارالله و به دنبال آن تهدید منافع حیاتی عربستان در این حیات خلوت سعودی -تا آن زمان- جنگهای نیابتی میان دو کشور رقم خورد؛ در عراق نیز جمهوری اسلامی ایران برای تقویت محور مقاومت و نیز تقویت حوزۀ نفوذ به مدیترانه، با نفوذ در ساختارهای سیاسی آن کشور عملا زنگ خطر را برای اهالی ریاض به صدا درآورد.
از نتایج آن جنبشهای عربی و پس از آن شکلگیری توافق برجام، برجسته شدن هرچه بیشتر نقش و رفتار ایران در منطقه و شکلگیری آن الگوهای رفتاریای بود که با منافع غرب در خاورمیانه که به واسطۀ اسرائیل و کشورهای عربی نمایندگی میشد در تضاد و ستیز مینمود؛ آن اقدامات ایران باعث شد تا تهدیدات امنیتی اسرائیل و کشورهای عربی بیش از پیش به هم گره خورده باشد و آن بازیگران جهت ایجاد پویشهای منطقهای علیه ایران، خود را به یکدیگر نزدیکتر بیابند.
پس از تغییر دولت در آمریکا و روی کار آمدن دونالد ترامپ، با توجه به سیاست فشار حداکثری ای که او بر ایران اعمال میکرد، اسرائیل و کشورهای عربی و در راس آن عربستان فرصتهای بیشتری برای کنشگری علیه ایران یافتند و درنهایت مجموعۀ این تلاشها منجر به خروج آمریکا از توافق برجام شد؛ پس از خروج آمریکا از برجام نیز توافقاتی دیگر میان اسرائیل و کشورهای عربی تحت عنوان «پیمان ابراهیم» منعقد شد؛ این دو رویداد در منطقه توانست ایران را در یک محدودیت و فشار کم سابقهای قرار دهد. پیمان ابراهیم که قرارداد صلحی بین اسرائیل با امارات و بحرین و به میانجیگری آمریکا بود منجر به تغییر در نظم منطقه و شکلگیری همکاریهای امنیتی بیشتری بین آن کشورها شد؛ چیزی که برای ایران غیر قابل تحمل مینمود.
صلح بین ایران و عربستان را نباید خارج از معادلات قدرتی که در منطقه و میان قدرتهای شرق و غرب جاری است تفسیر کرد؛ همان طور که جنبشهای عربی خاورمیانه، جنگ سوریه و یمن، ظهور و سقوط توافق برجام یا پیمان ابراهیم نیز آن گونه نبودند. پس از وقوع جنگ اوکراین و نگاه کارشناسان به آن نبرد به عنوان نقطۀ عطفی در تغییر نظم جهانی، چین درصدد آن برآمد تا با ادامهی سیاست همیشگی خود یعنی گره زدن دموکراسی به توسعهی اقتصادی به جای آزادیهای سیاسی، کشورهای غیرغربی بیشتری را با خود همراه کند؛ صلح اخیر در خلیج فارس را میتوان در چارچوب همین سیاست خارجی چین قرار داد که با توجه اهمیت این منطقه برای آن کشور به خصوص در زمینۀ انرژی و سرمایه گذاریهای کلان اقتصادی توجیه پذیر است.
@Damavand_UT
بخش پایانی?
انتخابات آمریکا هم از تحولات جدید متاثر میشودتاثیر قدرتافزایی و نفوذ گسترده چین در خلیج فارس میتواند در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده آمریکا نیز تاثیرگذار باشد. رقبالی جمهوریخواه بایدن احتمالا توافق اخیر را عامل تضعیف چهره آمریکا در منطقه و جهان تلقی نموده و بر بازگشت به سیاست های ضد چینی دوره ترامپ اصرار خواهند ورزید. شکی نیست که نفوذ و تفوق روزافزون چین در خاورمیانه، میتواند سبب افول قدرت و نفوذ ژئوپولیتیک و ژئواستراتژیک آمریکا در منطقه و متقابلا موجب پویایی روابط ایران با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس شود؛ تغیراتی که موضع رقبای جمهوریخواه بایدن را در انتقاد به سیاست خارجی دموکراتها در وضعیت بهتری قرار میدهد.
جمع بندی و نتیجهگیری به طور خلاصه میتوان خاطر نشان ساخت که تفاهم غیرمنتظره ایران و عربستان مسیری تازه در سرنوشت منطقه خلیج فارس ایجاد کرده است. میانجیگری و حضور پررنگ چین در صلح میان ایران و عربستان، نه تنها انزوای ایران در منطقه را شکست، بلکه قدرت چند جانبهگرایی و توانایی دیپلماتیک خود را به رخ جهانیان و رقیب اصلیاش یعنی آمریکا کشید. آیا اتحاد و همکاری قریب الوقوع کشورهای حوزه خلیج فارس با ایران زمینه را برای هماهنگی و انسجام هرچه بیشتر در دیگر تصمیم گیریهای مهم منطقه را فراهم خواهد کرد؟ آیا عقب ماندن آمریکا نسبت به چین در تعیین سرنوشت و ریل گذاریهای کلان منطقه، منجر به دستیابی آرامش و ثبات امنیتی، سیاسی و اقتصادی در منطقه خواهد شد؟ جواب این پرسشها در آینده مشخص خواهد شد، اما آنچه مسلم است این است که آمریکا برای حفظ جایگاه خود در خلیج فارس نیازمند تجدید نظر در سیاست خاورمیانهای خود میباشد. در حالی که پکن ضمن دوستی و پذیرش حاکمیت کشورهای منطقه به همان گونه فعلیشان، آغوش خود را روی تمامی آنها گشوده و سعی در ایجاد اتحاد کشورهای منطقه با یکدیگر جهت دستیابی به منافع مشترک دارد، ایالات متحده به طرز شگفتآمیزی منافع خود را در حفظ مخاصمه و درگیری با کشورهای برهم زننده نظم ایدهآل و مورد نظر خود میبیند.
درگیری و تنش سالیانه ایالات متحده با ایران و حالا نیز اختلاف با عربستان پیرامون بعضی مسائل از جمله انرژی و مسائل حقوق بشری، و همینطور شکست آمریکا در افغانستان و عراق و خروج نیروهای این کشور از آن مناطق، زمینه لازم برای قدرت نوظهوری مانند چین جهت نیل به تفوق و برتری در منطقه را به وجود آورده است. امروز بیش از گذشته صدای نفسهای آخر هژمونی یکجانبه آمریکا در منطقه و جهان به گوش میرسد و پایان رویای "پکس آمریکانا" را اعلام میکند. باید دید آیا به نقل از استفان والت، واشنگتن از سیاست خارجی "حوصله سر بر" خود در خاورمیانه عقب نشینی خواهد کرد یا با همین روش و رویه، چین و دیگر قدرتهای منطقه را نظر به اهداف و منافع مشترکی که در حال حاظر یافتند به یکدیگر نزدیک و نزدیکتر میکند؟ آنچه مسلم است این است که توافق ایران و عربستان با میانجیگری چین، ضمن ایجاد تحول و دگرگونی در روابط قدرت این منطقه و نوع رفتار بازیگران در مواجه با یکدیگر، نظم ژئواستراتژیکی جدیدی را به رهبری کشور چین در خاورمیانه به وجود آورده است:پکن هماکنون آماده به چالش کشیدن نفوذ و حضور و گسترده واشنگتن در خاورمیانه و منطقه خلیجفارس است.
@Damavand_UT
ریاض به یک تحول شناختی دست یافته است و امروز موضع عربستان همکاری، همیاری و همگرایی با همه قدرتها است. عربستان سعودی دیگراز کاهش ارتباطات تجاری و استراتژیک خود با بازیگرانی همچون چین و روسیه ولو به درخواست ایالات متحده استقبال نمیکند. اگرچه میتوان اتخاذ…
ریاض به یک تحول شناختی دست یافته است و امروز موضع عربستان همکاری، همیاری و همگرایی با همه قدرتها است. عربستان سعودی دیگراز کاهش ارتباطات تجاری و استراتژیک خود با بازیگرانی همچون چین و روسیه ولو به درخواست ایالات متحده استقبال نمیکند. اگرچه میتوان اتخاذ این رویه را تا حدودی ناشی از «چشمانداز ۲۰۳۰ عربستان سعودی» و عزم بنسلمان برای بالابردن قدرت نرم و پرستیژ بینالمللی عربستان ذیل این برنامه دانست، اما نمیتوان از عدم پاسخ و واکنش آمریکا به عنوان شریک نخست نظامی_ امنیتی عربستان در پی حمله موشکی حوثیها به تاسیسات نفتی آرامکو غافل شد. عربستان پذیرفته است که دیگر جهان بیرقیب آمریکایی وجود ندارد، بلکه در جهان چندقطبی امروز، بازیگری و ایفای نقش در عرصههای بینالمللی نیازمند روابط چندجانبه با تمام قدرتهای بزرگ منطقهای و جهانی است.
@Damavand_UT
بخش اول?
مقدمهخبر ناگهانی توافق ایران و عربستان پس از هفت سال در اسفند سال ۱۴۰۱موجی از تحلیلها و نقدها در سطوح مختلف را در پی داشت. بسیاری این تفاهم را نمونهای بارز از تغییر در سیاستهای بنیادین و کلان دو دولت حاکم درایران عربستان نامیدند. برخی دیگر نیز با اذعان به نقش چین در فرایند صلح سازی میان دو کشور، عصر جدیدی را در نظم خاورمیانه پیشبینی کردند. در این میان اما نباید از جایگاه ابرقدرتی مانند آمریکا و تاثیرات احتمالی این رویداد بزرگ بینالمللی بر این کشورغافل شد. این نوشتار قصد دارد به شکلی فشرده پیامدهای این توافق برای آمریکا را از زاویههای متفاوت نقد و برسی کند تا ابعاد این رویداد را از منظر آمریکا بیشتر روشن کند.
مانور چین در منطقه و افول آمریکاتاثیر گذاری چین در شکلگیری دوبارهی روابط ایران و عربستان سعودی بعد از سالها تنش و اختلاف یکی از مهمترین علل تحقق صلح اخیر فیمابین دو کشور به حساب میآید. چند سالی است که چین به علت منافع اقتصادی_تجاری و نیز امنیتی_نظامی و استراتیژیک خود و پروژه عظیم «یک کمربند- یک جاده»، به سرمایه گذاری های جدی در خاورمیانه و بهخصوص کشورهای حوزه خلیج فارس روی آورده است. اقدامی که شاید به نظر عادی بیاید اما پیچیدگیهای خاصی را به همراه داشته و خواهد داشت. یکی از این پیچیدگیها شرایط و نحوه مواجه این کشور با ابرقدرتی مانند ایالات متحده است که سابقه سالها حضور و تاثیرگذاری پررنگ در منطقه چه از نظر اقتصادی و تجاری، و چه از نظر نظامی_امنیتی و ژئوپولیتیکی_ژئواستراتژیکی داشته است. در این بین واسطهگری پکن در ازسرگیری روابط تهران و ریاض زنگ خطری جدی را برای واشنگتن به صدا درآورد؛ اینکه آمریکا دیگر آن ابر قدرت بلامنازع منطقه نیست. عدم حضور آمریکا در فرایند آشتی و سازش ایران و عربستان و توانایی دیپلماتیک چین در ایجاد مجدد پیوند بین دو کشور، نمونهای بارز از افول قدرت و نفوذ آمریکا در منطقه است. رفتهرفته شاهد این هستیم که کشوری مانند چین، با کنار زدن ایالات متحده، مسئولیت و رهبری جهانی برای دستیابی به صلح، امنیت و ثبات منطقهای و همینطور مدیریت عرصههای مهم بینالمللی را بر عهده گرفته است. پایانی تلخ بر آرزوی پکس آمریکانا و چند دهه تلاش برای حکمفرمایی، تفوق و حضور نظامی_استراتژیکی آمریکا در منطقه با هدف تثبیت هژمونی منطقهای خود: مرثیهای برای یک رویا.
چرخش و تحول شناختی عربستانهمکاری فعالانه عربستان و ایران با چین در منطقه خلیج فارس با انگیزه ایجاد موازنه درمقابل قدرت، حضور و نفوذ منطقهای آمریکا در طی دهههای اخیر همراه شده است. هدف از ایجاد این موازنه را میتوان خنثی کردن رفتار و عملکرد منطقهای دولت هژمون یا قدرت پیشتاز یعنی آمریکا دانست. حضور پررنگ چندین دولت مهم در منطقه در ایجاد و تثبیت ائتلاف موازنهگر علیه ابرقدرت دیرینهای مثل ایالات متحده در منطقه معیار خوبی برای سنجش این امر است. پکن در جستجوی راهی جهت پشت سر گذاشتن آمریکا و تثبیت جایگاه خود در منطقه به عنوان قدرت جدید، بهترین فرصت را در همکاری و همگرایی با دو قدرت شاخص در منطقه یعنی ایران و عربستان میبیند. این اقدام چین، این دو قدرت بزرگ منطقهای را به نوعی از رقیب اصلی چین در منطقه و جهان یعنی آمریکا دور نگه میدارد و در عوض به خود نزدیک میکند. بنابراین میتوان ائتلاف و همگرایی چین با کشورهای خلیج فارس را بازتابی از موازنه و مقاومت این کشورها در برابر نفوذ و تاثیرگزاری کشوری مانند آمریکا در منطقه در طی سالیان اخیر دانست.
درباره چگونگی حصول این توافق نباید از رابطه شکرآب شده چند سال اخیر آمریکا و عربستان غافل شد. در حالی که دولت بایدن سخت خواستار افزایش تولید نفت در اجلاس سران اوپک پلاس بود، محمد بن سلمان پافشاری بر کاهش تولید و درنتیجه افزایش قیمت جهانی نفت را انتخاب کرد. اقدامی که واشنگتن از آن تحت عنوان بهانهای برای تجدیدنظر در رابطه خود با این کشور یاد کرد، در حالی که ریاض این تصمیم را صرفا اقتصادی دانست. اختلاف دیگر آمریکا و عربستان از عدم آمادگی و میل طرف عربستانی برای محدود کردن روابط اقتصادی_تجاری و نیز استراتژیکی خود با چین نشات میگیرد. سیاست فعلی ریاض شامل همکاری گسترده و چندجانبه با تمامی کشورها و قدرتهای بزرگ منطقهای و جهانی از جمله چین و روسیه میباشد.
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 8 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 3 weeks ago